گنجور

غزل شمارهٔ ۷۷۵

هَله هُش دار که در شهرْ دو سه طَرّارند
که به تدبیرْ کُلَهْ از سَرِ مَه بردارند
دو سه رندند که،  هُشیارْ دل و،  سَرمستند
که فَلَک را به یکی عربده، در چرخ آرند
سَر دِهانند که تا سَر نَدِهی،  سِرّ نَدِهند
ساقیانند که انگور نمی‌افشارند
یارِ آن صورتِ غیبند که جانْ، طالب اوست
همچو چشم خوش او خیره کُش و بیمارند
صورتی‌اند ولی، دشمن صورت‌هایند
در جهانند ولی، از دو جهان، بیزارند
همچو شیران، بِدَرانند و به لب،  می‌خندند
دشمن همدگرند و، به حقیقتْ، یارند
خَرفروشانه یکی با دگری در جنگند
لیک چون وانگری،  مُتَّفقِ یک کارند
همچو خورشیدْ همه روزْ نظر می‌بخشند
مَثَلِ ماه و ستارهْ همه شب سَیّارند
گر به کفْ خاک بگیرند زَرِ سرخ شود
روزْ گندم دَرَوَند اَر چه به شبْ،  جو کارند
دلبرانند که دلْ بَر ندهد بی‌ بَرِشان
سَروَرانند که بیرونْ ز سَر و دستارند
شَکَّرانند که در معده،  نگردند تُرُش
شاکرانند و از آن یارْ، چه برخوردارند
مَردُمی کن، برو از خدمتشان، مَردُم شو
زان‌که این مَردُمِ دیگرْ،  همه،  مَردُمخوارند
بَس کن و، بیش مگو، گرچه دهانْ  پُر سُخَنَست
زان‌که این حرف و دَم و قافیه،  هم اَغیارند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هَله هُش دار که در شهرْ دو سه طَرّارند
که به تدبیرْ کُلَهْ از سَرِ مَه بردارند
راهنما_اِریس : به شما هشدار می دهم که در شهر چند تن کلاه بردار و شیاد و حیله گر هستند که با تدبیر و حقه و روشهای غیر اخلاقی ، می توانند حتی کلاه نور جان را بردارند و آنرا در دل پدیدار کنند . 
دو سه رندند که،  هُشیارْ دل و،  سَرمستند
که فَلَک را به یکی عربده، در چرخ آرند
راهنما_اِریس : ( اما در عوض) چند تن هستند که دلشان بیدار و روشن است و ایشان سرمست حضور و مشاهده گری هستند . ایشان از عرش نشینان هستند که هر خواستی از دل ایشان بگذرد ، همان  برآورده می شود . می توانند قضا و قدر را به خواست خدا ، تغییر دهند . 
سَر دِهانند که تا سَر نَدِهی،  سِرّ نَدِهند
ساقیانند که انگور نمی‌افشارند
راهنما_اِریس : ایشان سّر تسلیم  بر روی پای استاد خود گذاشته اند تا سِر علوم غیبی به ایشان داده شده . تو هم باید سّر تسلیم بر زانویشان بگذاری تا سِر را به تو نشان دهند . ایشان شراب حضور ( راه مستی عارفانه ) را به تو می دهند که از انگور تهیه و ساخته نشده .  
یارِ آن صورتِ غیبند که جانْ، طالب اوست
همچو چشم خوش او خیره کُش و بیمارند
راهنما_اِریس : ایشان یار و دوست آن نور جان در دل هستند که جان خواهش رسیدن و جذب شدن به آن را دارد . [ به اشراق رسیده هستند و در اکثر لحظات نور را در دل دارند ]. چشمانشان همچو چشم نور جان  است که هرکه به او خیره شود می میرد . ( نفس می میرد ) 
صورتی‌اند ولی، دشمن صورت‌هایند
در جهانند ولی، از دو جهان، بیزارند
راهنما_اِریس : در ظاهر شخصیت اجتماعی دارند ولی در حقیقت ، دشمنِ ' من ' و ' شخصیت من ' هستند . [ هر چه مانند شخصیت و قیافه و مقام  و .. که جلوی درخشندگی آینه دل را بگیرد ] . در کالبد بدن در حال زندگی ظاهری بر روی زمین هستند اما هم از جهان مادی و هم از جهان غیر مادی ( ذهن ) / هفت عالم بهشت ، بیزارند .
همچو شیران، بِدَرانند و به لب،  می‌خندند
دشمن همدگرند و، به حقیقتْ، یارند
راهنما_اِریس : همچو شیر نفس و من و مال من ، که در خودشان هست یا در آدمهای اطرافشان هست را می درند و اجازه رشد نفس پروری را نمی دهند اما با لبخند و مهربانی   هم جلوی نفس خود را می گیرند و هم مردم را هدایت می کنند . این دسته از رندان ، در ظاهر با هم اختلاف نظر دارند ولی در حقیقت دوست یکدیگرند 
