گنجور

غزل شمارهٔ ۹۴۷

مخسب شب که شبی صد هزار جان ارزد
که شب ببخشد آن بدر بدره بی‌حد
به آسمان جهان هر شبی فرود آید
برای هر متظلم سپاه فضل احد
خدای گفت قم اللیل و از گزاف نگفت
ز شب رویست فرو قد زهره و فرقد
ز دود شب پزی ای خام ز آتش موسی
مداد شب دهد آن خامه را ز علم مدد
بگیر لیلی شب را کنار ای مجنون
شبست خلوت توحید و روز شرک و عدد
شبست لیلی و روزست در پیش مجنون
که نور عقل سحر را به جعد خویش کشد
بدانک آب حیات اندرون تاریکیست
چه ماهیی که ره آب بسته‌ای بر خود
به دیبه سیه این کعبه را لباسی ساخت
که اوست پشت مطیعان و اوستشان مسند
درون کعبه شب یک نماز صد باشد
ز بهر خواب ندارد کسی چنین معبد
شکست جمله بتان را شب و بماند خدا
که نیست در کرم او را قرین و کفو احد
خمش که شعر کسادست و جهل از آن اکسد
چه زاهدی تو در این علم و در تو علم ازهد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مخسب شب که شبی صد هزار جان ارزد
که شب ببخشد آن بدر بدره بی‌حد
هوش مصنوعی: شب را از دست نده، زیرا شبی که در آن صد هزار جان ارزش دارد، می‌تواند نوری از درخشش بی‌پایان را به ما هدیه دهد.
به آسمان جهان هر شبی فرود آید
برای هر متظلم سپاه فضل احد
هوش مصنوعی: هر شب سپاهی از رحمت و فضل الهی به زمین می‌آید تا به نیازمندان و کسانی که در جستجوی justice و یاری هستند، کمک کند.
خدای گفت قم اللیل و از گزاف نگفت
ز شب رویست فرو قد زهره و فرقد
هوش مصنوعی: خداوند فرمود که شب را برپا دار و این سخن بی‌دلیل نیست؛ زیرا شب، زمان اوج و زیبایی ستاره‌ها، چون «زهره» و «فرقد» است.
ز دود شب پزی ای خام ز آتش موسی
مداد شب دهد آن خامه را ز علم مدد
هوش مصنوعی: از دودی که شب را فراگرفته، تو ای بی‌خبر، با آتش موسی می‌توانی شعله‌ای روشن کنی. شب به تو مدد می‌رساند و آن نوشته‌ات را با علم و دانش پر می‌کند.
بگیر لیلی شب را کنار ای مجنون
شبست خلوت توحید و روز شرک و عدد
هوش مصنوعی: ای مجنون، شب را به آغوش لیلی بگیر؛ چرا که این شب، زمان خلوت با خداست و روزها پر از شرک و عدد.
شبست لیلی و روزست در پیش مجنون
که نور عقل سحر را به جعد خویش کشد
هوش مصنوعی: شب، شب لیلی است و روزها، در دست مجنون است. در این بین، نور عقل در سحر، زیبایی و جذابیت خود را به نمایش می‌گذارد.
بدانک آب حیات اندرون تاریکیست
چه ماهیی که ره آب بسته‌ای بر خود
هوش مصنوعی: بدان که آب حیات درون تاریکی نهفته است، همان‌طور که ماهی‌ای که مسیر آب را بر خود بسته، باید به دنبال راهی برای رسیدن به آن باشد.
به دیبه سیه این کعبه را لباسی ساخت
که اوست پشت مطیعان و اوستشان مسند
هوش مصنوعی: با پارچه‌ای سیاه، لباسی برای این کعبه تهیه کرد که او در پشت کسانی است که مطیع هستند و او برای آن‌ها مقام و نشانی قرار داده است.
درون کعبه شب یک نماز صد باشد
ز بهر خواب ندارد کسی چنین معبد
هوش مصنوعی: درون کعبه، شب برگزاری یک نماز مانند صد نماز ارزشمند است، زیرا هیچ‌کس در این مکان مقدس به خواب نمی‌رود.
شکست جمله بتان را شب و بماند خدا
که نیست در کرم او را قرین و کفو احد
هوش مصنوعی: شبی که همه بت‌ها شکسته شدند، تنها خدا باقی ماند و او کسی نیست که در کرم و بخشایشش کسی را هم‌ردیف و مشابه خود قرار دهد.
خمش که شعر کسادست و جهل از آن اکسد
چه زاهدی تو در این علم و در تو علم ازهد
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به ضعف و کاهش کیفیت شعر و عدم آگاهی اشاره می‌کند و از زاهدی صحبت می‌کند که در این علم ناآگاه است. به عبارتی دیگر، به نظر می‌رسد شخصی خود را اهل دانش و علم می‌داند، اما در واقع از حقیقت‌ها بی‌خبر است و نمی‌تواند ارزش واقعی علم را درک کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۹۴۷ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1397/11/12 01:02
نادر..

شکست جمله بتان را شب و بماند خدای..

1398/06/02 23:09
Behrouz

ز شب رویست فر و قد زهره و فرقد
یعنی فر و قدر زهره و ستاره ای قطبی قرقد از شبروی آنهاست

1401/12/12 19:03
حبیب سعادت

حضرت مولانا شب و مقام شب را به زیباترین شکل توصیف کرده است. شب زمانی ست که غوغا های روز تمام شده درگیریهای مادی و ذهنی فروکش کرده و تاریکی شب حجابی بر زرق و برق دنیا کشیده و در این آرامشی که ایجاد شده فرصتی ست که با خود و خدای خلوت کنیم و با حضرت حق به راز و نیاز بنشینیم و در این خلوت سرا که تجلی خداوند به بهترین و وسیعترین شکل ممکن که همانا درخشش کواکب و ستارگان است و عظمت هستی خود را نمایان میکند به عبادت و ستایش معشوق بپردازیم