غزل شمارهٔ ۸۳۱
هر زمان لطفت همی در پی رسد
ور نه کس را این تقاضا کی رسد
مست عشقم دار دایم بیخمار
من نخواهم مستیی کز میرسد
ما نیستانیم و عشقش آتشیست
منتظر کان آتش اندر نی رسد
این نیستان آب ز آتش میخورد
تازه گردد ز آتشی کز وی رسد
تا ابد از دوست سبز و تازهایم
او بهاری نیست کو را دی رسد
لا شویم از کل شیی هالک
چون هلاک و آفت اندر شیء رسد
هر کی او ناچیز شد او چیز شد
هر کی مرد از کبر او در حی رسد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر زمان لطفت همی در پی رسد
ور نه کس را این تقاضا کی رسد
هوش مصنوعی: هر زمان که لطف تو به من برسد، یا اگر نیاید، هیچکس نمیتواند چنین خواستهای داشته باشد.
مست عشقم دار دایم بیخمار
من نخواهم مستیی کز میرسد
هوش مصنوعی: من همیشه حال و هوای عشق را دارم و هیچ وقت نمیخواهم مستیای که از شراب ناشی میشود، به سراغم بیاید.
ما نیستانیم و عشقش آتشیست
منتظر کان آتش اندر نی رسد
هوش مصنوعی: ما به مانند نی هستیم و عشق او مانند آتشی است که در انتظار است تا آن آتش در نی شعلهور شود.
این نیستان آب ز آتش میخورد
تازه گردد ز آتشی کز وی رسد
هوش مصنوعی: این نیستان، از آتش نیرو میگیرد و به همین خاطر است که با شعلهور شدن آتش، تازه و زنده میشود.
تا ابد از دوست سبز و تازهایم
او بهاری نیست کو را دی رسد
هوش مصنوعی: ما همیشه از دوستی جوان و سرزنده برخورداریم، زیرا هیچ بهاری نیست که به او برسد.
لا شویم از کل شیی هالک
چون هلاک و آفت اندر شیء رسد
هوش مصنوعی: نمیتوانیم از تمام موجودات جدا شویم، زیرا هر چیز که دچار هلاکت و آسیب شود، به نوعی به آن موجود نزدیک است و بر آن تأثیر میگذارد.
هر کی او ناچیز شد او چیز شد
هر کی مرد از کبر او در حی رسد
هوش مصنوعی: هر کس که خود را کوچک و ناچیز بشمارد، واقعاً به ارزش میرسد و بزرگ میشود. و هر کسی که به خاطر غرور و تکبر خود بمیرد، در نهایت به حالتی از ضعف و زبونی میرسد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۸۳۱ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1395/12/25 20:02
سعید فاضلی
سلام
در مصرع دوم از بیت دوم
من نخواهم مستیی کز میرسد
بهتر است فاصله بین می و رسد لحاظ گردد
من نخواهم مستیی کز می رسد