گنجور

غزل شمارهٔ ۹۳۱

مها به دل نظری کن که دل تو را دارد
به روز و شب به مراعاتت اقتضا دارد
ز شادی و ز فرح در جهان نمی‌گنجد
دلی که چون تو دلارام خوش لقا دارد
ز آفتاب تو آن را که پشت گرم شود
چرا دلیر نباشد حذر چرا دارد
ز بهر شادی توست ار دلم غمی دارد
ز دست و کیسه توست ار کفم سخا دارد
خیال خوب تو چون وحشیان ز من برمد
که صورتیست تن بنده دست و پا دارد
مرا و صد چو مرا آن خیال بی‌صورت
ز نقش سیر کند عاشق فنا دارد
برهنه خلعت خورشید پوشد و گوید
خنک کسی که ز زربفت او قبا دارد
تنی که تابش خورشید جان بر او آید
گمان مبر که سر سایه هما دارد
بدانک موسی فرعون کش در این شهرست
عصاش را تو نبینی ولی عصا دارد
همی‌رسد به عنان‌های آسمان دستش
که اصبع دل او خاتم وفا دارد
غمش جفا نکند ور کند حلالش باد
به هر چه آب کند تشنه صد رضا دارد
فزون از آن نبود کش کشد به استسقا
در آن زمان دل و جان عاشق سقا دارد
اگر صبا شکند یک دو شاخ اندر باغ
نه هر چه دارد آن باغ از صبا دارد
شراب عشق چو خوردی شنو صلای کباب
ز مقبلی که دلش داغ انبیا دارد
زمین ببسته دهان تاسه مه که می‌داند
که هر زمین به درون در نهان چه‌ها دارد
بهار که بنماید زمین نیشکرت
از آن زمین به درون ماش و لوبیا دارد
چرا چو دال دعا در دعا نمی‌خمد
کسی که از کرمش قبله دعا دارد
چو پشت کرد به خورشید او نمازی نیست
از آنک سایه خود پیش و مقتدا دارد
خموش کن خبر من صمت نجا بشنو
اگر رقیب سخن جوی ما روا دارد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مها به دل نظری کن که دل تو را دارد
به روز و شب به مراعاتت اقتضا دارد
هوش مصنوعی: به دل تو نگاه کن، زیرا از عشق تو پر است و به خاطر تو همیشه در حال مراقبت و توجه به توست.
ز شادی و ز فرح در جهان نمی‌گنجد
دلی که چون تو دلارام خوش لقا دارد
هوش مصنوعی: دل خوشی و شادابی در دنیا نمی‌گنجد اگر که کسی مانند تو با چهره زیبا و دل‌نواز داشته باشد.
ز آفتاب تو آن را که پشت گرم شود
چرا دلیر نباشد حذر چرا دارد
هوش مصنوعی: اگر کسی از نور و گرمای آفتاب تو بهره‌مند شود، چرا نباید دلیر باشد و از خطر بترسد؟
ز بهر شادی توست ار دلم غمی دارد
ز دست و کیسه توست ار کفم سخا دارد
هوش مصنوعی: اگر دلم غمگین است، برای خوشحالی توست و اگر دستم سخاوتمند است، به خاطر ثروت توست.
خیال خوب تو چون وحشیان ز من برمد
که صورتیست تن بنده دست و پا دارد
هوش مصنوعی: خاطره و تصویر زیبای تو همانند موجودات وحشی از من دور می‌شود، چرا که من تنها یک جسم دارای دست و پا هستم.
مرا و صد چو مرا آن خیال بی‌صورت
ز نقش سیر کند عاشق فنا دارد
هوش مصنوعی: من و صد نفر دیگر که مثل من هستند، آن خیال بی‌صورتی که وجودش را احساس می‌کنیم، ما را در مسیر خود می‌برد و عاشق فنا و زوال است.
برهنه خلعت خورشید پوشد و گوید
خنک کسی که ز زربفت او قبا دارد
هوش مصنوعی: آفتاب برهنه می‌شود و می‌گوید خوش به حال کسی که از پارچه‌ای گرانبها لباس دارد.
