اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بار دیگر یار ما هنباز کرد
اندک اندک خوی از ما باز کرد
هوش مصنوعی: دوباره دوستم به ما نزدیکی کرد و به آرامی ویژگیهای خودش را از ما گرفت.
مکرهای دشمنان در گوش کرد
چشم خود بر یار دیگر باز کرد
هوش مصنوعی: دشمنان با نیرنگهای خود در گوش او میزنند، اما او چشمش را به سوی دیگری میگشاید.
هر دم از جورش دل آرد نو خبر
غم دل ترسنده را غماز کرد
هوش مصنوعی: هر لحظه از رفتار او دل را با خبر تازهای از غم و اندوه میکند و آن کسی که دلش میلرزد را به دردش آگاه میسازد.
رو ترش کردن بر ما پیشه ساخت
یک بهانه جست و دست انکاز کرد
هوش مصنوعی: او بر ما اخم کرده و بهانهای برای این کار پیدا کرده و دستش را از ما کشیده است.
ای دریغا راز ما با همدگر
کو دگر کس را چنین همراز کرد
هوش مصنوعی: ای کاش راز ما فقط بین خودمان باقی بماند و هیچکس دیگری از آن باخبر نشود.
ای دل از سر صبر را آغاز کن
زانک دلبر جور را آغاز کرد
هوش مصنوعی: ای دل، با صبر و شکیبایی شروع کن، زیرا محبوب تو با بدی و ستم شروع کرده است.
عقل گوید کاین بداندیشی مکن
او از آن ماست بر ما ناز کرد
هوش مصنوعی: عقل میگوید که این بداندیشی را کنار بگذار، زیرا او (عدم درک یا خیالات بیهوده) مربوط به ما نیست و در واقع او بر ما فخر میفروشد.
میدهد چون مه صلاح الدین ضیا
کارغنون را زهره جان ساز کرد
هوش مصنوعی: چون مه، صلاح الدین ضیا، کارغنون را زهره جان بخشید.
حاشیه ها
از غزل های میان دوره ای جلال دین، فرهنگ جلال دین زندگی با دوست و همنشینی با دوست است، او با دوست به اوج هستی میرود و پادشاه معنی و پیر مغان و ساقی همه مستان میشود
صلاح دین نیست و حسام دین یا ضیا حق هنوز دوست برگزیده او نشده است، جلال دین در این فرهنگ کار میکند اول دوست سپس زندگی و مستی و راز ورزی و نوروزی
دوست، ماه است وجلال دین ناهید عشق و آواز و رخس و نوا، شناگر دریای گوهرها و باز آسمان معنی های نوشونده، او استاد این فرهنگ است چون خود آن را بنیاد گذاشته است به خجستگی شمس اولین یار جانی و یکدانه معرفت رهایی و آزادگی
گیاهان هرکدام خوی خودرا و بوی خودرا دارند و پروانه ها و پرنده ها خوی گیاهان را میگیرند و میخوانند و می رخسند و زیبایی می آفرینند، حیوانات دیگری هم خوی خودرا با غذای خود بدست میاورند و به جفت گیری و زاد و ولد می پردازند، انسان خوی خود را با دوست می پرورد
خوی انسان همان فرهنگ اوست، شکوه و بزرگی اوست