گنجور

غزل شمارهٔ ۸۱۶

خلق می‌جنبند مانا روز شد
روز را جان بخش جانا روز شد
چند شب گشتیم ما و چند روز
در غم و شادی تو تا روز شد
در جهان بس شهرها کان جا شبست
اندر این ساعت که این جا روز شد
در شب غفلت جهانی خفته‌اند
ز آفتاب عشق ما را روز شد
هر که عاشق نیست او را روز نیست
هر که را عشقست و سودا روز شد
صبح را در کنج این خانه مجوی
رو به بالا کن به بالا روز شد
بر تو گر خارست بر ما گل شکفت
بر تو گر شامست بر ما روز شد
گر تو از طفلی ز روز آگه نه‌ای
خیز با ما جان بابا روز شد
روز را منکر مشو لا لا مگو
چند لا لا جان لالا روز شد
آفتاب آمد که انشق القمر
بشنو این فرمان اعلا روز شد
پاسبانا بس دگر چوبک مزن
پاسبان و حارس ما روز شد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۱۶ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1402/02/16 21:05
سفید

 

چند شب گشتیم ما و چند روز

در غم و شادی تو تا روز شد...

 

1402/09/03 00:12
نجاتی

در بیت 

در جهان بس شهرها کان جا شبست

اندر این ساعت که این جا روز شد

تقریبا 300 سال زودتر از گالیله به کروی بودن زمین اشاره شده 

1403/01/05 21:04
سفید

 

اینکه وقتی بخشی از زمین روز است بخش دیگر شب است، در گرو کروی بودن زمین نیست و در نظریه‌ی زمین تخت هم همین است.