غزل شمارهٔ ۸۳۶
گر نخسپی شبکی جان چه شود
ور نکوبی در هجران چه شود
ور بیاری شبکی روز آری
از برای دل یاران چه شود
ور دو دیده ز تو روشن گردد
کوری دیده شیطان چه شود
ور بگیرد ز گل افشانی تو
همه عالم گل و ریحان چه شود
آب حیوان که در آن تاریکیست
پر شود شهر و بیابان چه شود
ور خضروار قلاووز شوی
تا لب چشمه حیوان چه شود
ور ز خوان کرم و نعمت تو
زنده گردد دو سه مهمان چه شود
ور ز دلداری و جان بخشی تو
جان بیابد دو سه بیجان چه شود
ور سواره سوی میدان آیی
تا شود سینه چو میدان چه شود
روی چون ماهت اگر بنمایی
تا رود زهره به میزان چه شود
ور بریزی قدحی مالامال
بر سر وقت خماران چه شود
ور بپوشیم یکی خلعت نو
ما غلامان ز تو سلطان چه شود
ور چو موسی تو بگیری چوبی
تا شود چوب چو ثعبان چه شود
ور برآری ز تک دریا گرد
چو کف موسی عمران چه شود
ور سلیمان بر موران آید
تا شود مور سلیمان چه شود
بس کن و جمع کن و خامش باش
گر نگویی تو پریشان چه شود
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر نخسپی شبکی جان چه شود
ور نکوبی در هجران چه شود
هوش مصنوعی: اگر به دوستانت و به شبهای بیخوابی توجهی نکنی، چه بر سرت خواهد آمد؟ و اگر در روزهای جدایی تلاش نکنی، چه بر تو خواهد گذشت؟
ور بیاری شبکی روز آری
از برای دل یاران چه شود
هوش مصنوعی: اگر روزها را به شب و شبها را به روز تبدیل کنی، برای دل یاران چه اتفاقی خواهد افتاد؟
ور دو دیده ز تو روشن گردد
کوری دیده شیطان چه شود
هوش مصنوعی: اگر دو چشم تو روشن شود، چه اهمیتی دارد که چشم شیطان کور شود؟
ور بگیرد ز گل افشانی تو
همه عالم گل و ریحان چه شود
هوش مصنوعی: اگر به خاطر پاشیدن عطر گلهایت، تمام دنیا پر از گل و ریحان شود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
آب حیوان که در آن تاریکیست
پر شود شهر و بیابان چه شود
هوش مصنوعی: وقتی که آب حیات در جایی وجود داشته باشد که تاریکی بر آن مستولی است، چه اتفاقی برای شهرها و بیابانها خواهد افتاد؟
ور خضروار قلاووز شوی
تا لب چشمه حیوان چه شود
هوش مصنوعی: اگر مثل سبزههای تازه روییده، سرشار از زندگی و نشاط شوی، آن وقت در کنار چشمه حیات چه تحولی در خود مشاهده خواهی کرد.
ور ز خوان کرم و نعمت تو
زنده گردد دو سه مهمان چه شود
هوش مصنوعی: اگر چند مهمان از سفرهی کرم و نعمت تو سیر شوند، چه اتفاقی میافتد؟
ور ز دلداری و جان بخشی تو
جان بیابد دو سه بیجان چه شود
هوش مصنوعی: اگر تو با دلجویی و زندگی دوباره به کسی جان ببخشی، حال و روز دو یا سه نفر بیجان چه خواهد شد؟
ور سواره سوی میدان آیی
تا شود سینه چو میدان چه شود
هوش مصنوعی: اگر سوار بر اسب به میدان بیایی، سینهات مانند میدان بزرگ و وسیع خواهد شد.
روی چون ماهت اگر بنمایی
تا رود زهره به میزان چه شود
هوش مصنوعی: اگر چهرهات را مثل ماه نشان بدهی، زیبایی تو باعث میشود که زهره هم در نظرها کمرنگ شود.
ور بریزی قدحی مالامال
بر سر وقت خماران چه شود
هوش مصنوعی: اگر جامی پر از می بر روی سر خماران بریزد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
ور بپوشیم یکی خلعت نو
ما غلامان ز تو سلطان چه شود
هوش مصنوعی: اگر ما لباس نو بر تن کنیم، چه فرقی به حال ما غلامان تو خواهد کرد ای السلطان؟
ور چو موسی تو بگیری چوبی
تا شود چوب چو ثعبان چه شود
هوش مصنوعی: اگر تو هم مانند موسی عصایی در دست بگیری و آن را به شکل ثعبان درآوری، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
ور برآری ز تک دریا گرد
چو کف موسی عمران چه شود
هوش مصنوعی: اگر از دریا یک گرداب به ارمغان آوری، مانند آن کف که موسی (ع) بر روی دریا دید، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
ور سلیمان بر موران آید
تا شود مور سلیمان چه شود
هوش مصنوعی: اگر سلیمان به موران بیاید و مور هم سلیمان شود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
بس کن و جمع کن و خامش باش
گر نگویی تو پریشان چه شود
هوش مصنوعی: سکوت کن و ساکت باش؛ اگر حرفی نزنی، چه فرقی میکند که اوضاع به هم ریخته باشد؟
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۸۳۶ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1397/04/27 22:06
هانیه سلیمی
غزل شماره 800 . 836 و 838 با اندکی اختلاف مشابه هم هستند
1399/05/05 15:08
امیر پروانه، معین الدین سلیمان، نایب السلطنه و حکمران روم شرقی از مریدان و دوستداران مولانا بود. از رابطه او و مولانا در مناقب العارفین، با اغراقنماییهای معمول بسیار گفته شده است.
اما حد صمیمیت این رابطه در یکی از لطیفترین غزلهای مولانا جلوهگر است. گویند در یک مجلس شبانه مولانا، که سخن به درازا کشیده بود، امیر پروانه قصد ترک مجلس و خواب کرد که مولانا این غزل را آغاز کرد که «گر نخسپی شبکی جان چه شود / ور نکوبی در هجران چه شود / ور به یاری شبکی روز آری، از برای دل یاران چه شود...» و در آن نامی هم از این «معینالدین سلیمان» آورد که «ور سلیمان برِ موران آید، تا شود مور سلیمان چه شود»...