غزل شمارهٔ ۷۷۶
عاشقان بر درت از اشک چو باران کارند
خوش به هر قطره دو صد گوهر جان بردارند
همه از کار از آن روی معطل شدهاند
چو از آن سر نگری موی به مو در کارند
گرچه بیدست و دهانند درختان چمن
لیک سرسبز و فزاینده و دردی خوارند
صد هزارند ولیکن همه یک نور شوند
شمعها یک صفتند ار به عدد بسیارند
نورهاشان به هم اندرشده بیحد و قیاس
چون برآید مه تو جمله به تو بسپارند
چشمهاشان همه وامانده در بحر محیط
لب فروبسته از آن موج که در سر دارند
ای بسا جان سلیمان نهان همچو پری
که به لشکرگهشان مور نمیآزارند
هست اندر پس دل واقف از این جاسوسی
کو بگوید همه اسرار گرش بفشارند
بی کلیدیست که چون حلقه ز در بیرونند
ور نه هر جزو از آن نقده کل انبارند
این بدن تخت شه و چار طبایع پایش
تاجداران فلک تخت به تو نگذارند
شمس تبریز اگر تاج بقا میبخشد
دل و جان را تو بشارت ده اگر بیدارند
غزل شمارهٔ ۷۷۵: هَله هُش دار که در شهرْ دو سه طَرّارندغزل شمارهٔ ۷۷۷: ای خدایی که چو حاجات به تو برگیرند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عاشقان بر درت از اشک چو باران کارند
خوش به هر قطره دو صد گوهر جان بردارند
هوش مصنوعی: عاشقان در کنار در تو اشک میریزند، مانند باران. خوشا به حال هر قطره اشک که ارزش دو صد گوهر را دارد.
همه از کار از آن روی معطل شدهاند
چو از آن سر نگری موی به مو در کارند
هوش مصنوعی: همه به خاطر یک موضوع خاص در کار باقی ماندهاند، چون وقتی به آن سمت نگاه کنی، هر کدام با دقت و جزئیات در حال انجام وظیفه خود هستند.
گرچه بیدست و دهانند درختان چمن
لیک سرسبز و فزاینده و دردی خوارند
هوش مصنوعی: هرچند درختان چمن بدون دست و دهاناند، اما بسیار سبز و پربار هستند و از سختیها و ناملایمات نمیهراسند.
صد هزارند ولیکن همه یک نور شوند
شمعها یک صفتند ار به عدد بسیارند
هوش مصنوعی: بسیاری از شمعها وجود دارند، اما همه آنها یک نور را ساطع میکنند. اگرچه تعدادشان زیاد است، اما در ویژگی، همه یکسانند.
نورهاشان به هم اندرشده بیحد و قیاس
چون برآید مه تو جمله به تو بسپارند
هوش مصنوعی: نورهایشان به گونهای به هم پیوسته و بینهایت است که وقتی ماه تو طلوع کند، همه چیز را به تو واگذار میکنند.
چشمهاشان همه وامانده در بحر محیط
لب فروبسته از آن موج که در سر دارند
هوش مصنوعی: چشمهایشان بهطور عمیق و غرق در افکار و احساسات آنچنان هستند که گویی در دریا غوطهورند، اما هر کدام از آنها لب به سخن نمیگشایند و سکوت را انتخاب کردهاند، به دلیل هیجانات و اندیشههایی که در ذهنشان وجود دارد.
ای بسا جان سلیمان نهان همچو پری
که به لشکرگهشان مور نمیآزارند
هوش مصنوعی: بسیاری از جانهای بزرگ و فرزانه مانند سلیمان در خفا و به دور از چشم هستند، درست مانند پری که در لشکر دشمنان خود، مورچهها را آزرده نمیکند.
هست اندر پس دل واقف از این جاسوسی
کو بگوید همه اسرار گرش بفشارند
هوش مصنوعی: در درون دل، کسی وجود دارد که از همه اطلاعات آگاه است و اگرچه ممکن است تحت فشار قرار بگیرد، باز هم تمام اسرار را فاش میکند.
بی کلیدیست که چون حلقه ز در بیرونند
ور نه هر جزو از آن نقده کل انبارند
هوش مصنوعی: بیت بیانگر این است که بدون دسترسی یا وسیله مناسب (کلید)، نمیتوان به درون قفل یا مشکل دسترسی پیدا کرد. به عبارت دیگر، هر جزئی از این دنیا یا هر مشکلی که وجود دارد، اگر به آن هم دسترسی پیدا کنیم، هنوز کلید و بینش لازم برای فهمیدن و ارتباط با کل وضعیت را در اختیار نداریم.
این بدن تخت شه و چار طبایع پایش
تاجداران فلک تخت به تو نگذارند
هوش مصنوعی: این جسم همانند تخت پادشاهی است و چهار عنصر اصلی بدن را مانند تاجداران در نظر بگیر، که بر این تخت تسلط دارند و اجازه نمیدهند که این تخت به تو واگذار شود.
شمس تبریز اگر تاج بقا میبخشد
دل و جان را تو بشارت ده اگر بیدارند
هوش مصنوعی: اگر شمس تبریز به کسی عمر جاودان و بقا میدهد، تو هم خبر بده به کسانی که بیدار و آگاه هستند.