خَرفروشانه یکی با دگری در جنگند
لیک چون وانگری،  مُتَّفقِ یک کارند
راهنما_اِریس : [ صوفیان برای اینکه دشمنان خود را گیج و سردرگم کنند ، با هم در تضاد هستند . یا برای اینکه کسی پی به طریقه و روش آنها نبرد ] . برای گمراه کردن دشمنانشان ، مانند رسم بازار خرفروشان  که خریدار را گیج کنند ، با هم در جنگ و دعوا هستند ، اما اگر درست به جنگ زرگری اینها نگاه کنید ، متوجه میشوید که متفق و هم رای هستند . [ شاید در طریقه آموزش و استاد اول هر کدام از این فرقه های نور ، اختلاف نظر باشد ولی همگی هدفشان تربیت نفس و انسان شدن است ]
همچو خورشیدْ همه روزْ نظر می‌بخشند
مَثَلِ ماه و ستارهْ همه شب سَیّارند
راهنما_اِریس : نور وجودشان همه پرتو عشق و خرد است  برای آنان که دانا و عاقل و روشنفکر هستند ( روز ) ، مانند خورشید هستند ، یعنی بر دانائی و شعور آنها می افزایند . و برای مردمی که در تاریکی و نادانی هستند ( شب ) ، همچو ماه و ستاره ، به آنها حداقل نور دانائی را می دهند و همچو ماه و ستاره ، نشانی هستند تا گمراهان در ظلمات نادانی گم نشوند . 
گر به کفْ خاک بگیرند زَرِ سرخ شود
روزْ گندم دَرَوَند اَر چه به شبْ،  جو کارند
راهنما_اِریس : نفس حیوانی ( خاک ) را به نفس متعالی و انسانی ( زر ) ، تبدیل می کنند ،اگر چه در شب  در گوشه ای در حال مراقبه هستند ( به نظر همچو جو  کم ارزش است ) اما در روز اثر آن حضور و آرامش مراقبه در شب ، به خودشان بر می گردد و گندم ارزشمند صلح و آرامش و مهربانی و شفقت ، درو می کنند .  
دلبرانند که دلْ بَر ندهد بی‌ بَرِشان
سَروَرانند که بیرونْ ز سَر و دستارند
راهنما_اِریس :دل خود را هر جا که بخواهند می برند و اجازه نمی دهند تا دلشان آنها را با خود بکشد . ( آگاه و بیدار و در لحظه اند و توجه شان سرگردان نیست) . ایشان بزرگان و سرورانی هستند که با علامت و نشان خاصی همچو  عمامه و کلاه نیستند . نا شناسند . مقام و جایگاهشان ، به لباس و کلاهشان نیست . 
شَکَّرانند که در معده،  نگردند تُرُش
شاکرانند و از آن یارْ، چه برخوردارند
راهنما_اِریس : خوش رو و خوش سخن و خوش مرام هستند و راحت می توان ایشان را پذیرفت و در کنارشان نشست و به سخنان و نصایح ایشان گوش داد . حرفهای قابل هضم می زنند . با آنکه در کنار یارند ولی باز در هر لحظه شاکرند . ( یعنی با آنکه مقامات بسیار والائی دارند و توانائیهای مافوق این جهانی دارند  ولی همیشه خود را بنده خدا می دانند  و توانائی شان را از خواست حق می دانند ) 
مَردُمی کن، برو از خدمتشان، مَردُم شو
زان‌که این مَردُمِ دیگرْ،  همه،  مَردُمخوارند
راهنما_اِریس : یک کاره همه پسند کن و برو از خدمت کردن به این  روشن دلان و انسانهای والا ، آدم شو / همه پسند شو  . زیراکه آن  دسته اول که طرارند و کلاه بردارند ، ایشان دشمن انسانیت و پرورش نفس هستند 
بَس کن و، بیش مگو، گرچه دهانْ  پُر سُخَنَست
زان‌که این حرف و دَم و قافیه،  هم اَغیارند
راهنما_اِریس : ( خرد مولانا به او می گوید ) :  بس هست ، به اندازه کافی حقایقی رو روشن کردی ، با آنکه بیشتر از اینها هم میشه گفت . [ شنونده اگر آماده و دانا باشد ، همین نکات کافیست ] . زیراکه همین شعر گفتن هم بیگانه ست . ( یعنی در جمع شنوده ها  میتونه آدم بیگانه ای باشد که خبر به بیرون ببرد و دشمنان را خبر دهد )

