گنجور

غزل شمارهٔ ۸۱۷

چون مرا جمعی خریدار آمدند
کهنه دوزان جمله در کار آمدند
از ستیزه ریش را صابون زدند
وز حسد ناشسته رخسار آمدند
همچو نغزان روز شیوه می‌کنند
همچو چغزان شب به تکرار آمدند
شکر کز آواز من این خفتگان
خواب را هشتند و بیدار آمدند
کاش بیداری برای حق بدی
اینک بهر سیم و زر زار آمدند
چون شود بیمار از ایشان سرخ رو
چون به زردی همچو دینار آمدند
خلق را پس چون رهانند از حسد
کز حسد این قوم بیمار آمدند
در دل خلقند چون دیده منیر
آن شهان کز بهر دیدار آمدند
همچو هفت استاره یک نور آمدند
همچو پنج انگشت یک کار آمدند
تا نگردی ریش گاو مردمی
سر به سر خود ریش و دستار آمدند
اهل دل خورشید و اهل گل غبار
اهل دل گل اهل گل خار آمدند
غم مخور ای میر عالم زین گروه
کاهل دل دل بخش و دلدار آمدند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون مرا جمعی خریدار آمدند
کهنه دوزان جمله در کار آمدند
هوش مصنوعی: وقتی که تعدادی از خریداران به سراغ من آمدند، همه ی دوزندگان قدیمی نیز مشغول به کار شدند.
از ستیزه ریش را صابون زدند
وز حسد ناشسته رخسار آمدند
هوش مصنوعی: عده‌ای که به خاطر کینه و حسد به دنبال مشکلات دیگران هستند، در تلاشند تا با بهانه‌ای دیگر به چهره‌ی آن‌ها آسیب بزنند، انگار که ستیزه‌جویان به سراغ کسی آمده‌اند که در ظاهر پاک و آرام است، اما در باطن، قصدی ناپاک دارند.
همچو نغزان روز شیوه می‌کنند
همچو چغزان شب به تکرار آمدند
هوش مصنوعی: در روز مانند پرندگان نغنوازی می‌کنند و در شب مانند جغدها به تکرار و یکنواختی می‌پردازند.
شکر کز آواز من این خفتگان
خواب را هشتند و بیدار آمدند
هوش مصنوعی: با صدای من، خواب‌آلودگان بیدار شدند و از خواب برخاستند؛ این خود شکرگزاری است.
کاش بیداری برای حق بدی
اینک بهر سیم و زر زار آمدند
هوش مصنوعی: ای کاش بیداری و آگاهی برای حقیقت به ما دست می‌داد، زیرا اکنون تنها به خاطر پول و ثروت به زاری و افسردگی افتاده‌اند.
چون شود بیمار از ایشان سرخ رو
چون به زردی همچو دینار آمدند
هوش مصنوعی: وقتی فردی از آن‌ها بیمار می‌شود، چهره‌اش به سرخی می‌زند و وقتی به زردی می‌رسد، مانند سکه‌ای به رنگ طلا می‌شود.
خلق را پس چون رهانند از حسد
کز حسد این قوم بیمار آمدند
هوش مصنوعی: چرا که مردم را از حسد رها کنند، چونکه به خاطر حسد، این گروه دچار بیماری شده‌اند.
در دل خلقند چون دیده منیر
آن شهان کز بهر دیدار آمدند
هوش مصنوعی: در دل مردم تجلی دارند مانند چشمان روشن و درخشان آن شاهان که برای دیدار آمده‌اند.
همچو هفت استاره یک نور آمدند
همچو پنج انگشت یک کار آمدند
هوش مصنوعی: مانند هفت ستاره که یک نور را به وجود می‌آورند، آنها نیز به طور متحد و هماهنگ به یک هدف آمدند، مانند پنج انگشتی که یک کار را انجام می‌دهند.
تا نگردی ریش گاو مردمی
سر به سر خود ریش و دستار آمدند
هوش مصنوعی: برای اینکه به حقیقت جوهر انسانی خود پی ببری و خود را بشناسی، باید مثل گاو ریش‌دار به چالش‌ها و سختی‌های زندگی بپردازی. سپس دیگران هم به تو احترام خواهند گذاشت و به تو به دیده‌ی اعتبار نگاه خواهند کرد.
اهل دل خورشید و اهل گل غبار
اهل دل گل اهل گل خار آمدند
هوش مصنوعی: مردم دلسوخته مانند خورشید و گل هستند، اما برخی دیگر مانند خاک و خاری همراهشان هستند. آنها که دل دارند، با زیبایی و لطافت می‌آیند، اما بعضی به دور از این زیبایی‌ها هستند.
غم مخور ای میر عالم زین گروه
کاهل دل دل بخش و دلدار آمدند
هوش مصنوعی: غم نخور ای بزرگ عالم، زیرا از این گروه افرادی که بی‌حوصله هستند، دل‌های مهربان و معشوقان به میان آمده‌اند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۱۷ به خوانش هانیه سلیمی
غزل شمارهٔ ۸۱۷ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۸۱۷ به خوانش فاطمه زندی