گنجور

غزل شمارهٔ ۸۰

امروز گزافی ده آن باده نابی را
برهم زن و درهم زن این چرخِ شَتابی را
گیرم قدحِ غیبی از دیده نهان آمد !
پنهان نتوان کردن مستی و خرابی را
ای عشق طرب پیشه خوش گفت خوش اندیشه
بربای نقاب از رخ، آن شاهِ نقابی را
تا خیزد ای فرخ زین سو اخ و زان سو اخ
برکن هله ای گلرخ سغراق و شرابی را
گر زان که نمی‌خواهی تا جلوه شود گلشن
از بهر چه بگشادی دکان گلابی را
ما را چو ز سر بردی وین جوی روان کردی
در آب فکن زوتر بط‌زاده‌ی آبی را
ماییم چو کشت ای جان بررسته در این میدان
لب خشک و به جان جویان باران سحابی را
هر سوی رسولی نو گوید که نیابی رو
لاحول بزن بر سر آن زاغِ غرابی را
ای فتنه‌ی هر روحی، کیسه‌بُر هر جوحی
دزدیده رباب از کف بوبکرِ ربابی را
امروز چنان خواهم تا مست و خرف سازی
این جان محدث را وان عقل خطابی را
ای آب حیات ما شو فاش چو حشر ار چه
شیر شترِ گرگین جانست عَرابی را
ای جاه و جمالت خوَش خامش کن و دم درکَش
آگاه مکن از ما هر غافل خوابی را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امروز گزافی ده آن باده نابی را
برهم زن و درهم زن این چرخِ شَتابی را
هوش مصنوعی: امروز این باده‌ی خوش را به هم بریز و درهم کن این چرخِ پرشتاب را.
گیرم قدحِ غیبی از دیده نهان آمد !
پنهان نتوان کردن مستی و خرابی را
هوش مصنوعی: اگرچه جام غیبی به طور پنهانی به من رسید، اما نمی‌توانم مستی و خرابیم را مخفی کنم.
ای عشق طرب پیشه خوش گفت خوش اندیشه
بربای نقاب از رخ، آن شاهِ نقابی را
هوش مصنوعی: ای عشق شاد و سرمست، با نیک اندیشی خود، نقاب را از چهره‌ی آن شاه پنهان کن.
تا خیزد ای فرخ زین سو اخ و زان سو اخ
برکن هله ای گلرخ سغراق و شرابی را
هوش مصنوعی: بجنب ای خوش‌روز و مهربان، از این سو و آن سو، شادی و سرور را فراخوان و ای زیبا چهره، با شرابی معطر و دلپذیر دل‌ها را شاد کن.
گر زان که نمی‌خواهی تا جلوه شود گلشن
از بهر چه بگشادی دکان گلابی را
هوش مصنوعی: اگر نمی‌خواهی که زیبایی و شکوفایی طبیعت ظاهر شود، پس چرا دکان گلابی را باز کرده‌ای؟
ما را چو ز سر بردی وین جوی روان کردی
در آب فکن زوتر بط‌زاده‌ی آبی را
هوش مصنوعی: وقتی ما را از بلندی به پایین انداختی و جوی آب را روان کردی، زودتر بچه‌ماهی‌ها را در آب بینداز.
ماییم چو کشت ای جان بررسته در این میدان
لب خشک و به جان جویان باران سحابی را
هوش مصنوعی: ما همچون دانه‌های کشت شده‌ایم که در این میدان، جان ما به دنبال اندکی باران و آبیاری است، در حالی که لب‌های ما خشکیده و نیازمند رحمت آسمانی هستند.
هر سوی رسولی نو گوید که نیابی رو
لاحول بزن بر سر آن زاغِ غرابی را
هوش مصنوعی: در هر طرف، پیامبری جدید به مردم می‌گوید که در این وضعیت نمی‌توانید به جایی برسید. بنابراین، به خودتان فشار بیاورید و نگذارید این زاغ سیاه شما را دچار تردید کند.
ای فتنه‌ی هر روحی، کیسه‌بُر هر جوحی
دزدیده رباب از کف بوبکرِ ربابی را
جوحی و بوبکر ربابی، دو طرار و دزد معروف در زمان خود بوده‌اند
امروز چنان خواهم تا مست و خرف سازی
این جان محدث را وان عقل خطابی را
هوش مصنوعی: امروز می‌خواهم به گونه‌ای باشم که سرخوش و بی‌خیال بشوم و این روح تازه را تحت تاثیر قرار دهم و عقلم را هم از کار بیندازم.
ای آب حیات ما شو فاش چو حشر ار چه
شیر شترِ گرگین جانست عَرابی را
هوش مصنوعی: ای آب حیات ما، به وضوح و آشکارا مانند روز باش، زیرا هر چند که شیرِ شترِ گرگین و وحشی روحی دارد، اما جان انسان زنده است.
ای جاه و جمالت خوَش خامش کن و دم درکَش
آگاه مکن از ما هر غافل خوابی را
هوش مصنوعی: ای زیبایی و شکوه تو، خاموش باش و دم نزن، زیرا از ما هر کسی که غافل است را بیدار نکن.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۰ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۸۰ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۸۰ به خوانش آرش خیرآبادی

