گنجور

غزل شمارهٔ ۸۳۵

گل خندان که نخندد چه کند
علم از مشک نبندد چه کند
نار خندان که دهان بگشادست
چونک در پوست نگنجد چه کند
مه تابان به جز از خوبی و ناز
چه نماید چه پسندد چه کند
آفتاب ار ندهد تابش و نور
پس بدین نادره گنبد چه کند
سایه چون طلعت خورشید بدید
نکند سجده نخنبد چه کند
عاشق از بوی خوش پیرهنت
پیرهن را ندراند چه کند
تن مرده که بر او برگذری
نشود زنده نجنبد چه کند
دلم از چنگ غمت گشت چو چنگ
نخروشد نترنگد چه کند
شیر حق شاه صلاح الدینست
نکند صید و نغرد چه کند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گل خندان که نخندد چه کند
علم از مشک نبندد چه کند
هوش مصنوعی: اگر گلی که همیشه خندان است، دیگر نخندد، چه بر سر علم خواهد آمد؟ و اگر مشک نبندد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
نار خندان که دهان بگشادست
چونک در پوست نگنجد چه کند
هوش مصنوعی: چشمک زدن نارنجی که وقتی دهانش را باز کرده، وقتی نمی‌تواند در پوست خود جا بگیرد، چه کار کند؟
مه تابان به جز از خوبی و ناز
چه نماید چه پسندد چه کند
هوش مصنوعی: ماه روشن به جز زیبایی و دلربایی چه کار دیگری می‌تواند انجام دهد؟ چه چیزی را می‌تواند بپسندد یا چه کاری می‌تواند بکند؟
آفتاب ار ندهد تابش و نور
پس بدین نادره گنبد چه کند
هوش مصنوعی: اگر خورشید نور و روشنایی ندهد، پس این گنبد زیبا چه فایده‌ای دارد؟
سایه چون طلعت خورشید بدید
نکند سجده نخنبد چه کند
هوش مصنوعی: سایه وقتی چهره خورشید را می‌بیند، نمی‌تواند به زمین بیفتد و سجده کند، پس چه کاری از او برمی‌آید؟
عاشق از بوی خوش پیرهنت
پیرهن را ندراند چه کند
هوش مصنوعی: عاشق به خاطر عطر دل‌انگیز پیراهن محبوبش، هیچ کاری نمی‌تواند بکند جز اینکه پیراهنش را نپاره و دست از عشق برندارد.
تن مرده که بر او برگذری
نشود زنده نجنبد چه کند
هوش مصنوعی: اگر بر جسد مرده‌ای بگذری، زنده نشود و حرکتی از او برنمی‌خیزد دیگر چکار کند (مثال است برای زنده کردن مرده) 
دلم از چنگ غمت گشت چو چنگ
نخروشد نترنگد چه کند
هوش مصنوعی: دل من از دلتنگی هات به درد آمده است، مثل چنگی که در آن نتهایش نرود و به صدا درنیاید، چه می‌تواند بکند؟
شیر حق شاه صلاح الدینست
نکند صید و نغرد چه کند
هوش مصنوعی: شیر خداوند، شاه صلاح‌الدین است. او صید نمی‌کند و نمی‌غرد، پس چه کاری می‌تواند انجام دهد؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۳۵ به خوانش عندلیب

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"گل خندان"
با صدای علیرضا افتخاری (آلبوم شب عاشقان)

حاشیه ها

1395/05/26 07:07
شهلا

چه حاشیه ای می توان براین ابیات نغزنوشت، جزآنکه گل شویم، انار شویم و درپوست نگنجیم، ازعشق جامه بدرانیم و نعره برآوریم وبترنگیم؟

1398/02/02 22:05
شاهرخ موسوی

در بیت 8 صحیح این است
دلم از دست غمت گشت چو چنگ .......

1398/03/31 18:05
احسان

شعر بسیار زیبا و روح انگیز است.
با آنکه دلم نمی آید اما لازم به ذکر است که این شعر یکی از پرایرادترین اشعار مولانا در خصوص قافیه است. حرف روی بارها و بارها در آن لحاظ نشده و بنابراین قافیه ندارد.
نخندد
نبندد
نگنجد
پسندد
گنبد
نخنبد
ندراند
نجنبد
نترنگد
نغرد
مللاحظه میکنید در مصرعهای 1، 2 و 4 حرف روی "دال" است. 5$ 6 و 8 "ب" است مابقی هم که کلاً متفرقه هستند.
اما کماکان از خواندان آن لذت می برم ...

1398/03/31 21:05
محسن ، ۲

آحسان جان
قافیه دارد و شاید مطابق سلیقه ی شما نیست
قافیه ی این غزل { اَد } است و تمام ابیات به { َد } ختم می شود

1398/03/02 15:06
..

درود محسن جان
احسان عزیز درست گفته‌اند؛ حرف د که مورد نظر شماست ضمیر است و نمی‌تواند به تنهایی حرف قافیه محسوب شود.
به هر حال مولوی با همین نظم و ترتیب هم زیبایی و شگفتی خاص خود را خلق نموده‌است..

1399/08/01 02:11
همایون

قضاوت در باره این غزل از نظر صنعت ادبی و ریزه کاری های علم بدیع بسیار دشوار است
چون غزل دارای ردیف است و ردیف آن مکمل معنایی کلمه حاوی قافیه هر بیت که یک فعل است، زیبایی ویژه ای خلق کرده و ایراد حرف 'روی' و حرف ضمیر را در خود محو کرده است
بخصوص در بیت چهارم که به آفتاب مربوط است حتی فعل قافیه را در بیت اول جای داده است
علم بدیع قوانینی است برای شیوایی و رسایی کلام نه آنکه شریعت خشکی تنها برای پیروی کردن، غزل نه تنها از شکل و نظم بسیار زیبایی برخوردار است بلکه دارای مضمونی عالی است که از حقیقت هستی سرچشمه میگیرد
هستی کل از طریق اجزاء خود آشکار میشود و به هر عضوی نقش ویژه ای می بخشد و آن جز ناگزیر تنها همان نقش را می پذیرد و به زیبایی تمام آن را ایفا میکند که در کلمه قافیه هر بیت آمده است
مهم نقشی است که انسان دارد
در فرهنگ اصیل و کهن ایران، انسان شاه است و نقشی که هستی به او میدهد شاهی است
اما این شاهی باید آشکار و کارامد گردد
این غزل تمامی ویژگی های شاهی انسان را بر می شمارد که احسان عزیز پشت سر هم آورده و شهلای عزیز هم در آغاز اشاره کرده است
شیر و خورشید مهم ترین این ویژگی ها هستند و در آیین مهر نیز جایگاه پر ارزشی دارند
جلال دین برای گل و ماه هم جایگاه ویژه ای قائل است
عشق و سماع هم که در عرفان ایران نقش مرکزی را دارد

1399/09/05 12:12
مهدی جمشیدیان

سلام. دوستان تقریباً همه نکات رو در خصوص این غزل نغز مولانا گفتند. دلم از دست غمت گشت چو چنگ.
نکته مهمی که اشاره نشده مفاهیم عمیق و صعب فلسفی این غزل مولاناست. هر یک از دوستان که مفهوم فلسفی‌ این غزل رو در شعر دبگری به ما نشان دهند نزد بنده جایزه خواهند داشت