غزل شمارهٔ ۷۸۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
پرسشی درباره معانی این ترکیبات داشتم که اگر کسی اطلاعی داشت لطفا بیان کند:
1-بز لاغر
2-آب حیوان
3- سردمزاجان
4-حلقه زهره بیانت
5-ز احتراقات و ز تربیع و نحوست
خانم مریم گرامی،
1-بز لاغر، یعنی مفلسکان (مفلسان مفلس، بیچاره بیچاره) که به بز لاغر قناعت کنند چون دسترسی به بز چاق ندارند.
2-آب حیوان، آبی است اسطوره ای که زندگانی جاودان و ابدی بخشد، و در افسانه ها اسکندر پی آن رفت تا عمر جاودان یابد.
در اینجا گوید که آنرا کنار زده و پی آتش سوزاننده و از بین برنده رود.
3-سرد مزاجان، آنان که خشک و عبوس و نچسب و سرد مزاجند.
4- حلقه زهره بیانت، اشاره است به عطارد در عربی یا تیر در فارسی (Mercury) در مصراع نخست، که در نجوم و رمالی (Astrology، ونه Astronomy) حاکم بر عقل و دانش است. زهره یا ناهید در فارسی (Venus) حاکم بر عشق و موسیقی و هنر است.
در اینجا گوید که اگر عطارد(یا عقل) بخواهد ادای بیان زهره(عشق) را در آورد مورد تمسخر قرار می گیرد.
5- احتراقات و تربیع و نحوست، هر سه اشاره به قوانین نجوم و رمالی است.
-احتراقات زمانی است که یکی از اخترها چون عطارد، زهره، بهرام، زحل... در درجه ای از خورشید قرار گرفته و می سوزد یعنی ماهیت قدرتش یا کم شده و یا از بین می رود.
-تربیع زمانی است که دو اختر، سه برج فلکی و یا 90 درجه با یکدیگر فاصله دارند و تبعات آن...
-نحوست زمانیست که دو اختر چنان مقابل یکدیگر،یا یک اختر در برجی بخصوص، قرار گیرند که حاصل آن نحس باشد. مثل آنکه گوییم قمر در عقرب است، یعنی ماه در برج عقرب است که نحس باشد.
-
واقعا مممونم.لطف کردید
گویند که شیخ نجم الدین کبری در وقت شهادت، پرچم کافری را گرفته بود. پس از آنکه از پای در افتاد، کس نتوانست که آن کافر را از دستش خلاص سازد. عاقبت کاکل کافر را بریدند. (برگرفته از کتاب حبیب السیر)
ابیات اول و دوم این غزل، به این ماجرا اشاره دارد.
ما نه زان محتشمانیم که ساغر گیرند
و نه زان مفلسکان که بز لاغر گیرند
ما از آن سوختگانیم که از لذت سوز
آب حیوان بهلند و پی آذر گیرند
یاد آتش نشانان از دست رفته گرامی باد...
ما از دیار ظلمت و تاراج رفته ایم
ما شاهزاده ایم و پیِ تاج رفته ایم
همچون عقاب، خسته ازاین خاکِ تیره گون
تا آسمان عشق، به معراج رفته ایم
بر پیرِ باغبان، به تملّق ثمر دهند
مغرور، چو آزاده سرو و کاج رفته ایم
زین دشتِ مِه گرفته ی در بندِ جهل و جور
تا قلّه ی شرر، به احتیاج رفته ایم
دوزخ، سکون و راکدیِ بحرِ زندگیست
بهر نجات، بر سر امواج رفته ایم
با کاروان عشق، رها از ریا و زهد
تا کعبه ی خلوص، رهِ حاج رفته ایم
حلاج وش، شهید رهِ پاک زندگی،
نادر بیا که عیسیِ بر خاج رفته ایم ..
نادر گرامی
سفر به خیر، برخی ابیات بر دلم نشست به گمانم اندکی ویراستن زیباترش میکند. ببخشایید
سپاس از لطف، توجه و فروتنی شما دوست عزیزم..
این نوشته مربوط به سال 1371 است و ضمن مطالعه این غزل گرانسنگ مولانا و حواشی ارزشمند و زیبای دوستان به ناگاه به ذهنم رسید و تقدیم جمع دوستان شد ..
امیدوارم قصور فراوان آنرا دوستان بر من ببخشایند ..
سلام
اگر مفهوم این بیت رو بیان کنید ممنون میشم
آب ماییم به هر جا که بگردد چرخی
عود ماییم به هر سور که مجمر گیرند
آبا سامان (سامان داداش بزرگ) درود و تحیت بر شما.
چون صوفیان به حالت و رقصند مقتدا
مانیز هم به شعبده دستی برآوریم
(پیر پارس)
اما معنی :
آب ماییم به هر جا که بگردد چرخی
عود ماییم به هر سور که مجمر گیرند
چنین است که مصرع اول کنایه از آن دارد که همچون آب که عامل
چرخش هر چرخی (چرخ آسیاب آبی و غیرآن) است مانیز عامل هر کار و فعلی هستیم.مصرع دوم نیز اشاره ای مشابه دارد بدین قرار که طیب و تزئین هر مجلس شادمانی مائیم که همچون عود در آتشدان های مجالس می سوزیم و باعث شادی و سرور دیگر مجلسیان میشویم.(جان فدای شقیم)
آبا سامان (سامان داداش بزرگ) درود و تحیت بر شما.
چون صوفیان به حالت و رقصند مقتدا
مانیز هم به شعبده دستی برآوریم
(پیر پارس)
اما معنی :
آب ماییم به هر جا که بگردد چرخی
عود ماییم به هر سور که مجمر گیرند
چنین است که مصرع اول کنایه از آن دارد که همچون آب که عامل
چرخش هر چرخی (چرخ آسیاب آبی و غیرآن) است مانیز عامل هر کار و فعلی هستیم.مصرع دوم نیز اشاره ای مشابه دارد بدین قرار که طیب و تزئین هر مجلس شادمانی مائیم که همچون عود در آتشدان های مجالس می سوزیم و باعث شادی و سرور دیگر مجلسیان میشویم.(جان فدای عشقیم)
تقدیم به شما از یک دوست کرد سنندجی عاشق فرهنگ و ادب پارسی
نادر عزیز جمعه بهمن ماه سال ۱۳۹۵ ظاهرا ً حال بسیار خوشی دست داده بود که مرغ خیال شاه زاده وار از سر زمین ظلمت و تاراج و زین دشت مه گرفته در بند جهل و ظلم ، قیقاج به کوه عنقا سر کشید. تشبیها و واژ آرایی های بسیار زیبایی در شعر بالا موج می زند. باز هم بگو و بنویس که:
کهنه دیروز از زیبا بود ، تازه هم امروز و هم فردا بود
تازه امروز اگر بی معنی است کهنه است و آنی است و فانی است
درود و سپاس امیرحسین گرامی
آقای مجید سلیمانی در مطلبی در کانال تلگرامشان درباره بیت آخر نوشته اند که بجای «زهره بیانت» عبارت «زهرهییانت» درست است و مشکل از خواندن متن در نسخه استاد فروزانفر بوده است.
متن کامل یادداشت ایشان به همراه تصویر نسخه خطی مورد استناد استاد فروزانفر را در این نشانی ببینید: