گنجور

غزل شمارهٔ ۸۰۳

بر سر کوی تو عقل از سر جان برخیزد
خوشتر از جان چه بود؟ از سر آن برخیزد
بر حصار فلک ار خوبی تو حمله برد
از مقیمان فلک بانگ امان برخیزد
بگذر از باغ جهان یک سحر ای رشک بهار
تا ز گلزار و چمن رسم خزان برخیزد
پشت افلاک خمیدست از این بار گران
ای سبک روح ز تو بار گران برخیزد
من چو از تیر توام بال و پری بخش مرا
خوش پرد تیر زمانی که کمان برخیزد
رمه خفتست همی‌گردد گرگ از چپ و راست
سگ ما بانگ برآرد که شبان برخیزد
من گمانم تو عیان پیش تو من محو به هم
چون عیان جلوه کند چهره گمان برخیزد
هین خمش دل پنهانست کجا زیر زبان
آشکارا شود این دل چو زبان برخیزد
این مجابات مجیر است در آن قطعه که گفت
بر سر کوی تو عقل از سر جان برخیزد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر سر کوی تو عقل از سر جان برخیزد
خوشتر از جان چه بود؟ از سر آن برخیزد
هوش مصنوعی: در خیابان تو، عقل و درک انسان از جانش هم مهم‌تر و باارزش‌تر می‌شود؛ چه چیز قیمت بیشتری از جان دارد که عقل هم از آن روی برگرداند؟
بر حصار فلک ار خوبی تو حمله برد
از مقیمان فلک بانگ امان برخیزد
هوش مصنوعی: اگر زیبایی تو بر آسمان‌ها حمله‌ور شود، از ساکنان آسمان ناله‌ و فریاد نجات بلند می‌شود.
بگذر از باغ جهان یک سحر ای رشک بهار
تا ز گلزار و چمن رسم خزان برخیزد
هوش مصنوعی: عبارت اشاره دارد به اینکه از زیبایی‌ها و لذات دنیای پر زرق و برق بگذر و به چیزی عمیق‌تر و واقعی‌تر فکر کن، زیرا روزی این زیبایی‌ها از بین می‌روند و سرانجام به زوال می‌رسند. به بیان دیگر، از لحظات زودگذری که شبیه به بهار هستند عبور کن و به حقیقتی بپرداز که از دل آن زوال و تغییر نمایان می‌شود.
پشت افلاک خمیدست از این بار گران
ای سبک روح ز تو بار گران برخیزد
هوش مصنوعی: جهان بالای سر به خاطر این بار سنگین خم شده است. ای فردی که سبک‌بار و راحت هستی، از این بار سنگین بر خیز و آزاد شو.
من چو از تیر توام بال و پری بخش مرا
خوش پرد تیر زمانی که کمان برخیزد
هوش مصنوعی: من چون از تیر تو هستم، لطف کن و بال و پری به من بده تا در زمان پرتاب تیر، بتوانم با زیبایی پرواز کنم.
رمه خفتست همی‌گردد گرگ از چپ و راست
سگ ما بانگ برآرد که شبان برخیزد
هوش مصنوعی: گله استراحت کرده و گرگ از دو طرف در حال گردش است. سگ ما صدا می‌زند که شبان باید بیدار شود.
من گمانم تو عیان پیش تو من محو به هم
چون عیان جلوه کند چهره گمان برخیزد
هوش مصنوعی: به نظر من تو آشکار هستی، و من در مقابل تو محو و ناپیدا هستم. زمانی که چهره‌ات نمایان شود، گمان من هم از بین خواهد رفت.
هین خمش دل پنهانست کجا زیر زبان
آشکارا شود این دل چو زبان برخیزد
هوش مصنوعی: دل پنهانی که در خود دارد، هرگز نمی‌تواند به وضوح بیان شود. وقتی زبان به سخن می‌آید، دل نمی‌تواند به راحتی خود را نشان دهد.
این مجابات مجیر است در آن قطعه که گفت
بر سر کوی تو عقل از سر جان برخیزد
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به این معناست که در مکان و زمانی خاص، عشق و عشق‌ورزی چنان شدت می‌گیرد که حتی عقل و منطق انسان را از او می‌گیرد و او را به حركت وا می‌دارد. به عبارت دیگر، در عشق و دلدادگی، انسان ممکن است از فکری که به طور معمول دارد، فاصله بگیرد و تحت تأثیر احساساتش قرار گیرد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۰۳ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1398/08/07 05:11
عارف

سلام!
بنده ترجمه انکلیسی این غزل را ضرورت دارم. اگر کدام دوستی یا ادمین صفحه دارد لطف کند. ممنون!