گنجور

غزل شمارهٔ ۹۱

در آب فکن ساقی بط زاده آبی را
بشتاب و شتاب اولی مستان شبابی را
ای جان بهار و دی وی حاتم نقل و می
پر کن ز شکر چون نی بوبکر ربابی را
ای ساقی شور و شر هین عیش بگیر از سر
پر کن ز می احمر سغراق و شرابی را
بنما ز می فرخ این سو اخ و آن سو اخ
بربای نقاب از رخ معشوق نقابی را
احسنت زهی یار او شاخ گل بی‌خار او
شاباش زهی دارو دل‌های کبابی را
صد حلقه نگر شیدا زان باده ناپیدا
کاسد کند این صهبا صد خمر لعابی را
مستان چمن پنهان اشکوفه ز شاخ افشان
صد کوه چو که غلطان سیلاب حبابی را
گر آن قدح روشن جانست نهان از تن
پنهان نتوان کردن مستی و خرابی را
ماییم چو کشت ای جان سرسبز در این میدان
تشنه شده و جویان باران سحابی را
چون رعد نه‌ای خامش چون پرده تست این هش
وز صبر و فنا می‌کش طوطی خطابی را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در آب فکن ساقی بط زاده آبی را
بشتاب و شتاب اولی مستان شبابی را
هوش مصنوعی: ای ساقی، بط آبی را در آب بینداز و به سرعت برای مستانی که شتاب زده‌اند، بیا.
ای جان بهار و دی وی حاتم نقل و می
پر کن ز شکر چون نی بوبکر ربابی را
هوش مصنوعی: ای جان، تو بهاری و دی ماه مانند حاتم، زندگی‌ات را با نقل و می پر کن و چون نی، دل را با شیرینی‌هایش پر کن، مانند بوبکر که ربابی می‌نوازد.
ای ساقی شور و شر هین عیش بگیر از سر
پر کن ز می احمر سغراق و شرابی را
هوش مصنوعی: ای ساقی، حال و هوای شاداب و پرشور را بگیر و از سر بگذار. بگذار تا می قرمز را در جام‌ها پر کنی و شب را با شراب شاد کنیم.
بنما ز می فرخ این سو اخ و آن سو اخ
بربای نقاب از رخ معشوق نقابی را
هوش مصنوعی: در این بیت از شاعر، شاعر از محبوب خود می‌خواهد که با نوشیدنی خوشی چهره‌اش را به نمایش بگذارد و پرده‌ ات یک راز را از چهره‌اش بردارد. در واقع، شاعر به زیبایی و جذابیت محبوب اشاره می‌کند و خواستار دیدن حقیقتی پنهان در چهره‌اش است.
احسنت زهی یار او شاخ گل بی‌خار او
شاباش زهی دارو دل‌های کبابی را
هوش مصنوعی: آفرین بر یار او، مانند گل زیبایی که هیچ خاری ندارد. چه شادباشی که دارویی برای دل‌های آسیب دیده و داغ دیده است.
صد حلقه نگر شیدا زان باده ناپیدا
کاسد کند این صهبا صد خمر لعابی را
هوش مصنوعی: نگاه کن به شیدایی کسانی که تحت تأثیر آن شراب پنهان هستند؛ آن باده به قدری پرقدرت است که می‌تواند صد کاسه از شراب شفاف را بی‌اثر کند.
مستان چمن پنهان اشکوفه ز شاخ افشان
صد کوه چو که غلطان سیلاب حبابی را
هوش مصنوعی: مستان باغ پنهان کرده‌اند، گل‌ها بر روی شاخ‌ها شکوفه می‌زنند و از کوه‌ها سیلابی همچون حبابی در حال جاری شدن است.
گر آن قدح روشن جانست نهان از تن
پنهان نتوان کردن مستی و خرابی را
هوش مصنوعی: اگر آن لیوانی که نور جان است، از بدن پنهان باشد، نمی‌توان حالت مستی و ویرانی را پنهان کرد.
ماییم چو کشت ای جان سرسبز در این میدان
تشنه شده و جویان باران سحابی را
هوش مصنوعی: ما مانند کشتی سبز و سرسبز در این میدان هستیم که به شدت تشنه باران است و به دنبال ابرها می‌گردیم.
چون رعد نه‌ای خامش چون پرده تست این هش
وز صبر و فنا می‌کش طوطی خطابی را
هوش مصنوعی: چون مانند رعد باشی، خاموش نمان، و چون پرده‌ای هستی، این صدا را بشنو. با صبر و فانی شدن خود، طوطی را که سخن می‌گوید، تحمل کن.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۹۱ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۹۱ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۹۱ به خوانش آرش خیرآبادی

حاشیه ها

1396/06/21 02:09
همایون

برخی از غزل‌ها در دیوان شمس دو گانه یا دو قلو و همزادند
گویا از برکت ویژه‌ای برخوردارند از جمله 80 و 91
پیام شادی بخش و راز آمیز همانا شناخت آنچه پنهان است از روی آنچه آشکار شده است
آنچه که در آشکارا روی می‌دهد و حتی نوای دل‌ انگیز بوبکر ربابی هم از همان است که پنهان است
این راز بیخودی و مستی بی‌ اندازه می‌‌طلبد زیرا من کاشته و سرسبز میدان آنی‌ هستم که از دیده پنهان است
این میدان اکنون آخرین میدان است پس از بیشمار میدان‌ها که با شتاب زیاد یکی پس از دیگری پیدا شده و میشوند
ساقی شتاب کن‌ تا میدان‌های زیادی هم ما بپیماییم
همه این‌ها بهم راه دارند از میدان ذره‌های نخستین تا اتم‌ها و ملکل‌ها تا خورشید‌ها و زمین ها
تا گیاه و حیوان و انسان و بسیاری دیگر و آنچه که این پیوند را موجب است همانا عشق است
که زیبا‌ترین است و می‌‌ است که فرخ ترین است و نقاب از هر چه پنهان است ٔبر میدارد