غزل شمارهٔ ۸۸۱
آه که بار دگر آتش در من فتاد
وین دل دیوانه باز روی به صحرا نهاد
آه که دریای عشق بار دگر موج زد
وز دل من هر طرف چشمه خون برگشاد
آه که جست آتشی خانه دل درگرفت
دود گرفت آسمان آتش من یافت باد
آتش دل سهل نیست هیچ ملامت مکن
یا رب فریاد رس ز آتش دل داد داد
لشکر اندیشهها میرسد از بیشهها
سوی دلم طلب طلب وز غم من شاد شاد
ای دل روشن ضمیر بر همه دلها امیر
صبر گزیدی و یافت جان تو جمله مراد
چشم همه خشک و تر مانده در همدگر
چشم تو سوی خداست چشم همه بر تو باد
دست تو دست خدا چشم تو مست خدا
بر همه پاینده باد سایه رب العباد
ناله خلق از شماست، آنِ شما از کجاست ؟
این همه از عشق زاد عشق عجب از چه زاد ؟
شمسِ حقِ دین توی مالک مُلک وجود
ای که ندیده چو تو عشق دگر کیقباد
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آه که بار دگر آتش در من فتاد
وین دل دیوانه باز روی به صحرا نهاد
هوش مصنوعی: اوه، دوباره آتش عشق در وجودم شعلهور شده و این دل شیدای من دوباره به سمت دشت و بیابان میرود.
آه که دریای عشق بار دگر موج زد
وز دل من هر طرف چشمه خون برگشاد
هوش مصنوعی: اه، چطور عشق دوباره همچون دریا طغیان کرد و از دل من در هر سو چشمهای از خون جوشید.
آه که جست آتشی خانه دل درگرفت
دود گرفت آسمان آتش من یافت باد
هوش مصنوعی: آه! چقدر سریع شعلههای آتش دل مرا سوزاند و دود آن به آسمان رفت. به طوری که باد نیز آتش درونم را حس کرد.
آتش دل سهل نیست هیچ ملامت مکن
یا رب فریاد رس ز آتش دل داد داد
هوش مصنوعی: دل آتشین من، تحمل سرزنش را ندارد، ای خدا، کمکم کن که از این درد شدید رهایی یابم.
لشکر اندیشهها میرسد از بیشهها
سوی دلم طلب طلب وز غم من شاد شاد
هوش مصنوعی: افکار و اندیشهها مانند لشکری از جنگلها به سوی قلب من میآیند و در جستجوی خوشی و شادکامی هستند و از غم و اندوه من شادی مییابند.
ای دل روشن ضمیر بر همه دلها امیر
صبر گزیدی و یافت جان تو جمله مراد
هوش مصنوعی: ای دل روشن و دانا، تو بر دلهای دیگران سروری. با صبر و تحمل، به مقصود نهایی خود رسیدی و جان تو به تمام آرزوهایت دست یافت.
چشم همه خشک و تر مانده در همدگر
چشم تو سوی خداست چشم همه بر تو باد
هوش مصنوعی: چشمهای همه، چه خشک و چه تر، به یکدیگر دوخته شده، اما نگاه تو به خداست. همه چشمها به تو خیرهاند.
دست تو دست خدا چشم تو مست خدا
بر همه پاینده باد سایه رب العباد
هوش مصنوعی: دست تو شبیه دست خدا و چشمانت مانند چشمهای خدا مست و شگفتانگیز است. بر همهچیز سایه رحمت خداوند پایدار باد.
ناله خلق از شماست، آنِ شما از کجاست ؟
این همه از عشق زاد عشق عجب از چه زاد ؟
هوش مصنوعی: درد و ناله مردم به خاطر شماست، حالا شما از چه چیزی رنج میبرید؟ این همه عشق از عشق زایش پیدا کرده، جای تعجب است که از چه چیزی به وجود آمده.
شمسِ حقِ دین توی مالک مُلک وجود
ای که ندیده چو تو عشق دگر کیقباد
هوش مصنوعی: تو روشنیساز دین هستی و مالک همهچیز، که هیچکس در عشق مانند تو دیده نشده است.
حاشیه ها
1403/08/30 18:10
همایون
از غزل های آشنایی با شمس در دوره نخست همنشینی که با غزل زیر همزمان سروده شده است
پرده دل میزند زهره هم از بامداد
آشنایی با عشق و آغاز بیداری و زنده شدن به عشق
این دو غزل را میتوان غزل کیقبادی نامید که آغاز پهلوانی رستم غزل و جوانی جلالدین است