غزل شمارهٔ ۷۸۲
خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد
خبرت هست که دی گم شد و تابستان شد
خبرت هست که ریحان و قرنفل در باغ
زیر لب خنده زنانند که کار آسان شد
خبرت هست که بلبل ز سفر بازرسید
در سماع آمد و استاد همه مرغان شد
خبرت هست که در باغ کنون شاخ درخت
مژده نو بشنید از گل و دست افشان شد
خبرت هست که جان مست شد از جام بهار
سرخوش و رقص کنان در حرم سلطان شد
خبرت هست که لاله رخ پرخون آمد
خبرت هست که گل خاصبک دیوان شد
خبرت هست ز دزدی دی دیوانه
شحنه عدل بهار آمد او پنهان شد
بستدند آن صنمان خط عبور از دیوان
تا زمین سبز شد و باسر و باسامان شد
شاهدان چمن ار پار قیامت کردند
هر یک امسال به زیبایی صد چندان شد
گلرخانی ز عدم چرخ زنان آمدهاند
کانجم چرخ نثار قدم ایشان شد
ناظر ملک شد آن نرگس معزول شده
غنچه طفل چو عیسی فطن و خط خوان شد
بزم آن عشرتیان بار دگر زیب گرفت
باز آن باد صبا باده ده بستان شد
نقشها بود پس پرده دل پنهانی
باغها آینه سر دل ایشان شد
آنچ بینی تو ز دل جوی ز آیینه مجوی
آینه نقش شود لیک نتاند جان شد
مردگان چمن از دعوت حق زنده شدند
کفرهاشان همه از رحمت حق ایمان شد
باقیان در لحدند و همه جنبان شدهاند
زانک زنده نتواند گرو زندان شد
گفت بس کن که من این را به از این شرح کنم
من دهان بستم کو آمد و پایندان شد
هم لب شاه بگوید صفت جمله تمام
گر خلاصه ز شما در کنف کتمان شد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد
خبرت هست که دی گم شد و تابستان شد
هوش مصنوعی: میدانی که در شهر، شکر به راحتی و قیمت پایین پیدا میشود؟ میدانی که دیروز گم شدم و حالا تابستان شده است؟
خبرت هست که ریحان و قرنفل در باغ
زیر لب خنده زنانند که کار آسان شد
هوش مصنوعی: میدانی که در باغ، گلها و عطرها با شادی و خنده در حال صحبتاند که کار به آسانی پیش میرود.
خبرت هست که بلبل ز سفر بازرسید
در سماع آمد و استاد همه مرغان شد
هوش مصنوعی: بلبل از سفر برگشت و به فضا آمد، در حالی که تمام پرندگان به دور او جمع شده بودند و او به استاد آنها تبدیل شده بود.
خبرت هست که در باغ کنون شاخ درخت
مژده نو بشنید از گل و دست افشان شد
هوش مصنوعی: در باغ، درختی خبر خوشی از گلها شنیده و با شادی و سروری دستهایش را به نشانه خوشحالی تکان میدهد.
خبرت هست که جان مست شد از جام بهار
سرخوش و رقص کنان در حرم سلطان شد
هوش مصنوعی: تو از این خبر آگاهی که جان، به خاطر شراب بهاری، سرشار از شادمانی و فرح شده و خوشحال و رقصان در محضر سلطانی قرار گرفته است.
خبرت هست که لاله رخ پرخون آمد
خبرت هست که گل خاصبک دیوان شد
هوش مصنوعی: آیا با خبر هستی که لاله با چهرهای پر از خون آمد؟ آیا میدانی که گل خاصبک دیوانه شد؟
خبرت هست ز دزدی دی دیوانه
شحنه عدل بهار آمد او پنهان شد
هوش مصنوعی: به تو میگویم که دزدی در حال انجام است و دیوانهای که نگهبان عدالت است، در بهار به سوی ما آمده، اما او در خفا و پنهانی عمل میکند.
بستدند آن صنمان خط عبور از دیوان
تا زمین سبز شد و باسر و باسامان شد
هوش مصنوعی: آن صنمها خطی کشیدند که از دیوان تا زمین ادامه داشت، و با این کار، همهچیز سر و سامان گرفت و زمین سرسبز شد.