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۷۷۵ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۷۷۵ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/09/07 10:12
بابک بامداد مهر

دلبرانند که دل بر(میوه وحاصل)ندهد بی برشان(بدن و پهلوی آنان).
خلاصه اینکه دلبرانی هستند که دل بدون بهره گیری ازنزدیکی ودمخوری باآنان رسیده نمی شود وثمری نمی دهد

1403/06/16 12:09
آراسته

بیت "دلبرانند که دل بر ندهد بی برِشان / سرورانند که بیرون ز سر و دستارند" به زیبایی به ویژگی‌های دلبران و سروران واقعی اشاره می‌کند. معنای این بیت به شرح زیر است:

دلبرانند که دل بر ندهد بی برِشان: دلبران (معشوقان حقیقی) کسانی هستند که دل عاشق بدون حضور آن‌ها آرام نمی‌گیرد و نمی‌تواند از خود بگذرد یا دل خود را به کسی دیگر بسپارد. "برِشان" به معنای نزدیکی و حضور دلبر است. در واقع، مولانا می‌گوید که دلبران چنان جذبه و تأثیری دارند که عاشق تنها در نزدیکی و حضور آن‌ها دل از دست می‌دهد و بدون حضور آن‌ها، دل عاشق نمی‌تواند به هیچ‌چیز دیگری وابسته شود یا دل ببازد.

سرورانند که بیرون ز سر و دستارند: سروران (رهبران و بزرگان معنوی) کسانی هستند که از ظواهر مادی و دنیوی مانند "سر" (که نماد عقل و خودبینی است) و "دستار" (که نماد مقام و مرتبه ظاهری است) فراتر رفته‌اند. این سروران، نه به ظواهر مادی توجه دارند و نه به مقام و منصب دنیوی وابسته‌اند. آن‌ها برتر از چنین چیزهایی هستند و به حقایق معنوی و باطنی رسیده‌اند.

در مجموع، مولانا در این بیت به این موضوع اشاره دارد که دلبران حقیقی و سروران واقعی، کسانی هستند که عاشق بدون حضور آن‌ها دل نمی‌بازد و آن‌ها از هرگونه وابستگی به ظاهر مادی و مقام دنیوی فراتر رفته‌اند. این بیت ستایشی از مقام معنوی و والای کسانی است که به حقیقت عشق و معرفت دست یافته‌اند و فارغ از دنیا و ظواهرش، در مسیر معنویت گام برمی‌دارند.

1398/02/26 06:04
نگار

منظور از این دو سه رند اشاره به اشخاص خاصی هست در شعر؟

1403/06/16 12:09
آراسته

بیت "هَله هُش دار که در شهر دو سه طرّارند / که به تدبیر کُلَه از سرِ مَه بردارند" به معنای هشدار و بیدارباش نسبت به حیله‌گران و مکارانی است که به فریب و نیرنگ، حتی از دست افراد ارزشمند و شریف نیز می‌توانند چیزی را بگیرند. معنای این بیت به شرح زیر است:

هَله هُش دار: به معنای "هشیار باش" یا "آگاه باش". مولانا در اینجا به مخاطب هشدار می‌دهد که باید مراقب باشد.

که در شهر دو سه طرّارند: در این شهر، چند فرد "طرّار" وجود دارند. "طرّار" به معنای شخصی حیله‌گر، فریب‌کار و زیرک است که با نیرنگ و تدبیر، دیگران را فریب می‌دهد.

