غزل شمارهٔ ۸۰۹
طرفه گرمابهبانی کو ز خلوت برآید
نقش گرمابه یکیک در سجود اندرآید
نقشهای فسرده بیخبروار مرده
ز انعکاسات چشمش چشمشان عبهر آید
گوشهاشان ز گوشش اهل افسانه گردد
چشمهاشان ز چشمش قابل منظر آید
نقش گرمابه بینی هر یکی مست و رقصان
چون معاشر که گهگه در می احمر آید
پر شده بانگ و نعره صحن گرمابه ز ایشان
کز هیاهوی و غلغل غرّهٔ محشر آید
نقشها یکدگر را جانب خویش خوانند
نقش از آن گوشه خندان سوی این دیگر آید
لیک گرمابهبان را صورتی درنیابد
گرچه صورت ز جستن در کر و در فر آید
جمله گشته پریشان او پس و پیش ایشان
ناشناسا شه جان بر سر لشکر آید
گلشن هر ضمیری از رخش پرگل آید
دامن هر فقیری از کفش پرزر آید
دار زنبیل پیشش، تا کند پر ز خویشش
تا که زنبیل فقرت حسرت سنجر آید
برهد از بیش وز کم قاضی و مدعی هم
چونک آن ماه یکدم مست در محضر آید
باده خُمخانه گردد مرده مستانه گردد
چوب حنانه گردد چونک بر منبر آید
کم کند از لقاشان بفسرد نقشهاشان
گم شود چشمهاشان گوشهاشان کر آید
باز چون رو نماید چشمها برگشاید
باغ پرمرغ گردد بوستان اخضر آید
رُو به گلزار و بستان دوستان بین و دستان
در پی این عبارت جان بدان معبر آید
آنچ شد آشکارا کِی توان گفت یارا؟
کلک آن کِی نویسد گرچه در محبر آید؟
اطلاعات
وزن: فاعلن فاعلاتن فاعلن فاعلاتن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
طرفه گرمابهبانی کو ز خلوت برآید
نقش گرمابه یکیک در سجود اندرآید
هوش مصنوعی: شخصی که در گرمابه (حمام) مشغول به کار است، وقتی از تنهایی بیرون میآید، میبیند که تصاویر و نشانههای گرمابه به اندازه افرادی که در حال عبادت هستند، در حال سر به سجده گذاشتن هستند. این بیان نشاندهندهی اهمیت و زیبایی کار او و تأثیری است که در فضا ایجاد میکند.
نقشهای فسرده بیخبروار مرده
ز انعکاسات چشمش چشمشان عبهر آید
هوش مصنوعی: چشمهایش مانند آینه، رنج و بازتابهای خسته را نشان میدهد و آنچه درونش وجود دارد، به بیرون میآید، بیخبر از اینکه این تصاویر چقدر پژمرده و غمگین هستند.
گوشهاشان ز گوشش اهل افسانه گردد
چشمهاشان ز چشمش قابل منظر آید
هوش مصنوعی: افراد به واسطه شنیدن قصهها و افسانهها تبدیل به کسانی میشوند که به این داستانها گوش میدهند و بینایی آنها به واسطه نگاه به زیباییها و جذابیتها است.
نقش گرمابه بینی هر یکی مست و رقصان
چون معاشر که گهگه در می احمر آید
هوش مصنوعی: هر کسی را که در گرمابه ببینی، مانند رقصانی مست و شاداب است، مانند دوستانی که گاهی در شراب سرخ میآمیزند و شاد میشوند.
پر شده بانگ و نعره صحن گرمابه ز ایشان
کز هیاهوی و غلغل غرّهٔ محشر آید
هوش مصنوعی: در صحن گرمابه صدای بانگ و نعره بلند شده است، چون که از هیاهو و سر و صدای آنها، چیزی شبیه به قیامت به گوش میرسد.
نقشها یکدگر را جانب خویش خوانند
نقش از آن گوشه خندان سوی این دیگر آید
هوش مصنوعی: نقشها هرکدام به سمت خود جذب میشوند و از آن طرف، نقش دیگری با لبخند به طرف دیگر میآید.
