غزل شمارهٔ ۷۸۶
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۷۸۶ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
ثریا یا خوشه پروین در آسمان به باور گذشتگان مرکز همه دانائیها است
آن که او راهزن قافله پروین است
چه برد زان که در این باغ یله پس چین است
آن که امروز می و شیرینی دارد و دارائی او نقد است نیازی به فردا ندارد تا به دست آورد
آن که از دانشی برخوردار است که او امروز و هر روز میتواند دل تو را روشن کند
و عقل تو را پر مغز و محتوی کند و عشق را به تو ارمغان دهد که بی زمان و بی اندازه است
آن که وقتی هست دیو از او میگریزد و جام الهی را به دست تو میدهد کیست
آن که بخت و اقبال او شکوه به آدم و حوا میدهد و نور او سر و پای انسان را نورانی میکند کیست
او جلال دین است و این هم غزلی از جلال دین در باره خود و تواناییهایش به رسم پهلوانی و رجز خوانی که حق پهلوان است که از خود بگوید و باید بگوید
با سلام واقعا درک اشعار مولانا یک انسان فرای قطبیت رو میطلبه. جایی که در دل سنی مذهبان از علی و در هلهله ی شیعیان دم از عمر میزند. این چه درسی است که مولانا میدهد. واقعا درست نصیحت فرمود که
خواجه بربند دوگوش و بگریز از سخنم ورنه در رخت تو هم آتش یغما بزند