که به تدبیر کُلَه از سرِ مَه بردارند: "کُلَه" به معنی کلاه و "مَه" به معنای ماه است که استعاره‌ای از چیزی بسیار باارزش یا شخصی بسیار شریف است. معنای این مصرع این است که این طرّاران آن‌قدر زیرک و مکارند که حتی می‌توانند با حیله، کلاه را از سرِ ماه (یا شخصی بسیار ارزشمند و محترم) بردارند. یعنی آن‌ها آن‌قدر ماهرانه عمل می‌کنند که حتی از افراد آگاه و بیدار نیز می‌توانند چیزی را به فریب بگیرند.

در مجموع، مولانا در این بیت به مخاطب خود هشدار می‌دهد که باید بسیار هوشیار و مراقب باشد، چرا که افراد حیله‌گر حتی از افراد دانا و آگاه هم می‌توانند با نیرنگ چیزی را بگیرند یا فریبشان دهند. این بیت نگاهی به دنیای فریب و نیرنگ دارد و تأکید می‌کند که هوشیاری و دقت همیشه لازم است، حتی در مقابل کسانی که ظاهرشان محترم و شریف به نظر می‌رسد.

1403/06/16 12:09
آراسته

بیت "دو سه رندند که هشیار دل و سرمستند / که فلک را به یکی عربده در چرخ آرند" به شرح زیر است:

دو سه رندند که هشیار دل و سرمستند: "رند" به معنای فردی زیرک، بی‌ریا و آزاداندیش است که به ظاهر در حال مستی و شیدایی است، اما در باطن آگاه و بیدار است. مولانا می‌گوید، دو سه نفر از این رندان وجود دارند که در عین مستی ظاهری (سرمستی)، در باطن هشیار و آگاه هستند. این اشاره به افرادی است که در ظاهر ممکن است سرمست از عشق و شادی باشند، اما در حقیقت دل‌هایشان آگاه به حقایق معنوی و الهی است.

که فلک را به یکی عربده در چرخ آرند: این رندان چنان قدرت و شوری دارند که می‌توانند با یک "عربده" (فریاد یا شور و هیاهو) فلک (آسمان و جهان هستی) را به چرخش درآورند. این یعنی قدرت و تأثیر این افراد به حدی است که می‌توانند نظم جهان را با هیجان و شور خود به هم بزنند و آن را متحول کنند.

در مجموع، این بیت به افرادی اشاره دارد که در ظاهر بی‌قید و سرمست به نظر می‌رسند، اما در باطن دارای دانایی و هشیاری عمیقی هستند و به سبب شور و عشق فراوان، چنان تأثیرگذارند که حتی آسمان و جهان را تحت تأثیر قرار می‌دهند. مولانا با این بیان به قدرت عشق و معرفت الهی اشاره دارد که می‌تواند در قالب افرادی رند و آزاداندیش تجلی یابد و جهان را دگرگون کند.

1398/09/27 20:11

دوسه در اینجا به معنی انگشت شمار ، تعداد کم
طرار به معنی دلربا و زرنگ
دوسه طرار یعنی انگشت شمار هستند عارفان واصل که رنگ او یافته اند و اراده آنها با اراده خداوند یکی است .
کلاه از سر مه بردارندتمثیل است یعنی دراوج احترام ماه در برابر انها تعظیم می کند . یعنی در برابر روشنی نور حضورشان ماه از نور افشانی دست بر میدارد

1399/05/20 13:08
عباس

ببخشید کسی کاملا مفهوم شعر رو میدونه؟

1403/06/16 11:09
آراسته

بیت "سردهانند که تا سر ندهی سر ندهند / ساقیانند که انگور نمی‌افشارند" بیان‌گر یک مفهوم عمیق عرفانی درباره تسلیم و فداکاری در راه حقیقت و عشق الهی است. معنای این بیت به صورت زیر است:

سردهانند که تا سر ندهی سر ندهند: "سردهان" به معنی کسانی است که دهانشان بسته و چیزی نمی‌گویند تا زمانی که کسی جان یا سر خود را فدا نکند. در اینجا "سر دادن" به معنای فداکاری کامل و تسلیم شدن است. یعنی تا زمانی که انسان تمام وجود خود را در راه حقیقت و عشق الهی فدا نکند، آن‌ها (عاشقان حقیقی یا اهل معرفت) نیز رازها و حقایق را فاش نمی‌کنند. به بیان دیگر، برای رسیدن به معرفت و حقیقت، نیاز است که فرد از خودگذشتگی کند و تسلیم مطلق شود.