لیک گرمابهبان را صورتی درنیابد
گرچه صورت ز جستن در کر و در فر آید
هوش مصنوعی: اما اگرچه دلیری و شجاعت با تلاش به وجود میآید، ولی در دل و روح گرمابهبان نمیتوان چیزی از آن را مشاهده کرد، حتی اگر به ظاهری زیبا و درخشان تبدیل شود.
جمله گشته پریشان او پس و پیش ایشان
ناشناسا شه جان بر سر لشکر آید
هوش مصنوعی: همه در حالتی آشفته و بینظم هستند و دیگران نمیتوانند او را بشناسند؛ ولی جان او به عنوان یک فرمانده با شجاعت به میان سپاه میآید.
گلشن هر ضمیری از رخش پرگل آید
دامن هر فقیری از کفش پرزر آید
هوش مصنوعی: هر کسی که دل پاک و نیکی داشته باشد، از وجود او زیبایی و نعمت میروید. همچنین، هر فرد نیازمند و فقیر نیز میتواند از برکات و ثروتهایی که در زندگیاش وجود دارد، بهرهمند شود.
دار زنبیل پیشش، تا کند پر ز خویشش
تا که زنبیل فقرت حسرت سنجر آید
هوش مصنوعی: زنبیلی را در مقابل او قرار دهید تا از ویژگیهای خود پر شود، زیرا زنبیلِ فقرش آرزویی شبیه سنجر خواهد بود.
برهد از بیش وز کم قاضی و مدعی هم
چونک آن ماه یکدم مست در محضر آید
هوش مصنوعی: وقتی که در پیشگاه حقیقت و زیبایی قرار میگیریم، باید از قضاوتها و دعواها فاصله بگیریم، زیرا آنچنان که ماه در یک لحظه درخشان و دلرباست، ما نیز باید در آن لحظه غرق تماشا و لذت شویم.
باده خُمخانه گردد مرده مستانه گردد
چوب حنانه گردد چونک بر منبر آید
هوش مصنوعی: وقتی که شراب در میخانه ریخته شود، حال مستی به همه چیره میشود و چوب حنانه (چوب خوشبو و معطر) نیز به عنوان نمادی از خوشی و شادابی درمیآید، زیرا وقتی که رهبر جامعه (شخصی که بر منبر رفته) سخن میگوید، همه این حالات به وجود میآید.
کم کند از لقاشان بفسرد نقشهاشان
گم شود چشمهاشان گوشهاشان کر آید
هوش مصنوعی: از حضور او کاسته میشود، تصویرها در هم میریزند و گم میشوند، چشمها ناپدید میشوند و گوشها نمیشنوند.
باز چون رو نماید چشمها برگشاید
باغ پرمرغ گردد بوستان اخضر آید
هوش مصنوعی: زمانی که چشمها دوباره روشن شوند و به زندگی برگردند، باغ پر از پرنده خواهد شد و باغهای سبز و خرم پدیدار خواهند شد.
رُو به گلزار و بستان دوستان بین و دستان
در پی این عبارت جان بدان معبر آید
هوش مصنوعی: به سمت باغ و بستان برو و دوستان را ببین. دستانت را در پی این حرف بگذار و جانت به آن راه خواهد آمد.
آنچ شد آشکارا کِی توان گفت یارا؟
کلک آن کِی نویسد گرچه در محبر آید؟
هوش مصنوعی: هر آنچه که به وضوح نمایان میشود، چگونه میتوان گفت که دوست کجاست؟ نقشهاش را چه کسی مینویسد، حتی اگر در مکان مناسبی نمایان شود؟
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۸۰۹ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1396/08/14 22:11
شهلا
جناب شهبازی در برنامه شماره 237 گنج حضور، گرمابه بان را خداوند وما انسانها را نقش های روی دیوار گرمابه معنی کردند...
1399/06/13 06:09
همایون
غزل خاصی از نظر وزن شاید تک و بی نظیر باشد و وزنی که جلال دین از خود ساخته است
بدون ریتم و به نثر منظوم می ماند
از غزل های پیش از همنشینی با شمس است و در زمره عرفان کلاسیک قدما ی پیش از خود سروده است که مضمونی زیبا دارد