گنجور

غزل شمارهٔ ۸۱۵

شهر پر شد لولیان عقل دزد
هم بدزدد هم بخواهد دستمزد
هر که بتواند نگه دارد خرد
من نتانستم مرا باری ببرد
گرد من می‌گشت یک لولی پریر
همچنینم برد کلی کرد و مرد
کرد لولی دست خود در خون من
خون من در دست آن لولی فسرد
تا که می‌شد خون من انگوروار
سال‌ها انگور دل را می‌فشرد
کرد دیدم کو کند دزدی ولیک
کرد ما را بین که او دزدید کرد
کی گمان دارد که او دزدی کند
خاصه شه صوفی شد آمد مو سترد
دزد خونی بین که هر کس را که کشت
خضر و الیاسی شد و هرگز نمرد
رخت برد و بخت داد آنگه چه بخت
سیم برد و دامن پرزر شمرد
دردها و دردها را صاف کرد
پیش او آرید هر جا هست درد
این جهان چشمست و او چون مردمک
تنگ می‌آید جهان زین مرد خرد
باز رشک حق دهانم قفل کرد
شد کلید و قفل را جایی سپرد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شهر پر شد لولیان عقل دزد
هم بدزدد هم بخواهد دستمزد
هوش مصنوعی: شهر پر از افرادی شده که عقل را به سرقت می‌برند؛ آنها هم دست به دزدی می‌زنند و هم انتظار پاداش و مزد را دارند.
هر که بتواند نگه دارد خرد
من نتانستم مرا باری ببرد
هوش مصنوعی: هر کسی که بتواند عقل و فکر من را حفظ کند، من نتوانستم او را به جایی برسانم.
گرد من می‌گشت یک لولی پریر
همچنینم برد کلی کرد و مرد
هوش مصنوعی: یک مرد سرگردان و بی‌خانمان به دور من می‌چرخید و در نهایت باعث شد روح و انرژی‌ام را از دست بدهم و تضعیف شوم.
کرد لولی دست خود در خون من
خون من در دست آن لولی فسرد
هوش مصنوعی: یک جوان کولی در دستانش، خون من را می‌فشارد و در واقع، خون من به دست او سرد و بی‌جان شده است.
تا که می‌شد خون من انگوروار
سال‌ها انگور دل را می‌فشرد
هوش مصنوعی: تا زمانی که می‌توانستم، خون من مانند انگور سال‌ها در دل‌ها فشرده می‌شد و تبدیل به شراب عشق می‌گردید.
کرد دیدم کو کند دزدی ولیک
کرد ما را بین که او دزدید کرد
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی اشاره به این دارد که شخصی را دیدیم که به دزدی مشغول بود، اما در عین حال خودش ما را می‌دید و متوجه می‌شد که ما هم به او نگاه می‌کنیم. به این معناست که او از کار ناپسند خود آگاه است و ما را در حال نظارت بر خود احساس می‌کند.
کی گمان دارد که او دزدی کند
خاصه شه صوفی شد آمد مو سترد
هوش مصنوعی: کیست که تصور کند او دزدی کند، به ویژه وقتی که خود پادشاهی از صوفیان شده و پرده‌ها را برداشت.
دزد خونی بین که هر کس را که کشت
خضر و الیاسی شد و هرگز نمرد
هوش مصنوعی: دزد خونی را مشاهده کن که هر کسی را که به قتل می‌رساند، مانند خضر و الیاس جاودانه می‌شود و هرگز نمی‌میرد.
رخت برد و بخت داد آنگه چه بخت
سیم برد و دامن پرزر شمرد
هوش مصنوعی: او لباسش را برد و بختش هم به او داد، حالا چه بختی که مثل سیم می‌درخشد و دامنی پر از زر و زیور دارد.
دردها و دردها را صاف کرد
پیش او آرید هر جا هست درد
هوش مصنوعی: همه دردها و مشکلات را در هر جایی که هست، به او نشان دهید و در کنار او، آنها را تسکین دهید.
این جهان چشمست و او چون مردمک
تنگ می‌آید جهان زین مرد خرد
هوش مصنوعی: این دنیا مانند یک چشم است و او مانند مردمکی فراخ در می‌آید که با خرد یک انسان آگاه، دنیا به تنگی می‌افتد.
باز رشک حق دهانم قفل کرد
شد کلید و قفل را جایی سپرد
هوش مصنوعی: عشق و محبت الهی باعث شد تا من نتوانم به راحتی حرف بزنم و درواقع زبانم بسته شد، طوری که راز و کلید فهم این حالت نیز در جایی محفوظ مانده است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۱۵ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1401/09/21 10:12
محسن حسن وند

کُرد دیدم کو کند دزدی ولیک

کُرد ما را بین که او دزدید کُرد!