گنجور

غزل شمارهٔ ۷۹۴

هر کی از حلقه ما جای دگر بگریزد
همچنان باشد کز سمع و بصر بگریزد
زان خورد خون جگر عاشق زیرا شیر است
شیردل کی بود آن کو ز جگر بگریزد
دل چو طوطی بود و جور دلارام شکر
طوطیی دید کسی کو ز شکر بگریزد
پشه باشد که به هر باد مخالف برود
دزد شب باشد کز نور قمر بگریزد
هر سری را که خدا خیره و کالیوه کند
صدر جنت بهلد سوی سقر بگریزد
و آنک واقف بود از مرگ سوی مرگ گریخت
سوی ملک ابد و تاج و کمر بگریزد
چون قضا گفت فلانی به سفر خواهد مرد
آن کس از بیم اجل سوی سفر بگریزد
بس کن و صید مکن آنک نیرزد به شکار
که خیال شب و شب هم ز سحر بگریزد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر کی از حلقه ما جای دگر بگریزد
همچنان باشد کز سمع و بصر بگریزد
هوش مصنوعی: هر کسی که از جمع ما دور شود، مانند کسی است که از دید و شنید دور شده است.
زان خورد خون جگر عاشق زیرا شیر است
شیردل کی بود آن کو ز جگر بگریزد
هوش مصنوعی: عاشق از درد دل و غم خود می‌نالد و خون جگر او را می‌خورد. چون شیر واقعی و شجاع کسی است که از درد و رنج فرار نکند.
دل چو طوطی بود و جور دلارام شکر
طوطیی دید کسی کو ز شکر بگریزد
هوش مصنوعی: دل مانند طوطی است و محبت و مهربانی دختر دلربا شیرینی‌ای دارد. اما کسی را می‌بینیم که از این شیرینی و محبت دوری می‌کند و از آن می‌گریزد.
پشه باشد که به هر باد مخالف برود
دزد شب باشد کز نور قمر بگریزد
هوش مصنوعی: پشه مانند موجودی است که در برابر هر وزش باد نامساعد حرکت می‌کند و دزد شب هم مانند فردی است که از روشنایی ماه فرار می‌کند. این تصویر به نوعی به نشان دادن ترس و احتیاط در برابر خطرات و تهدیدات اشاره دارد.
هر سری را که خدا خیره و کالیوه کند
صدر جنت بهلد سوی سقر بگریزد
هوش مصنوعی: هر کسی که خداوند به او توجه خاصی کند و او را به خود نزدیک کند، به بهشت می‌رود و از عذاب دوری می‌کند.
و آنک واقف بود از مرگ سوی مرگ گریخت
سوی ملک ابد و تاج و کمر بگریزد
هوش مصنوعی: او به مرگ آگاه بود، اما به جای مواجهه با آن، به سمت زندگی ابدی و نعمت‌های آن فرار کرد.
چون قضا گفت فلانی به سفر خواهد مرد
آن کس از بیم اجل سوی سفر بگریزد
هوش مصنوعی: زمانی که تقدیر اعلام کند کسی در سفر خواهد مرد، آن فرد به خاطر ترس از مرگ، از سفر کردن فرار می‌کند.
بس کن و صید مکن آنک نیرزد به شکار
که خیال شب و شب هم ز سحر بگریزد
هوش مصنوعی: دیگر بس کن و دست از شکار بکش، زیرا که آنچه در دستان توست، ارزش صید کردن ندارد. چرا که حتی خیال شب نیز به سحر گریز می‌زند و از آن دور می‌شود.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۷۹۴ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1403/07/30 06:09
محمد سلماسی زاده

در بیت پنجم : کالیوه به معنای احمق و سرگردان و نادان است