گنجور

غزل شمارهٔ ۸۶۸

به حرم به خود کشید و مرا آشنا ببرد
یک یک برد شما را آنک مرا ببرد
آن را که بود آهن آهن ربا کشید
وان را که بود برگ کهی کهربا ببرد
قانون لنگری به ثری گشت منجذب
عیسی مهتری را جذب سما ببرد
هر حس معنوی را در غیب درکشید
هر مس اسعدی را هم کیمیا ببرد
از غارت فنا و اجل ایمنست و دور
آن کس که رخت خویش سوی انبیا ببرد
آن چشم نیک را نرسد هیچ چشم بد
کو شمع حسن را ز ملاء در خلاء ببرد
ما از قضا به قاضی حاجت گریختیم
کنچ از قضا رسید به طالب قضا ببرد
این‌ها گذشت ای خنک آن دل که ناگهش
حسن و جمال آن مه نیکولقا ببرد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به حرم به خود کشید و مرا آشنا ببرد
یک یک برد شما را آنک مرا ببرد
هوش مصنوعی: به حرم رفت و مرا به خود جذب کرد، او به آرامی شما را یکی یکی می‌برد، همان‌طور که مرا می‌برد.
آن را که بود آهن آهن ربا کشید
وان را که بود برگ کهی کهربا ببرد
هوش مصنوعی: کسی که از جنس خوبی باشد، به خوبی جذب می‌شود و کسی که از چیزهای ناپسند باشد، به سوی چیزهای بد می‌رود.
قانون لنگری به ثری گشت منجذب
عیسی مهتری را جذب سما ببرد
هوش مصنوعی: قانونی که در آسمان‌ها وجود دارد، به گونه‌ای عمل می‌کند که عیسی، شخصی برجسته و با شرافت را به خود می‌کشد و او را به سمت فضایی بالا هدایت می‌کند.
هر حس معنوی را در غیب درکشید
هر مس اسعدی را هم کیمیا ببرد
هوش مصنوعی: هر حس و احساس معنوی را در عالم غیب دریافت کرد و هر مس (فلز بی‌ارزش) را نیز به واسطه کیمیا (فرایند تبدیل به طلا) به ارزشمندترین چیز تبدیل کرد.
از غارت فنا و اجل ایمنست و دور
آن کس که رخت خویش سوی انبیا ببرد
هوش مصنوعی: کسی که اصول زندگی‌اش را از پیامبران بگیرد و به آموخته‌های آن‌ها عمل کند، مطمئن از نابودی و مرگ خواهد بود و از خطرات آن دور است.
آن چشم نیک را نرسد هیچ چشم بد
کو شمع حسن را ز ملاء در خلاء ببرد
هوش مصنوعی: آن چشمی که زیبا و نیکوست، به هیچ چشمی که بد باشد، دسترسی پیدا نمی‌کند. مانند اینکه شمع زیبایی و روشنی خود را از جمع دور کرده و تنها در خلاء قرار می‌گیرد.
ما از قضا به قاضی حاجت گریختیم
کنچ از قضا رسید به طالب قضا ببرد
هوش مصنوعی: به خاطر برخی مشکلات به قاضی مراجعه کردیم، اما به طور ناگهانی به خواسته‌ای دیگر مبتلا شدیم که ما را به سمت سرنوشت دیگری کشاند.
این‌ها گذشت ای خنک آن دل که ناگهش
حسن و جمال آن مه نیکولقا ببرد
هوش مصنوعی: این موضوعات گذشت، و ای خوشا به حال آن دلی که ناگهان زیبایی و جمال آن دختر خوش سیما را به دست آورد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۶۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1397/04/29 15:06
هانیه سلیمی

در مصرع اول چنانچه در نسخه فروزانفر هم آمده "بحرم" به معنی دریا درست است. چنانچه هم در معنی هم وزن، بحرم درست مینماید؛ نه آنطور که در نسخه ی گنجور آمده: به حرم.
بحرم بخود کشید مرا و آشنا ببرد=دریا مرا به خود کشید و آشنا نیز به معنی شنا است.

1399/06/18 19:09
همایون

در بسیاری از غزل ها و گفته های جلال دین این نکته آشکار است که او از میان پیامبران نظر خاص و ویژه ای به عیسی پیامبر عشق دارد
عیسی به نوعی همان پیر مغان در آیین مهر است
عشق و معشوق یکی است و عاشق هم در عشق با معشوق یکی میشود
این اتفاق در هنر و ورزش هم روی میدهد
موسقی همان نوازنده و خواننده است و شنونده با آن یکی میشود زیرا موسیقی در وجود اوست