غزل شمارهٔ ۸۳۴
از دل رفته نشان میآید
بوی آن جان و جهان میآید
نعره و غلغله آن مستان
آشکارا و نهان میآید
گوهر از هر طرفی میتابد
پای کوبان سوی جان میآید
از در مشعله داران فلک
آتش دل به دهان میآید
جان پروانه میان میبندد
شمع روشن به میان میآید
آفتابی که ز ما پنهان بود
سوی ما نورفشان میآید
تیر از غیب اگر پران نیست
پس چرا بانگ کمان میآید
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از دل رفته نشان میآید
بوی آن جان و جهان میآید
هوش مصنوعی: وقتی که کسی از دل ما میرود، یاد و آثار او همچنان باقی میماند و بوی عشق و زندگی او را احساس میکنیم.
نعره و غلغله آن مستان
آشکارا و نهان میآید
هوش مصنوعی: صدای شاد و شوری که از مستان به گوش میرسد، به وضوح و به طور پنهان به همه جا میرسد.
گوهر از هر طرفی میتابد
پای کوبان سوی جان میآید
هوش مصنوعی: گوهر از همه جا میدرخشد و با شادی و شوق به سمت جان انسان میآید.
از در مشعله داران فلک
آتش دل به دهان میآید
هوش مصنوعی: از آسمان عشق و شور، آتش در دل تو شعلهور میشود و این احساسات آتشین به زبان میآید.
جان پروانه میان میبندد
شمع روشن به میان میآید
هوش مصنوعی: روح پروانه به شمع نزدیک میشود و در این نزدیکی به آن دل میبازد.
آفتابی که ز ما پنهان بود
سوی ما نورفشان میآید
هوش مصنوعی: خورشیدی که از ما دور بود، اکنون با روشنیاش به سمت ما میآید و ما را روشن میکند.
تیر از غیب اگر پران نیست
پس چرا بانگ کمان میآید
هوش مصنوعی: اگر تیر از جایی نرود و دور نباشد، پس چرا صدای کمان را میشنویم؟