ساقیانند که انگور نمی‌افشارند: این ساقیان، کسانی هستند که انگور را برای ساختن شراب نمی‌فشارند، مگر اینکه کسی شایسته‌ی نوشیدن آن باشد. "شراب" در ادبیات عرفانی نماد معرفت، عشق الهی و حقیقت است، و "انگور" نیز ماده خام آن. این بخش از بیت نیز می‌گوید که معرفت و حقیقت را به سادگی در دسترس همگان قرار نمی‌دهند، مگر اینکه فرد شایستگی و آمادگی پذیرش آن را داشته باشد.

به طور کلی، این بیت به ما می‌گوید که رسیدن به حقیقت الهی نیازمند فداکاری، تسلیم و از خودگذشتگی است. حقایق عمیق معنوی و معرفت الهی به سادگی در دسترس قرار نمی‌گیرد و تنها به کسانی اعطا می‌شود که آماده‌اند جان و سر خود را در راه آن فدا کنند.

1403/06/16 11:09
آراسته

بیت "مردمی کن برو از خدمتشان مردم شو زانک این مردم دیگر همه مردم خوارند" به سادگی پیامی عمیق در رابطه با انسانیت و اخلاق را منتقل می‌کند. معنای بیت به این صورت است:

مردمی کن: به معنای انسانیت نشان بده یا رفتار انسانی داشته باش. برو از خدمتشان: از خدمت و پیروی افرادی که ارزش انسانی ندارند، دوری کن. مردم شو: خودت انسان واقعی باش، یعنی اخلاقی، مهربان و شریف باش. زانک این مردم دیگر همه مردم خوارند: چون این مردمی که منظور است (مردم نادرست و ستمکار) همه تحقیرکننده انسانیت و ارزش‌های اخلاقی هستند.

مولانا در این بیت به مخاطب توصیه می‌کند که به جای پیروی از کسانی که ارزش‌های انسانی را نمی‌فهمند و فقط در پی منافع خود هستند، خودش انسانیت را در رفتار و کردار خود نشان دهد و از آن‌ها دوری کند.

1403/06/16 12:09
آراسته

بیت "صورتی‌اند ولی دشمن صورت‌هااند / در جهانند ولی از دو جهان بیزارند" به مضامین عرفانی و معنوی می‌پردازد. معنای این بیت به شرح زیر است:

صورتی‌اند ولی دشمن صورت‌هااند: این افراد ظاهراً دارای یک "صورت" یا ظاهر جسمانی هستند، اما دشمن صورت‌ها (ظاهرگرایی و دنیاپرستی) می‌باشند. یعنی آنها گرچه در قالب جسمانی و دنیوی به نظر می‌رسند، ولی به ظاهر مادی و جسمانی اهمیت نمی‌دهند و به عمق و باطن (حقیقت معنوی) توجه دارند. در واقع، مولانا این افراد را کسانی می‌داند که در باطن به جای تمرکز بر مادیات و ظواهر دنیا، دنبال حقیقت الهی و باطن امور هستند.

در جهانند ولی از دو جهان بیزارند: این افراد در جهان مادی زندگی می‌کنند، اما از هر دو جهان (جهان مادی و جهان معنوی به عنوان دو سطح از واقعیت) بیزارند. این بیزاری به این معناست که آن‌ها وابسته به هیچ‌کدام از این دو جهان نیستند. یعنی نه به دنیا و لذت‌های دنیوی دل بسته‌اند و نه به بهشت و نعمت‌های اخروی. آن‌ها به دنبال چیزی فراتر از این دو جهان، یعنی حقیقت مطلق یا خداوند هستند.

در مجموع، این بیت به عرفانی‌ترین مرحله از سلوک اشاره دارد؛ مرحله‌ای که سالک نه به دنیا و مادیات توجه می‌کند و نه به پاداش‌های معنوی و اخروی، بلکه تنها به حقیقت مطلق و وصل به خداوند توجه دارد و از هرچه غیر اوست بیزار است.

1399/10/08 18:01
حمیدحائری

به عین عُجْب و تکبر نگه به خلق مَکُن / که دوستان خدا ممکن‌اند در اُوباش «سعدی»

1400/10/17 04:01
هاله نوحی

اساسنامه زندگانی حضرت مولاناست این غزل، و نیز هرآنکه را مرید او و پیرو طریقت اوست...

