گنجور

غزل شمارهٔ ۸۶۱

لطفی نماند کان صنم خوش لقا نکرد
ما را چه جرم اگر کرمش با شما نکرد
تشنیع می‌زنی که جفا کرد آن نگار
خوبی که دید در دو جهان کو جفا نکرد
عشقش شکر بس است اگر او شکر نداد
حسنش همه وفاست اگر او وفا نکرد
بنمای خانه‌ای که از او نیست پرچراغ
بنمای صفه‌ای که رخش پرصفا نکرد
این چشم و آن چراغ دو نورند هر یکی
چون آن به هم رسید کسیشان جدا نکرد
چون روح در نظاره فنا گشت این بگفت
نظاره جمال خدا جز خدا نکرد
هر یک از این مثال بیانست و مغلطه است
حق جز ز رشک نام رخش والضحی نکرد
خورشیدروی مفخر تبریز شمس دین
بر فانیی نتافت که آن را بقا نکرد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لطفی نماند کان صنم خوش لقا نکرد
ما را چه جرم اگر کرمش با شما نکرد
هوش مصنوعی: دیگر لطف و محبت آن معشوق زیبا صورت از بین رفته است. حالا ما چه گناهی کرده‌ایم که او به ما توجه نمی‌کند و مهربانی‌اش را با شما نداشته؟
تشنیع می‌زنی که جفا کرد آن نگار
خوبی که دید در دو جهان کو جفا نکرد
هوش مصنوعی: تو به آن دلبر زیبا که در این دو جهان کمتر کسی به اندازه او بی‌رحمی کرده، انتقاد می‌کنی.
عشقش شکر بس است اگر او شکر نداد
حسنش همه وفاست اگر او وفا نکرد
هوش مصنوعی: عشق او برای من کافی است حتی اگر او محبت نکند. زیبایی او برای من تمام اعتماد را دارد، حتی اگر او قابل اعتماد نباشد.
بنمای خانه‌ای که از او نیست پرچراغ
بنمای صفه‌ای که رخش پرصفا نکرد
هوش مصنوعی: نشان بده خانه‌ای که از آن هیچ چیز برایت نیست و نشان بده ایوانی که چهره‌ات را زیبا نکرده است.
این چشم و آن چراغ دو نورند هر یکی
چون آن به هم رسید کسیشان جدا نکرد
هوش مصنوعی: این چشم و آن چراغ دو نوری هستند که هر کدام به تنهایی به روشنی می‌افروزند. وقتی این دو به هم می‌رسند و نزدیک می‌شوند، هیچ‌کس نمی‌تواند آنها را از هم جدا کند.
چون روح در نظاره فنا گشت این بگفت
نظاره جمال خدا جز خدا نکرد
هوش مصنوعی: وقتی که روح در تماشای فنا و زوال غرق شد، این سخن را گفت: تماشای زیبایی خداوند جز خود خدا چیزی نیست.
هر یک از این مثال بیانست و مغلطه است
حق جز ز رشک نام رخش والضحی نکرد
هوش مصنوعی: هر یک از این مثال‌ها فقط بیانی است و در آن‌ها ترفندهایی نهفته است. حقیقت فقط به خاطر حسادت، نام زیبایی صورت ماه و صبح را به خود نگرفته است.
خورشیدروی مفخر تبریز شمس دین
بر فانیی نتافت که آن را بقا نکرد
هوش مصنوعی: خورشید که نماد بزرگی و شرافت تبریز است، به کسی که مرگ و ناپایداری را تجربه کرده، نتابید، زیرا او در واقع از عمر و بقا بی‌بهره بود.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۶۱ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1397/08/28 13:10

نظاره جمال خدا جز خدا نکرد ... نیکلسون با توجه به معنای این مصراه است که در مثنوی بیت معروف
قافیه اندیشم و الدار من
گویدم مندیش جز دیدار من
را تفسیر کرده و نوشته است منظور از دلدار چالبی ست