حاشیه ها

1396/06/21 02:09
همایون

برخی از غزل‌ها در دیوان شمس دو گانه یا دو قلو و همزادند
گویا از برکت ویژه‌ای برخوردارند از جمله 80 و 91
پیام شادی بخش و راز آمیز همانا شناخت آنچه پنهان است از روی آنچه آشکار شده است
آنچه که در آشکارا روی می‌دهد و حتی نوای دل‌ انگیز بوبکر ربابی هم از همان است که پنهان است
این راز بیخودی و مستی بی‌ اندازه می‌‌طلبد زیرا من کاشته و سرسبز میدان آنی‌ هستم که از دیده پنهان است
این میدان اکنون آخرین میدان است پس از بیشمار میدان‌ها که با شتاب زیاد یکی پس از دیگری پیدا شده و میشوند
ساقی شتاب کن‌ تا میدان‌های زیادی هم ما بپیماییم
همه این‌ها بهم راه دارند از میدان ذره‌های نخستین تا اتم‌ها و ملکل‌ها تا خورشید‌ها و زمین ها
تا گیاه و حیوان و انسان و بسیاری دیگر و آنچه که این پیوند را موجب است همانا عشق است
که زیبا‌ترین است و می‌‌ است که فرخ ترین است و نقاب از هر چه پنهان است ٔبر میدارد

1396/07/24 20:09
حاتم کرمانشاهی

کیسه بر در بیت دهم به معنی دزد و در اصطلاح امروزی می شود جیب بُر

1400/10/29 20:12
محمد حسن ارجمندی

در خصوص بیت نهم:

ای فتنه هر روحی کیسه بر هر جوحی...............دزدیده رباب از کف بوبکر ربابی را

نام دو شخصیت در این بیت آمده است که افراد بذله‌گویی بودند. یکی جوحی یا جحی یا جحا است که در لغت‌نامه دهخدا درباره او نوشته شده است:«او دجین بن ثابت ، مکنی به ابوالغض و مشهور به جحا است» دکتر احمد مجاهد نیز کتابی به نام «جوحی» از داستان‌های طنز این شخصیت جمع‌آوری کرده است.

ابوبکر ربابی هم به گفتة دهخدا رییس نوازندگان و خنیاگران دربار سلطان محمود غزنوی بوده است.

اما معنی بیت آن است که ممدوح مولوی آنچنان شیرین سخن و بذله‌گو و فتّان است که جوحی و ابوبکر ربابی را که طناز‌های زمانة خود بوده‌اند، دست می‌اندازد و مایة آزمایش(فتنه) آنها بوده است و در این کار بر آنها برتری داشته است.

1400/10/14 16:01
نیما

کاش خانم عندلیب که اینقدر زحمت کشیده اند توجه می داشتند که کلمه گرگین را در خوانش ها با فتحه می خواندند

1401/07/24 12:09
,,شاهرخ کاظمی

سلام

بطور کلی ما شخصیتی در ذهن با

فکر ایجاد, کردیم. وبه فکرهایمان

هویت. می دهیم واز فکر به فکر

دیگر می پریم این ذهن فکر را

چرغ شتابی می فرمایند باده

یا اگاهی بیشتری بده این چرخ

را از کار بیندارزه. فکر کردن در

باره هر چیز فناپذیر ودردناک

است انسان امتداد, خداونده

برای همین خلق شده دیگه 

غمی وجود, نداره

احتیاج به شادی دنیا نداره

اکر چه بهترین جوکر دنیا یا

نوازنده دنیا باشه

مرکز با عدم یا خداوند باشه

انسان موغ دنیا نیست زودتر

به دریا مثل مرغابیندازش

زودختر ما را آگاه کن

 

1402/07/09 23:10
فرهود

جوحی و بوبکر ربابی هر دو کسیه‌بُر زبده و معروف زمان خود بوده و همزمان می‌زیسته‌اند. چنانکه آشکار است بوبکر ربابی ساز هم می‌زده است.