غزل شمارهٔ ۸۳۲
شب شد و هنگام خلوتگاه شد
قبله عشاق روی ماه شد
مه پرستان ماه خندیدن گرفت
شب روان خیزید وقت راه شد
خواب آمد ما و منها لا شدند
وقت آن بیخواب الاالله شد
مغزها آمیخته با کاه تن
تن بخفت و دانهها بیکاه شد
هندوان خرگاه تن را روفتند
ترک خلوت دید و در خرگاه شد
گفت و گوهای جهان را آب برد
وقت گفتن های شاهنشاه شد
شمس تبریزی چو آمد در میان
اهل معنی را سخن کوتاه شد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شب شد و هنگام خلوتگاه شد
قبله عشاق روی ماه شد
هوش مصنوعی: شب فرا رسید و زمانی برای خلوت و آرامش فراهم شد، عشقورزان به دیدار معشوق خود نائل شدند و زیبایی چهرهاش در دل شب نمایان شد.
مه پرستان ماه خندیدن گرفت
شب روان خیزید وقت راه شد
هوش مصنوعی: محبان ماه به شادی و خوشحالی مشغول شدند و شب به سرعت در حال حرکت است و لحظهای که باید به راه بیفتند، نزدیک شده است.
خواب آمد ما و منها لا شدند
وقت آن بیخواب الاالله شد
هوش مصنوعی: در این بیت به خواب و بیداری اشاره شده است. گویا فرد در حالتی از خواب و فراموشی از خود و هویتش است. در این لحظه، همه تفکرات و محدودیتهای "من" و "ما" از بین میرود و تنها یاد خدا باقی میماند. بدین ترتیب، در این حالت، فرد به حالت دلآرامی و بینیاز از دیگر چیزها دست مییابد.
مغزها آمیخته با کاه تن
تن بخفت و دانهها بیکاه شد
هوش مصنوعی: مغزها با هم در هم آمیخته شدند و بدون کاه به خواب رفتند و دانهها از کاه جدا شدند.
هندوان خرگاه تن را روفتند
ترک خلوت دید و در خرگاه شد
هوش مصنوعی: هندوان، محل زندگی و راحتی خود را ترک کردند و چون ترک به دور از تنهایی را مشاهده کردند، به همان مکان برگشتند.
گفت و گوهای جهان را آب برد
وقت گفتن های شاهنشاه شد
هوش مصنوعی: در زمانهایی که پادشاه سخن میگوید، تمام گفتوگوهای دنیا به فراموشی سپرده میشوند و تحت تأثیر آن قرار میگیرند.
شمس تبریزی چو آمد در میان
اهل معنی را سخن کوتاه شد
هوش مصنوعی: زمانی که شمس تبریزی به جمع اهل معرفت و معنویت وارد شد، گفتگوها به سرعت به نتیجه رسید و کلمات کمتر شد.
حاشیه ها
1397/03/22 02:05
همایون
معنی در سخن نهفته است مانند دانه که در خوشه و کاه
جلال دین در چندین غزل شب را مانند دانه و روز را مانند خرمن مثال میزند چون همه کارهای نا مربوط به معنی در شب تعطیل میگردد و آنها که در روز مقامی دارند و به ظاهر بالا تر از بقیه اند در خوابند و دیگر نیستند
و در این تمثیل این مطلب را میرساند که در میان اهل معنی یکی شاهنشاه است و مانند ماه در دل شب بیگاه میدرخشد
درست است که همه انسانها مغز دارند و عقل دارند و با معنیها آشنا هستند ولی همیشه یکی در بالای همه قرار دارد که قدر او را باید مانند خورشید یا ماه یا شاهنشاه دانست گویی این قانون هستی است که همیشه یک نفر مانند سوار از همه پیش تر میتازد، تیز دویم تیز دویم تا به سواران برسیم