اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نگفتمت مرو آن جا که مبتلات کنند
که سخت دست درازند بسته پات کنند
هوش مصنوعی: به تو نگفتم به جایی بروی که در آنجا دچار سختی و مشکلات میشوی، زیرا آنجا کسانی هستند که به راحتی میتوانند تو را در تنگنا قرار دهند و کنترل کنند.
نگفتمت که بدان سوی دام در دامست
چو درفتادی در دام کی رهات کنند
هوش مصنوعی: نگفتم به تو که اگر به سوی آن دام بروی، گرفتار خواهی شد؟ حالا که در دام افتادی، چه کسی تو را نجات خواهد داد؟
نگفتمت به خرابات طرفه مستانند
که عقل را هدف تیر ترهات کنند
هوش مصنوعی: به تو نگفتم که در میخانه، مستان و عاشقان وجود دارند که ممکن است عقل را به بازی بگیرند و به بیراهه ببرند.
چو تو سلیم دلی را چو لقمه بربایند
به هر پیاده شهی را به طرح مات کنند
هوش مصنوعی: وقتی دلی پاک و بیآلایش را به آسانی از دست ببرند، دیگر افراد عادی را به راحتی تحت تأثیر قرار میدهند و میتوانند آنها را فریب دهند.
بسی مثال خمیرت دراز و گرد کنند
کهت کنند و دو صد بار کهربات کنند
هوش مصنوعی: بسیاری از موارد مشابه تو را کشش میدهند و شکل میدهند؛ هر بار که تلاش میکنند تو را تغییر دهند و به گونهای دیگر درآورند.
تو مرد دل تنکی پیش آن جگرخواران
اگر روی چو جگربند شوربات کنند
هوش مصنوعی: اگر تو با آن جگرخواران رویارویی و در دل خود احساس نرمی و ضعف داشته باشی، همچون کسی خواهی بود که در برابر آنها دست و پا بسته شده و به زودی تسلیم خواهی شد.
تو اعتماد مکن بر کمال و دانش خویش
که کوه قاف شوی زود در هوات کنند
هوش مصنوعی: به خودت اعتماد نکن که به تواناییها و دانش خودت خیلی اطمینان داری؛ زیرا ممکن است از سر غرور و خودبینی به جایی برسی که در نهایت به خطر بیفتی و از مسیر اصلی دور شوی.
هزار مرغ عجب از گل تو برسازند
چو ز آب و گل گذری تا دگر چههات کنند
هوش مصنوعی: هزار پرنده شگفتانگیز از زیبایی تو ساخته میشوند. وقتی از آب و خاک عبور کنی، نمیدانم با تو چه خواهند کرد.
برون کشندت از این تن چنان که پنبه ز پوست
مثال شخص خیالیت بیجهات کنند
هوش مصنوعی: بدن تو را به گونهای جدا میکنند که مانند پنبهای از پوست بیرون میآید، و در این فرآیند، شبیه شخصی میشوی که فقط خیال و توهم او باقی مانده است.
چو در کشاکش احکام راضیت یابند
ز رنجها برهانند و مرتضات کنند
هوش مصنوعی: وقتی در میان کشمکشهای سخت مشکلات، به آرامش و تحمل رضایت میرسند، از دشواریها رها میشوند و به نقطهای از خشنودی و رضایت میرسند.
خموش باش که این کودنان پست سخن
حشیشیاند و همین لحظه ژاژخات کنند
هوش مصنوعی: سکوت کن چون این بچههای کوچک بیخبر، مثل گیاه بیخاصیت هستند و همین حالا مشغول به چرت و پرت گفتناند.
حاشیه ها
ژاژ مترادف با ترهه و به معنی سخن یاوه و بیهوده است.
1393/09/11 15:12
ارش دولت ابادی
غزلی است بسیار لطیف،گویی مولانا در خصوص معین الدین پروانه سروده است،که به دست مغولان به طرز فجیعی کشته شد.
با سلام.
در مورد نظر دوست عزیزم، اقای دولت آبادی باید عرض کنم که :
این غزل در مورد رکن الدین ارسلان
رکن الدین قلج ارسلان بوده است. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به مقاله " واکنش برخی شاعران و ادیبان در برابر مغولان" نوشته ذوالفقار اعلامی.
1393/10/06 03:01
امین مبرهن
دکتر سروش به نقل از استاد دیگری،هدف این شعر رو معین الدین پروانه میدونند،البته بعضی نکته های لطیف و ظریف دیگری هم در این شعر وجود داره که باز تشخیص رو سختتر میکنه.که آیا اصلا یک شخص خاص میتونه موضوع این شعر باشه یا نه.
خرابات- طرفه مستان
سیاق شعر طوری نیست که آن را درباره قتل یا جنایت مغولان تعبیر کرد.
کسی که مولوی و روح اشعار آن آشنا باشد نمیتوانند به سادگی بپذیرد این شعر مخاطبِ خاصِ مقتوا دارد.
مولوی مغول را به اهل خرابات و طرفه مستان تشبیه کرده؟؟
یا رها نشدن از دام ....که کمند عشق الهی است که رهایی ندارد...
جگرخواران مولوی اینجا ، پیران راه و رندان و واصلانند نه مغولها...
این دیدگاه را هم در کنار نظرات دیگر یک گوشه ذهنمان داشته باشیم بهتر نیست؟
1399/05/18 10:08
کارن تبری
افلاکی در مناقب العارفین می نویسد: «...به چند روز «امرا دعوت کرده اتفاق نموده سلطان را بهآن شهر طلب نمودند تا در دفع تاتار مشورتی کنند برخاست و به حضرت مولانا آمد تا استعانت خواسته برود، فرمود اگر نروی به باشد. چون اخبار دعوت متواتر شد ناچار عزیمت نمود. چون به آقشهر رسید در خلوتی درآورده زه کمان در گردنش کردند در آن حالت که وقتش تنگ شد و میتاسانیدند فریاد میکرد و مولانا مولانا میگفت» و مطابق روایت او مولانا به اشراف استغاثه او را دریافت و این غزل را فرمودن گرفت: (و بنابراین دو غزل مذکور باید به سال 664 منظوم شده باشد.)
نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم درین سرای فنا چشمه حیات منم
و در پی غزل دیگر فرمود:
نگفتمت مرو آنجا که مبتلات کنند به یک نظر هدف ناوک بلات کنند.»
1403/04/08 09:07
رضا از کرمان
سلام
این مطلب نیاید درست باشه چون معین الدین پروانه پس از وفات مولانا برای ایشان مراسم عزاداری بر پا کرده و با همکاری علم الدین قیصربر سر تربت ایشان بنایی ساختند که قبه خضرا نامیده شده است