گنجور

غزل شمارهٔ ۸۳۱

هر زمان لطفت همی در پی رسد
ور نه کس را این تقاضا کی رسد
مست عشقم دار دایم بی‌خمار
من نخواهم مستیی کز می‌رسد
ما نیستانیم و عشقش آتشیست
منتظر کان آتش اندر نی رسد
این نیستان آب ز آتش می‌خورد
تازه گردد ز آتشی کز وی رسد
تا ابد از دوست سبز و تازه‌ایم
او بهاری نیست کو را دی رسد
لا شویم از کل شیی هالک
چون هلاک و آفت اندر شیء رسد
هر کی او ناچیز شد او چیز شد
هر کی مرد از کبر او در حی رسد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۳۱ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1395/12/25 20:02
سعید فاضلی

سلام
در مصرع دوم از بیت دوم
من نخواهم مستیی کز می‌رسد
بهتر است فاصله بین می و رسد لحاظ گردد
من نخواهم مستیی کز می‌ رسد