غزل شمارهٔ ۹۰۱
اگر دمی بنوازد مرا نگار چه باشد
گر این درخت بخندد از آن بهار چه باشد
وگر به پیش من آید خیال یار که چونی
حیات نو بپذیرد تن نزار چه باشد
شکار خسته اویم به تیر غمزه جادو
گرم به مهر بخواند که ای شکار چه باشد
چو کاسه بر سر آبم ز بیقراری عشقش
اگر رسم به لب دوست کوزه وار چه باشد
کنار خاک ز اشکم چو لعل و گوهر پر شد
اگر به وصل گشاید دمی کنار چه باشد
بگفت چیست شکایت هزار بار گشادم
ز بهر ماهی جان را هزار بار چه باشد
من از قطار حریفان مهار عقل گسستم
به پیش اشتر مستش یکی مهار چه باشد
اگر مهار گسستم وگرچه بار فکندم
یکی شتر کم گیری از این قطار چه باشد
دلم به خشم نظر میکند که کوته کن هین
اگر بجست یکی نکته از هزار چه باشد
چو احمدست و ابوبکر یار غار دل و عشق
دو نام بود و یکی جان دو یار غار چه باشد
انار شیرین گر خود هزار باشد وگر یک
چو شد یکی به فشردن دگر شمار چه باشد
خمار و خمر یکستی ولی الف نگذارد
الف چو شد ز میانه ببین خمار چه باشد
چو شمس مفخر تبریز ماه نو بنماید
در آن نمایش موزون ز کار و بار چه باشد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر دمی بنوازد مرا نگار چه باشد
گر این درخت بخندد از آن بهار چه باشد
هوش مصنوعی: اگر محبوبم لحظهای به من توجه کند، چه اهمیتی دارد اگر درختان به خاطر زیبایی بهار بخندند؟
وگر به پیش من آید خیال یار که چونی
حیات نو بپذیرد تن نزار چه باشد
هوش مصنوعی: اگر خیال یار به حضور من بیاید، چه حال و وضعی پیدا خواهد کرد، وقتی که بدن ضعیف من دوباره انرژی و زندگی تازهای بگیرد.
شکار خسته اویم به تیر غمزه جادو
گرم به مهر بخواند که ای شکار چه باشد
هوش مصنوعی: من شکار خستهای هستم و تیر غمزه تو مرا به دردسر انداخته است. اکنون در گرمای محبت، صدای تو را میشنوم که میپرسد: ای شکار، حالا چه میکنی؟
چو کاسه بر سر آبم ز بیقراری عشقش
اگر رسم به لب دوست کوزه وار چه باشد
هوش مصنوعی: من در حالتی از بیقراری و تشویش به سر میبرم که همچون کاسهای پر از آب به نظر میرسد؛ وقتی آرزو دارم به لب معشوق برسم، اما این روند برایم دشوار و گیجکننده میشود.
کنار خاک ز اشکم چو لعل و گوهر پر شد
اگر به وصل گشاید دمی کنار چه باشد
هوش مصنوعی: وقتی اشکهای من مثل لعل و گوهر زمین را پر کرد، اگر لحظهای به وصال تو برسم، در کنار آن چه اهمیتی دارد؟
بگفت چیست شکایت هزار بار گشادم
ز بهر ماهی جان را هزار بار چه باشد
هوش مصنوعی: گفتن چیست که من بارها شکایت کردهام، اما برای عشق تو جانم را هزار بار هم فدای تو کنم، چه اشکالی دارد؟
من از قطار حریفان مهار عقل گسستم
به پیش اشتر مستش یکی مهار چه باشد
هوش مصنوعی: من از دست رقبای عقلانی که در کنترل من بودند رها شدم، و در حالی که به سوی شتر سرمستی میروم، به این فکر میکنم که در چنین حالتی، چه کنترلی به دیگران دارم.
اگر مهار گسستم وگرچه بار فکندم
یکی شتر کم گیری از این قطار چه باشد
هوش مصنوعی: اگر نتوانم کنترل خود را حفظ کنم و بار سنگینی را بر دوش بکشم، یک شتر کمتر در این کاروان چه تأثیری خواهد داشت؟
دلم به خشم نظر میکند که کوته کن هین
اگر بجست یکی نکته از هزار چه باشد
هوش مصنوعی: دل من به خشم مینگرد و میگوید که اگر به دنبال نکتهای خاص از میان هزار نکته هستی، چرا اینقدر کوتاه میآیی؟
چو احمدست و ابوبکر یار غار دل و عشق
دو نام بود و یکی جان دو یار غار چه باشد
هوش مصنوعی: احمد و ابوبکر در کنار یکدیگر هستند، دل و عشق دو نام متفاوت اما در واقع یکی هستند. این دو یار در غار به چه معناست؟
انار شیرین گر خود هزار باشد وگر یک
چو شد یکی به فشردن دگر شمار چه باشد
هوش مصنوعی: اگر هزار انار شیرین هم باشد و یا فقط یک دانه، وقتی که یکی را فشار دهی، دیگران چه فایدهای خواهند داشت؟
خمار و خمر یکستی ولی الف نگذارد
الف چو شد ز میانه ببین خمار چه باشد
هوش مصنوعی: باده و مستی یکسان هستند، اما الفت و دوستی اجازه نمیدهند که این دو به راحتی با هم ترکیب شوند. وقتی که الفت از میان برود، به خوبی متوجه میشوی که حال و هوای مستی و بیخبری چگونه خواهد بود.
چو شمس مفخر تبریز ماه نو بنماید
در آن نمایش موزون ز کار و بار چه باشد
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید، که برجستگی تبریز است، ماه نو را به نمایش میگذارد، در آن وقت زیبایی و هماهنگی کارها چگونه خواهد بود؟
حاشیه ها
1396/01/13 18:04
حامد زرین قلمی
اصلاحات :
اگر رسم به لب (یار) کوزه وار چه باشد
****
ز (بحر) ماهی جان را هزار بار چه باشد
****
یکی شتر چو نباشد از این قطار چه باشد
*****
دلم به خشم نظر بر زبان عقل نماید
که گر بجست ......
****
انار دانه اگر خود ، هزار باشد و گر یک
****
چو شمس در شب تبریز ، ماه نو بنماید
1396/01/13 18:04
حامد زرین قلمی
کنار خاک ز اشکم چو جویبار روانم