غزل شمارهٔ ۸۷۳
خفته نمود دلبر گفتم ز باغ زود
شفتالوی بدزدم او خود نخفته بود
خندید و گفت روبه آخر به زیرکی
از دست شیر صید کجا سهل درربود
مر ابر را که دوشد و آن جا که دررسد
الا مگر که ابر نماید به خویش جود
معدوم را کجاست به ایجاد دست و پا
فضل خدای بخشد معدوم را وجود
معدوم وار بنشین زیرا که در نماز
داد سلام نبود الا که در قعود
بر آتش آب چیره بود از فروتنی
کآتش قیام دارد و آب است در سجود
چون لب خموش باشد دل صدزبان شود
خاموش چند چند بخواهیش آزمود
غزل شمارهٔ ۸۷۲: این عشق جمله عاقل و بیدار میکشدغزل شمارهٔ ۸۷۴: امروز مرده بین که چه سان زنده میشود
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خفته نمود دلبر گفتم ز باغ زود
شفتالوی بدزدم او خود نخفته بود
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از دلبر خود میگوید که به خواب رفته است. او تصمیم میگیرد که از باغ زود یک شفتالو (میوۀ خوشمزه) بچیند. اما در نهایت متوجه میشود که خود دلبر خواب نیست و بیدار است. این نمایشگر حوادث و احساسات درونی شاعر است که به زیبایی و هوشیاری دلبر اشاره دارد.
خندید و گفت روبه آخر به زیرکی
از دست شیر صید کجا سهل درربود
هوش مصنوعی: او خندید و گفت: وقتی در حال فرار از شیر هستی، به راحتی نمیتوانی شکار را از دست بدهی.
مر ابر را که دوشد و آن جا که دررسد
الا مگر که ابر نماید به خویش جود
هوش مصنوعی: ابر، تا زمانی که در آسمان است و خبری از باران نیست، نمیتوان گفت که مهربان است؛ باران را تنها وقتی میبارد که خود را نشان دهد و به دیگران لطف کند.
معدوم را کجاست به ایجاد دست و پا
فضل خدای بخشد معدوم را وجود
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره شده است که وجود و هستی، تنها به خواست و فضل خداوند ممکن است به چیزی که هیچگونه وجودی ندارد، عطا شود. به عبارتی، هیچ چیز نمیتواند از خود به وجود آید و تنها اراده خداست که میتواند حتی چیزی که وجود ندارد را به وجود آورد.
معدوم وار بنشین زیرا که در نماز
داد سلام نبود الا که در قعود
هوش مصنوعی: بیهیچ گونه وجود و نشانهای بنشین، چرا که در نماز، جز در حالت نشسته، سلامی وجود ندارد.
بر آتش آب چیره بود از فروتنی
کآتش قیام دارد و آب است در سجود
هوش مصنوعی: آب بر روی آتش غلبه دارد، زیرا آتش به خاطر تکبر و انبساط خود نمیتواند برخیزد، در حالی که آب در هیبت فروتنی و خضوع است.
چون لب خموش باشد دل صدزبان شود
خاموش چند چند بخواهیش آزمود
هوش مصنوعی: وقتی لبها ساکت هستند، دل میتواند هزاران حرف بزند. در سکوت، خواستهها را باید چندین بار آزمایش کرد و مورد بررسی قرار داد.