گنجور

غزل شمارهٔ ۹۳۸

سخن به نزد سخندان بزرگوار بود
ز آسمان سخن آمد سخن نه خوار بود
سخن چو نیک نگویی هزار نیست یکی
سخن چو نیکو گویی یکی هزار بود
سخن ز پرده برون آید آن گهش بینی
که او صفات خداوند کردگار بود
سخن چو روی نماید خدای رشک برد
خنک کسی که به گفتار رازدار بود
ز عرش تا به ثری ذره ذره گویااند
که داند آنک به ادراک عرش وار بود
سخن ز علم خدا و عمل خدای کند
وگر ز ما طلبی کار کار کار بود
چو مرغکان ابابیل لشکری شکنند
به پیش لشکر پنهان چه کارزار بود
چو پشه سر شاهی برد که نمرودست
یقین شود که نهان در سلاحدار بود
چو یک سواره مه را سپر دو نیم شود
سنان دیده احمد چه دلگذار بود
تو صورتی طلبی زین سخن که دست نهی
دهم به دست تو گر دست دستیار بود

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سخن به نزد سخندان بزرگوار بود
ز آسمان سخن آمد سخن نه خوار بود
هوش مصنوعی: سخن تنها باید از افرادی با دانش و بزرگی شنیده شود، چرا که کلامی که از آسمان نازل شده، ارزش و اعتبار بالایی دارد و هیچ ارزش کم‌تری ندارد.
سخن چو نیک نگویی هزار نیست یکی
سخن چو نیکو گویی یکی هزار بود
هوش مصنوعی: اگر سخن را به خوبی و به درستی بگویی، ارزشش به اندازه هزار کلمه بی‌معنا خواهد بود. اما اگر سخن نیکو و زیبا باشد، برعکس، یک کلام می‌تواند به اندازه هزار سخن بی‌محتوا اهمیت و ارزش داشته باشد.
سخن ز پرده برون آید آن گهش بینی
که او صفات خداوند کردگار بود
هوش مصنوعی: وقتی که صحبت از پرده بیرون بیاید، آن زمان است که صفات خداوند خالق را مشاهده خواهی کرد.
سخن چو روی نماید خدای رشک برد
خنک کسی که به گفتار رازدار بود
هوش مصنوعی: زمانی که سخن حقیقت خود را نشان می‌دهد، خداوند از آن خشنود می‌شود. خوشا به حال کسی که در گفتار خود رازدار و محتاط است.
ز عرش تا به ثری ذره ذره گویااند
که داند آنک به ادراک عرش وار بود
هوش مصنوعی: از آسمان تا زمین، هر ذره‌ای سخن می‌گوید و می‌فهمد، آن کسی که به درک معانی عرش (عظمت) نائل آمده است.
سخن ز علم خدا و عمل خدای کند
وگر ز ما طلبی کار کار کار بود
هوش مصنوعی: اگر صحبت از دانش و علم الهی باشد و همچنین اعمال خداوند، در غیر این صورت اگر از ما چیزی بخواهی، همه کارها به خود ما مربوط می‌شود و در دست ماست.
چو مرغکان ابابیل لشکری شکنند
به پیش لشکر پنهان چه کارزار بود
هوش مصنوعی: زمانی که پرندگان کوچک ابابیل به یکدیگر ملحق می‌شوند و لشکری را تشکیل می‌دهند، در برابر لشکری پنهان چه جنگ و نبردی می‌تواند در بگیرد؟
چو پشه سر شاهی برد که نمرودست
یقین شود که نهان در سلاحدار بود
هوش مصنوعی: مثل اینکه پشه‌ای به سر پادشاهی نشسته و مطمئن می‌شود که نگهبان قوی در دل او وجود دارد.
چو یک سواره مه را سپر دو نیم شود
سنان دیده احمد چه دلگذار بود
هوش مصنوعی: وقتی یک سوارکار با شمشیرش به سمت ماه حمله می‌کند، ماه به دو نیم تقسیم می‌شود. این صحنه نشان‌دهنده قدرت و تأثیرگذاری چشمان احمد است که دل هر بیننده‌ای را می‌برد.
تو صورتی طلبی زین سخن که دست نهی
دهم به دست تو گر دست دستیار بود
هوش مصنوعی: تو به دنبال زیبایی و محبت هستی، و اگر من دستم را به تو بدهم، این دست باید قابل یاری و همراهی باشد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۹۳۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1389/10/10 00:01
علی

این پاره: چو پشه سر شاهی برد که نمرودست
نادرست است. لطفا درست نوشته شود
---
پاسخ: دوستان درستش را اطلاع دهند.

1389/10/14 14:01
نگین شکروی

بادرود وسپاس فراوان
بر طبق نسخه اصلی ، ایرادی وجود ندارد و اگر به شکل " پشۀ " نوشته شود، رفع ابهام می گردد.
(دیوان شمس، انتشارات امیرکبیر،سال 1341)

1397/07/06 01:10
همایون

سخن از پندار می‌‌آید و به کردار در می‌‌آید و پندار ما از جنس معنی‌‌ها است پس سخن دروازه ورود معنی‌ به هستی‌ است که از طریق انسان صورت می‌‌گیرد
معنی‌‌ها نیز در کل وجود حضور دارد که از طریق انسان شکار می‌‌شود و هستی‌ همواره دگرگون می‌‌شود و معنی‌‌ها را نیز با خود ژرف تر و گسترده تر می‌‌سازد پس سخن همیشه نو و تازه می‌‌گردد
ورود سخن به هستی‌ نیز از راه انسان صورت می‌‌گیرد که همانا شنیدن باشد
زیبا‌ترین سخن آنست که موجب مستی انسان شود که از لب و دهان دوست شنیده می‌‌شود و اینگونه سخن شراب است و انسان ساقی
سخن نیک همواره راز آمیز است و سخنور نیک رازورز، و اینگونه است که سخن برنده‌ترین سلاح است و کارامد‌ترین ابزار