شاهدان چمن ار پار قیامت کردند
هر یک امسال به زیبایی صد چندان شد
هوش مصنوعی: اگر دمی از زیباییهای باغ مشاهد کنند، میبینند که امسال زیباییها بهشدت افزایش یافته و هر یک از گلها و گیاهان چنان زیبا شدهاند که گویی روز قیامت است.
گلرخانی ز عدم چرخ زنان آمدهاند
کانجم چرخ نثار قدم ایشان شد
هوش مصنوعی: زیباییهایی از وجود خویش، با طراوت و نشاط، به طوفان زندگی پا گذاشتهاند و در این مسیر، چرخ روزگار و زمانه به خاطر وجود آنها تسلیم شده و بر خاک پایشان نثار میشود.
ناظر ملک شد آن نرگس معزول شده
غنچه طفل چو عیسی فطن و خط خوان شد
هوش مصنوعی: نگاهکننده به عالم، آن نرگس زیبای دور از دسترس شده است. غنچهی طفل، مانند عیسی، با دانش و ذکاوتی که دارد، به خواندن خط مشغول شده است.
بزم آن عشرتیان بار دگر زیب گرفت
باز آن باد صبا باده ده بستان شد
هوش مصنوعی: محفل آن خوشگذرانان دوباره رونق گرفته است. باد صبا دوباره آمد و شراب را از باغ به ارمغان آورد.
نقشها بود پس پرده دل پنهانی
باغها آینه سر دل ایشان شد
هوش مصنوعی: تصاویری که در قلب پنهان وجود دارد، مانند باغهایی است که در پس پرده نهفتهاند. این آینهای که به دل آنها مینگرد، نمایانگر احساسات و رازهای درونی آنهاست.
آنچ بینی تو ز دل جوی ز آیینه مجوی
آینه نقش شود لیک نتاند جان شد
هوش مصنوعی: هر چه را که از دل میبینی، به دنبال آینه نرو، زیرا که تصویر در آینه نمایان میشود اما جان نمیتواند آن را به طور واقعی نشان دهد.
مردگان چمن از دعوت حق زنده شدند
کفرهاشان همه از رحمت حق ایمان شد
هوش مصنوعی: مردههای چمن به دستور خدا زنده شدند و تمام کفر و نافرمانیهایشان به واسطه رحمت الهی به ایمان تبدیل گشت.
باقیان در لحدند و همه جنبان شدهاند
زانک زنده نتواند گرو زندان شد
هوش مصنوعی: افرادی که باقی ماندهاند، در قبر خوابیدهاند و همه به حرکت درآمدهاند، زیرا زندگی پس از مرگ نمیتواند به دنیای زندگان بازگردد.
گفت بس کن که من این را به از این شرح کنم
من دهان بستم کو آمد و پایندان شد
هوش مصنوعی: گفت که دیگر بس است، من میتوانم بهتر از این توضیح دهم. من سکوت کردم تا کسی که خواست به من بیاید و به پایان برساند.
هم لب شاه بگوید صفت جمله تمام
گر خلاصه ز شما در کنف کتمان شد
هوش مصنوعی: اگر در مورد صفات و ویژگیهای شما صحبت کنم، همه چیز را به طور کامل بیان خواهم کرد؛ مگر اینکه آن صفات در پوشش پنهانی باقی بمانند.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۷۸۲ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۷۸۲ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۷۸۲ به خوانش محسن لیلهکوهی
حاشیه ها
1394/02/01 23:05
مصطفی
سلام
تا جایی که من خبر دارم مصرع دوم این جوریه:
خبرت هست که دی طی شد و تابستان شد
1395/03/22 23:05
محمد کیهانی
در دیوان شمس به تصحیح استاد شفیعی کدکنی هم بیت اول را مانند ضبط گنجور نوشته اند. پس
خبرت هست که دی گم شد و تابستان شد صحیح است
نسخه خطی موزه تربت مولانا در قونیه نیز همین را نوشته است
1396/08/25 22:10
zahra
خبر از وصل و اوقات خوش میده