گنجور

غزل شمارهٔ ۸۵

از بهر خدا بنگر در رویِ چو زر جانا
هر جا که روی ما را با خویش ببر جانا
چون در دل ما آیی تو دامن خود برکش
تا جامه نیالایی از خون جگر جانا
ای ماه برآ آخر بر کوریِ مه‌رویان
ابری سیه اندرکش در روی قمر جانا
زان روز که زادی تو ای لب‌شکر از مادر
آوه که چه کاسد شد بازار شکر جانا
گفتی که سلام علیک بگرفت همه عالم
دل سجده درافتاده جان بسته کمر جانا
چون شمع بُدم سوزان هر شب به سحر کُشته
امروز بنشناسم شب را ز سحر جانا
شمس الحق تبریزی شاهنشه خون‌ریزی
ای بحر کمربسته پیش تو گهر جانا

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از بهر خدا بنگر در رویِ چو زر جانا
هر جا که روی ما را با خویش ببر جانا
هوش مصنوعی: به خاطر خدا به چهره‌ی دوست نگاه کن، که هر جا بروی ما را با خودت ببر، ای دوست عزیز.
چون در دل ما آیی تو دامن خود برکش
تا جامه نیالایی از خون جگر جانا
هوش مصنوعی: وقتی که تو وارد دل ما می‌شوی، دامن خود را بالا بکش تا از خون دل معشوقه‌ام به لباس خود آغشته نشوی.
ای ماه برآ آخر بر کوریِ مه‌رویان
ابری سیه اندرکش در روی قمر جانا
هوش مصنوعی: ای ماه، لطفاً به خاطر کوری چهره‌های زیبا، آخرین بار بر افراز و درخشش خود برافراز؛ که ابرهای تیره در چهره قمر جانم سایه افکنده‌اند.
زان روز که زادی تو ای لب‌شکر از مادر
آوه که چه کاسد شد بازار شکر جانا
هوش مصنوعی: از روزی که تو، ای لب شیرین، از مادر به دنیا آمدی، بازار شکر به شدت کساد شد، جانا.
گفتی که سلام علیک بگرفت همه عالم
دل سجده درافتاده جان بسته کمر جانا
هوش مصنوعی: گفتی که سلام بر تو باد، در نتیجه همه موجودات دل‌هایشان را به احترام تو خم کرده و جانشان را به تو تقدیم کرده‌اند.
چون شمع بُدم سوزان هر شب به سحر کُشته
امروز بنشناسم شب را ز سحر جانا
هوش مصنوعی: من همچون شمعی در هر شب می‌سوزم و حالا که به dawn رسیده‌ام، نمی‌توانم شب را از صبح تشخیص دهم، ای عزیز.
شمس الحق تبریزی شاهنشه خون‌ریزی
ای بحر کمربسته پیش تو گهر جانا
هوش مصنوعی: شمس الحق تبریزی، که به عنوان پادشاهی در میان خونریزان شناخته می‌شود، ای دریای بسته به کمر، در پیش تو جواهرهای جان به نمایش درآمده‌اند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۵ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۸۵ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۸۵ به خوانش آرش خیرآبادی
غزل شمارهٔ ۸۵ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1395/11/28 15:01
رضا

گفتی که سلام علیک بگرفت همه عالم
دل سجده درافتاده، جان بسته کمر، جانا
ای خواجه سلام علیک از زحمت ما چونی
ای معدن زیبایی وی کان وفا چونی

1395/11/28 15:01
رضا

عبارت «سلام علیک» در هر دو بیت با وزن عروضی ناسازگار می‌نماید. یعنی اگر آن را به همین صورت معمول رایج در ایران بخوانیم، به نظر می‌رسد که شاعر وزن شعر را رعایت نکرده و در رعایت وزن و قافیه سهل‌انگار بوده است.

1395/11/28 15:01
رضا

ولی وقتی به توضیحات مؤلف کتاب «لهجۀ بلخ» مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم که مولانا این عبارت را دقیقاً مطابق لهجۀ فارسی بلخ ادا کرده است، یعنی به صورت «سلامالیک». این را کسی می‌تواند دریابد که با فارسی افغانستان آشنا باشد و ببیند که «سلام علیک» هم‌اکنون در این کشور به صورت «سلامالیک» تلفظ می‌شود.

1401/07/29 21:09
آرشام آتش زر

درود بر شما ، که این مورد رو گوشزد فرمودید . عالی بود ، دقیقا باید با همین لهجه خوانده بشه : ( سلامالیک) نه سلام علیک ، کاملا درست اشاره کردید 

1395/11/28 15:01
رضا

برگرفته از کتاب لهجۀ بلخ و دریافت بهتر سخن مولانا
تألیف محمدآصف فکرت
و توضیحات محمدکاظم کاظمی