گنجور

غزل شمارهٔ ۷۸۱

در دلم چون غمت ای سرو روان برخیزد
همچو سرو این تن من بی‌دل و جان برخیزد
من گمانم تو عیان پیش تو من محو به هم
چون عیان جلوه کند چهره گمان برخیزد
چون رسد سنجق تو در ستمستان جهان
ظلم کوته شود و کوچ و قلان برخیزد
بر حصار فلک ار خوبی تو حمله برد
از مقیمان فلک بانگ امان برخیزد
بگذر از باغ جهان یک سحر ای رشک بهار
تا ز گلزار چمن رسم خزان برخیزد
پشت افلاک خمیدست از این بار گران
ز سبک روحی تو بار گران برخیزد
من چو از تیر توم بال و پرم ده بپران
خوش پرد تیر زمانی که کمان برخیزد
رمه خفتست و همی‌گردد گرگ از چپ و راست
سگ ما بانگ زند تا که شبان برخیزد
هین خمش دل پنهانست چو رگ زیر زبان
آشکارا شود آن رگ چو زبان برخیزد
این مجابات مجیرست در آن قطعه که گفت
بر سر کوی تو عقل از سر جان برخیزد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در دلم چون غمت ای سرو روان برخیزد
همچو سرو این تن من بی‌دل و جان برخیزد
هوش مصنوعی: غم تو در دلم همچون سروی سر به آسمان می‌ساید؛ اما من، چون سرو بدون دل و جان، به حالتی پژمرده و بی‌روح قرار دارم.
من گمانم تو عیان پیش تو من محو به هم
چون عیان جلوه کند چهره گمان برخیزد
هوش مصنوعی: مرا اینگونه به نظر می‌رسد که تو برای من آشکار هستی، اما من در مقابل تو گم شده‌ام. مانند اینکه وقتی چیزی نمایان است، چهره‌ی آن به وضوح دیده می‌شود، گمان من نیز با این دیدار افزوده می‌شود.
چون رسد سنجق تو در ستمستان جهان
ظلم کوته شود و کوچ و قلان برخیزد
هوش مصنوعی: زمانی که مقام تو در دنیای پر از ستم بالاتر رود، ظلم و ستم کاهش می‌یابد و افراد فاسد و شرور از منصب خود کنار خواهند رفت و کنار خواهند نشست.
بر حصار فلک ار خوبی تو حمله برد
از مقیمان فلک بانگ امان برخیزد
هوش مصنوعی: اگر زیبایی تو بر دیوار آسمان حمله‌ور شود، از ساکنان آسمان صدای نجات و رهایی برمی‌خیزد.
بگذر از باغ جهان یک سحر ای رشک بهار
تا ز گلزار چمن رسم خزان برخیزد
هوش مصنوعی: از زیبایی‌های دنیا بگذر، ای حسود به بهار، چرا که از باغ گل‌ها به زودی نشانه‌های پاییز نمایان می‌شود.
پشت افلاک خمیدست از این بار گران
ز سبک روحی تو بار گران برخیزد
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر سنگینی این بار، خم شده است و از سبکی روح تو، بار سنگین‌تر بر دوش تو برداشته می‌شود.
من چو از تیر توم بال و پرم ده بپران
خوش پرد تیر زمانی که کمان برخیزد
هوش مصنوعی: من زمانی که از تیر تو به اوج می‌رسم، احساس آزادی و پرواز می‌کنم، مثل بالی که به پرتاب خوشی می‌پردازد، وقتی کمان کشیده می‌شود.
رمه خفتست و همی‌گردد گرگ از چپ و راست
سگ ما بانگ زند تا که شبان برخیزد
هوش مصنوعی: گوسفندان خوابیده‌اند و گرگ از طرفین در حال حرکت است، ولی سگ ما همچنان به صدا درمی‌آید تا شبان بیدار شود.
هین خمش دل پنهانست چو رگ زیر زبان
آشکارا شود آن رگ چو زبان برخیزد
هوش مصنوعی: به دقت گوش کن، زیرا دل پنهان و خاموش است. همان‌طور که رگ زیر زبان پنهان است، وقتی زبان به صحبت می‌آید، آن رگ نیز نمایان می‌شود.
این مجابات مجیرست در آن قطعه که گفت
بر سر کوی تو عقل از سر جان برخیزد
هوش مصنوعی: در این جا به گونه‌ای اشاره شده که در آنجا که به عشق و زیبایی تو می‌رسیم، عقل و تفکر از بی‌خود شدن نمی‌تواند آرام بگیرد و به سر جهش می‌کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۷۸۱ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1403/06/03 11:09
ابوذر

سلام

بیت چهارم به نظرم باید حمله باشد و نه جمله. با توجه به معنی بیت و همچنین غزلیات شمس تصحیح شفیعی. 

الان که نگاه کردم دیدم که در نسخه‌ی خود شما هم حمله نوشته است. یک خطای کوچک تایپی است به دلیل کنار هم بودن کلیدهای جیم و حا اما همین خطای کوچک بیت را از معنی انداخته است.