تنی که تابش خورشید جان بر او آید
گمان مبر که سر سایه هما دارد
هوش مصنوعی: بدن و جانی که نور خورشید بر آن بتابد، نباید فکر کنی که آن موجود سایه پرنده‌ای بزرگ و باعظمت دارد.
بدانک موسی فرعون کش در این شهرست
عصاش را تو نبینی ولی عصا دارد
هوش مصنوعی: بدان که در این شهر، موسی که فرعون را می‌کشد حضور دارد. اگرچه تو عصایش را نمی‌بینی، اما او آن را دارد.
همی‌رسد به عنان‌های آسمان دستش
که اصبع دل او خاتم وفا دارد
هوش مصنوعی: دست او به آسمان‌ها می‌رسد و نشانه‌ای از صداقت و وفا در دلش وجود دارد.
غمش جفا نکند ور کند حلالش باد
به هر چه آب کند تشنه صد رضا دارد
هوش مصنوعی: اگر غم او هم به من جفا نکند، و اگر آزارش باد به هر چه که وجود دارد، باز هم از او راضی هستم. هر چه که برایش آب شوم، از ته دل نازنین و خوشنودم.
فزون از آن نبود کش کشد به استسقا
در آن زمان دل و جان عاشق سقا دارد
هوش مصنوعی: در آن زمان، دل و جان عاشق بیش از این نمی‌کشد که تنها برای آب طلب کند.
اگر صبا شکند یک دو شاخ اندر باغ
نه هر چه دارد آن باغ از صبا دارد
هوش مصنوعی: اگر نسیم بهاری در باغ بوزد و شکوفه‌ای روی درختان بروید، هر آنچه که از زیبایی و الطاف در آن باغ وجود دارد، به خاطر همان نسیم است.
شراب عشق چو خوردی شنو صلای کباب
ز مقبلی که دلش داغ انبیا دارد
هوش مصنوعی: وقتی شراب عشق را نوشیدی، صدای کباب را بشنو از آن کسی که دلش آتش محبت پیامبران را دارد.
زمین ببسته دهان تاسه مه که می‌داند
که هر زمین به درون در نهان چه‌ها دارد
هوش مصنوعی: زمین خاموش و بسته است، در حالی که سه ماه می‌درخشند. هیچ‌کس نمی‌داند که در عمق هر زمین، چه رازها و چه چیزهایی پنهان شده است.
بهار که بنماید زمین نیشکرت
از آن زمین به درون ماش و لوبیا دارد
هوش مصنوعی: زمانی که بهار ظهور می‌کند، زمین مانند نیشکر سرسبز و شاداب می‌شود و در دل آن دانه‌های ماش و لوبیا رشد می‌کند.
چرا چو دال دعا در دعا نمی‌خمد
کسی که از کرمش قبله دعا دارد
هوش مصنوعی: چرا کسی که از رحمت و بخشش خدا بهره‌مند است، در دعا و طلب خود آرامش و اطمینان نمی‌یابد؟
چو پشت کرد به خورشید او نمازی نیست
از آنک سایه خود پیش و مقتدا دارد
هوش مصنوعی: اگر کسی به خورشید پشت کند، هیچ کاری از او ساخته نیست؛ زیرا سایه او جلوتر از خودش قرار دارد و در واقع او را رهبری می‌کند.
خموش کن خبر من صمت نجا بشنو
اگر رقیب سخن جوی ما روا دارد
هوش مصنوعی: سکوت کن و از بی‌خبری من چیزی نگو. اگر رقیب به دنبال سخن گفتن از ما باشد، این را بپذیر.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۹۳۱ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1388/04/10 09:07

با توجه به اینکه وزن بیت نهم روان نیست، فکر میکنم مصراع اول آن به این صورت بوده است:
بدان که موسی فرعون کُشی در این شهر است ...
با تشکر، سیاوش