1403/02/03 13:05
محمد شعبان

دو سه طرارند

 منظورروح ذهن و جسم، 

 

 

1403/05/05 14:08
مجتبی میرسمیعی

سلام...."سَر دَهانند" به چه معنی است؟🙏🌺🌺

1403/06/31 21:08
یاس محمدیان

سر دهانند فاعل مصرع هست یعنی کسانی که سر داده اند 

یعنی در اصل همان عاشقان بی غید و شرط 

که در ادامه میشه که تا سر ندهی سر ندهند یعنی تا مثل خودشون نباشی راز و رمز این هستی  رو‌ نمیفهمی

1403/06/16 12:09
آراسته

سر ده: سر دهنده صفت فاعلی مرکب مرخم از مصدر سردادن 
سر ده + ان = سردهان یعنی سر دهنده ها 
سردهان + اند = سردهانند یعنی سر دهنده ها هستند
کسانی که در برابر زور شمشیر حاضر بودند سر بدهند (از جان بگذرند) ولی سخن نگویند و دهانشان بسته بماند.

1403/06/28 08:08
سیدزانیار شهیدی

در بیت سیزدهم و اخر گفته شعری که گفته شد چطور خوانده شود ! یکی در میان ابیات اغیارند و منظور دو گروه متفاوت یکی رندان یکی طراران

همون طور تا بیت دوازه زوج فرد بخوانید و منظور دو گروه و اهدافشان معلوم میشود ! آنکه اهل دل و عارف و اهل سیرو سلوک باشه دقیق میفهمه مولانا چی میخاسته بگه ! تفسیر های آبکی نکنید

1403/06/15 16:09
پرستو

منم همچین برداشتی داشتم

خوشحال میشم در موردش صحبت کنیم

1403/06/16 11:09
آراسته

بیت "بس کن و بیش مگو گر چه دهان پرسخن است / زانک این حرف و دم و قافیه هم اغیارند" به مضامین عمیق معنوی و عرفانی اشاره دارد. معنای آن به این شرح است:

بس کن و بیش مگو گر چه دهان پرسخن است: مولانا به مخاطب (و شاید خودش) توصیه می‌کند که از گفتن زیاد دست بردارد و سکوت پیشه کند، حتی اگر بسیار سخنور باشد و دهانی پر از کلمات داشته باشد. در واقع، او به اهمیت سکوت و پرهیز از سخنان بیهوده اشاره می‌کند.

زانک این حرف و دم و قافیه هم اغیارند: حرف، دم (نَفَس) و قافیه را "اغیار" یا بیگانگان می‌نامد. این بدان معناست که مولانا می‌گوید این کلمات و سخنان ظاهری از حقیقت دورند و ما را از معشوق یا حقیقت الهی دور می‌کنند. کلمات به خودی خود نمی‌توانند حقیقت عمیق را بیان کنند، بلکه ممکن است ما را گرفتار سطحی‌نگری کنند و مانع از رسیدن به حقیقت باطنی و عمیق شوند.

به بیان ساده‌تر، مولانا در این بیت تأکید دارد که حقیقت الهی و معنوی فراتر از بیان با کلمات است، و برای رسیدن به آن باید از سخنان ظاهری و بیهوده دست کشید و به سکوت و درون‌نگری پناه برد، چرا که کلمات نیز همچون اغیار (بیگانگان) ما را از حقیقت دور می‌کنند.

1403/06/10 21:09
سُلگی قاسم .

سلام ایم عزل مولانا  در یک جمله اراده عارفان  در اراده خالق و خدای عاشق گم گشته و چنان  در برابر  خدا هستی تسلیم  محض هستند که هیچ چیز  جز اراده او نمیخواهند  و این جماعت  چنان مست الهی هستند که احتیاج به مستی انگور ندارند  قاسم سلگی

1403/06/10 22:09
سُلگی قاسم .

در بیت سوم ضبط صحیح بیت اینگونه  است.

