گنجور

غزل شمارهٔ ۸۷۷

امسال بلبلان چه خبرها همی‌دهند
یا رب به طوطیان چه شکرها همی‌دهند
در باغ‌ها درآی تو امسال و درنگر
کان شاخه‌های خشک چه برها همی‌دهند
مقراض در میان نه و خلعت همی‌برند
وان را که تاج رفت کمرها همی‌دهند
بی منت کسی همه بر نقره می‌زنند
بی زحمت مصادره زرها همی‌دهند
هر دل که تشنه‌ست به دریا همی‌برند
وان را که گوهرست گهرها همی‌دهند
این تحفه دیده‌اند که عشاق روزگار
تا برشمار موی تو سرها همی‌دهند
این نور دیده‌اند که دیوانگان راه
سودا همی‌خرند و هنرها همی‌دهند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امسال بلبلان چه خبرها همی‌دهند
یا رب به طوطیان چه شکرها همی‌دهند
هوش مصنوعی: بلبلان امسال چه خبرهای جالبی را به همدیگر می‌رسانند و طوطیان چه شیرینی‌هایی را به همدیگر هدیه می‌دهند.
در باغ‌ها درآی تو امسال و درنگر
کان شاخه‌های خشک چه برها همی‌دهند
هوش مصنوعی: امسال به باغ‌ها برو و تماشا کن که شاخه‌های خشک چه میوه‌هایی می‌دهند.
مقراض در میان نه و خلعت همی‌برند
وان را که تاج رفت کمرها همی‌دهند
هوش مصنوعی: در بین مردم، کسانی که به مقام و موقعیت دست یافته‌اند، به عنوان جایزه و احترام به آنها پاداش می‌دهند و به افرادی که مقام خود را از دست داده‌اند، بعضی چیزها در نظر می‌گیرند.
بی منت کسی همه بر نقره می‌زنند
بی زحمت مصادره زرها همی‌دهند
هوش مصنوعی: بدون هیچ درخواست و چشم داشتی، همه بر روی نقره کار می‌کنند و بدون زحمت، ثروت‌های طلایی را به دیگران می‌دهند.
هر دل که تشنه‌ست به دریا همی‌برند
وان را که گوهرست گهرها همی‌دهند
هوش مصنوعی: هر کس که دلش به دنبال چیزی ارزشمند و گرانبهاست، او را به سمت دریا و منابع عظیم می‌برند. اما آن کسی که خود از ارزش و گوهری برخوردار است، به او چیزهای قیمتی و گرانبها عطا می‌کنند.
این تحفه دیده‌اند که عشاق روزگار
تا برشمار موی تو سرها همی‌دهند
هوش مصنوعی: عاشقان در طول زمان به خاطر زیبایی تو حاضرند سر خود را فدای تو کنند و حتی موی تو را بشمارند.
این نور دیده‌اند که دیوانگان راه
سودا همی‌خرند و هنرها همی‌دهند
هوش مصنوعی: این نور دیده شده که دیوانگان در جستجوی عشق و زیبایی در حال تلاش و فعالیت هستند و آثار هنری را نیز ارائه می‌دهند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۷۷ به خوانش نازنین بازیان