غزل شمارهٔ ۹۱۹
ببرد خواب مرا عشق و عشق خواب برد
که عشق جان و خرد را به نیم جو نخرد
که عشق شیر سیاهست تشنه و خون خوار
به غیر خون دل عاشقان همینچرد
به مهر بر تو بچفسد به سوی دام آرد
چو درفتادی از آن پس ز دور مینگرد
امیر دست درازست و شحنه بیباک
شکنجه میکند و بیگناه میفشرد
هر آنک در کفش آید چو ابر میگرید
هر آنک دور شد از وی چو برف میفسرد
هزار جام به هر لحظه خرد درشکند
هزار جامه به یک دم بدوزد و بدرد
هزار چشم بگریاند و فروخندد
هزار کس بکشد زار زار و یک شمرد
به کوه قاف اگر چه که خوش پرد سیمرغ
چو دام عشق ببیند فتد دگر نپرد
ز بند او نرهد کس به شید یا به جنون
ز دام او نرهد هیچ عاقلی به خرد
مخبطست سخنهای من از او گر نی
نمودمی به تو آن راهها که میسپرد
نمودمی به تو کو شیر را چه سان گیرد
نمودمی که چگونه شکار را شکرد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ببرد خواب مرا عشق و عشق خواب برد
که عشق جان و خرد را به نیم جو نخرد
هوش مصنوعی: عشق خواب مرا گرفته و خواب نیز عشق را برده است زیرا عشق ارزش جان و خرد را به چیز ناچیزی هم نمیسنجید.
که عشق شیر سیاهست تشنه و خون خوار
به غیر خون دل عاشقان همینچرد
هوش مصنوعی: عشق همانند شیر سیاهی است که همیشه تشنه است و برای سیراب شدن از خون دل عاشقان تغذیه میکند و جز این، چیزی نمیخواهد.
به مهر بر تو بچفسد به سوی دام آرد
چو درفتادی از آن پس ز دور مینگرد
هوش مصنوعی: به محبت به تو نزدیک میشود و تو را به دام میکشاند، وقتی که از آن دام افتادی، دیگر از دور به تو نگاه میکند.
امیر دست درازست و شحنه بیباک
شکنجه میکند و بیگناه میفشرد
هوش مصنوعی: امیر در قدرت و اختیار زیاد است و شحنه، یعنی نگهبان یا مامور، بدون ترس و واهمه دیگران را تحت فشار قرار میدهد و بیگناهان را میآزارد.
هر آنک در کفش آید چو ابر میگرید
هر آنک دور شد از وی چو برف میفسرد
هوش مصنوعی: هر زمان که کسی به او نزدیک میشود، مانند ابر گریه میکند و هر زمان که از او دور میشود، مانند برف ذوب میشود.
هزار جام به هر لحظه خرد درشکند
هزار جامه به یک دم بدوزد و بدرد
هوش مصنوعی: هر لحظه ممکن است هزاران ناامیدی و شکست پیش بیاید، اما در عین حال، یک فرصت یا امید میتواند به سرعت همه چیز را تغییر دهد و مشکلات را برطرف کند.
هزار چشم بگریاند و فروخندد
هزار کس بکشد زار زار و یک شمرد
هوش مصنوعی: هزاران نفر اشک میریزند و در عین حال هزاران نفر دیگر لبخند میزنند؛ عدهای به شدت غمگین میشوند و در نهایت یکی از آنها احساس شادی و آرامش میکند.
به کوه قاف اگر چه که خوش پرد سیمرغ
چو دام عشق ببیند فتد دگر نپرد
هوش مصنوعی: اگرچه سیمرغ در کوه قاف زندگی خوشی دارد، اما وقتی دام عشق را ببیند، دیگر نمیتواند از آن دور شود و از آنجا نمیتواند برود.
ز بند او نرهد کس به شید یا به جنون
ز دام او نرهد هیچ عاقلی به خرد
هوش مصنوعی: هیچکس از چنگال او نمیتواند فرار کند، نه با خوشحالی و نه با دیوانگی. هیچ عاقلی هم نمیتواند با عقل خود از دام او رهایی یابد.
مخبطست سخنهای من از او گر نی
نمودمی به تو آن راهها که میسپرد
هوش مصنوعی: سخنان من از او بیخود و بیسامان است، اگر نبود آن راههایی که به تو میسپردم.
نمودمی به تو کو شیر را چه سان گیرد
نمودمی که چگونه شکار را شکرد
هوش مصنوعی: به تو نشان دادم که چگونه شیر شکار را به چنگ میآورد و چطور آن را میزند.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۹۱۹ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1404/03/26 23:05
همایون
در این غزل جلالدین پای را از پهنه خود بیرون می نهد و گستاخی عشق را به نمایش میگذارد و به جنگ با بزرگان برمیخیزد چون رودکی و فردوسی
چهار چیز مر آزاده را زغم بخرد:
تن درست و خوی نیک و نام نیک و خرد
هر آن که ایزدش این هر چهار روزی کرد
سزد که شاد زید جاودان و غم نخورد
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد
نمیتوان واژگان این غزل را تصادفی انگاشت
به ویژه آنکه با بی باکی به آشیان سیمرغ رفته و برای او که آورنده مهر است نیز رهنمود و راهکار مینویسد