گنجور

غزل شمارهٔ ۷۷۷

ای خدایی که چو حاجات به تو برگیرند
هر مرادی که بودشان همه در بر گیرند
جان و دل را چو به پیک در تو بسپارند
جان باقی خوش شاد معطر گیرند
بندگانند تو را کز تو تویشان مقصود
پای در راه تو بنهند و کم سر گیرند
ترک این شرب بگویند در این روزی چند
عوض شرب فنا شربت کوثر گیرند
چون ستاره شب تاریک پی مه گردند
چو مه چارده رخسار منور گیرند
گر بمانند یتیم از پدر و مادر خاک
پدر و مادر روحانی دیگر گیرند
چون ببینند که تن لقمه گورست یقین
جان و دل زفت کنند و تن لاغر گیرند
بس کن این لکلک گفتار رها کن پس از این
تا سخن‌ها همه از جان مطهر گیرند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای خدایی که چو حاجات به تو برگیرند
هر مرادی که بودشان همه در بر گیرند
هوش مصنوعی: ای خدایی که وقتی حاجت‌مندانه با تو درخواست می‌کنند، هر آرزویی که دارند را برآورده می‌سازی.
جان و دل را چو به پیک در تو بسپارند
جان باقی خوش شاد معطر گیرند
هوش مصنوعی: وقتی که جان و دل را به کسی بسپارند، زندگی باقی‌مانده خوشبو و شاداب خواهد بود.
بندگانند تو را کز تو تویشان مقصود
پای در راه تو بنهند و کم سر گیرند
هوش مصنوعی: بندگان تو افرادی هستند که به خاطر تو و برای رضای تو، تمام تلاششان را می‌کنند و با تواضع در راه تو گام برمی‌دارند.
ترک این شرب بگویند در این روزی چند
عوض شرب فنا شربت کوثر گیرند
هوش مصنوعی: بیا بگذار این نوشیدنی را کنار بگذاریم و در این روزهای معدود به جای نوشیدنی فنا، شهد کوثر را بیابیم.
چون ستاره شب تاریک پی مه گردند
چو مه چارده رخسار منور گیرند
هوش مصنوعی: در شب تاریک، ستاره‌ها به دنبال ماه می‌گردند و وقتی که ماه کامل می‌شود، چهره‌ای روشن و زیبا دارد.
گر بمانند یتیم از پدر و مادر خاک
پدر و مادر روحانی دیگر گیرند
هوش مصنوعی: اگر یتیمی از پدر و مادرش بی‌خبر بماند، می‌تواند از خاک پدر و مادر معنوی‌اش بهره‌مند شود.
چون ببینند که تن لقمه گورست یقین
جان و دل زفت کنند و تن لاغر گیرند
هوش مصنوعی: زمانی که ببینند که بدن خوراک خاک است، مطمئناً جان و دل را غنی می‌سازند و به سراغ بدنی لاغر می‌روند.
بس کن این لکلک گفتار رها کن پس از این
تا سخن‌ها همه از جان مطهر گیرند
هوش مصنوعی: دیگر بس کن از صحبت‌های بی‌فایده، از حالا به بعد بگذار تا سخنان همه از روح پاک و خالص ناشی شوند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۷۷۷ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۷۷۷ به خوانش فاطمه زندی