سَرُ دَهانند که تا سَر ندهی سِرّ ندهند

ساقیانند که انگور نمی‌افشارند

 

1403/06/15 00:09
Ahmad Tari

صفات شمس رو بدونیم جواب روشنه

 

1403/06/16 11:09
آراسته

بیت "یار آن صورت غیبند که جان طالب اوست / همچو چشم خوش او خیره‌کش و بیمارند" معانی عمیقی در زمینه عشق معنوی و ارتباط با حقیقت غیبی دارد. برای درک بهتر معنای بیت، می‌توانیم آن را این‌گونه تحلیل کنیم:

یار آن صورت غیبند که جان طالب اوست: یار (معشوق) همان حقیقت یا موجود غیبی است که قابل دیدن نیست و جان عاشق به دنبال اوست. یعنی معشوق حقیقی، از جنس عالم غیب است و به چشم ظاهری دیده نمی‌شود، اما جان انسان به شدت او را می‌جوید. همچو چشم خوش او خیره‌کش و بیمارند: چشم زیبا و جذاب آن یار، عاشقان را خیره می‌کند و آن‌ها را در وضعیت نوعی بیماری عاشقانه (بیماری روحی و شیدایی) قرار می‌دهد. در اینجا "خیره‌کش" به معنای شیدا و مسحور شدن است؛ یعنی عاشقان از زیبایی و جذابیت آن یار به شدت تحت تأثیر قرار می‌گیرند و گویا بیمار عشق می‌شوند.

به طور کلی، مولانا در این بیت به عشق عرفانی اشاره دارد که معشوق یا حقیقت غیبی آنچنان جذاب و دست‌نیافتنی است که جان انسان را شیفته و بیمار خود می‌کند. این عشق نه جسمانی، بلکه روحانی و مربوط به دنیای فراتر از ماده است.

1403/06/16 12:09
آراسته

بیت "گر به کف خاک بگیرند زَرِ سرخ شود / روز گندم دروند ار چه به شب جو کارند" به قدرت و تأثیر افراد خاص، مانند اهل معرفت و بزرگان معنوی اشاره دارد. معنای این بیت به شرح زیر است:

گر به کف خاک بگیرند زَرِ سرخ شود: افرادی که مولانا به آن‌ها اشاره دارد، چنان قدرت و توانایی معنوی دارند که اگر حتی خاک (چیزی بی‌ارزش) را به دست بگیرند، آن را به زر (طلا) تبدیل می‌کنند. این مصراع نماد قدرت و تأثیر شگرف این افراد است که هر چیزی را که لمس کنند، ارزشمند و گرانبها می‌سازند. این اشاره به معنویتی دارد که حتی امور عادی و پیش‌پاافتاده را متحول و پرارزش می‌کند.

روز گندم دروند ار چه به شب جو کارند: این افراد چنان قدرت دارند که حتی اگر در شب (به صورت نادرست یا با شرایط نامساعد) جو بکارند، در روز محصولی بهتر و ارزشمندتر مانند گندم برداشت می‌کنند. این نشان‌دهنده آن است که بزرگان معنوی به دلیل برکت وجودشان و ارتباطشان با حقیقت، هر اقدامی که انجام دهند، نتیجه‌ای بهتر و مثبت به همراه خواهد داشت.

در مجموع، مولانا در این بیت به تأثیر و قدرت افراد کامل و اهل معرفت اشاره می‌کند. این افراد به دلیل پیوندشان با حقیقت الهی، هر چه کنند، حتی اگر ظاهراً نامطلوب یا نادرست به نظر برسد، نتایجی عالی و ارزشمند به بار می‌آورد.

1403/07/06 12:10
حسین طیبات

طراری یا دزدی روحانیت بین صوفیان حلال و زیاد رواج دارد مولانا در بیت اول هشدار میدهد که در شهر دست کم چند طرار هستند که با تدابیر و روشهای خاص می‌توانند تو را تخلیه روحانی کنند

در بیت دوم برای فرار از دست طرار روش رندی را پیشنهاد میکند به ظاهر مست ژولیده باش به باطن هوشیار..مفلس همه چیز دار....ابیات دیگر نیز ویژگیهای رندانه یک صوفی است 

1403/08/09 09:11
حمیدرضا ک

سلام. در مصرع"ساقیانند که انگور نمی افشارند"

تصور من اینست که بدون کنکاش هایی که ما علمی میپنداریم و بدون کلنجار رفتن با موضوعات از طریق عقل سر صرف، آنها با تابش نور معرفت به کنه مطالب پی برده اند و پرده کنار زدند کما اینکه خداوند هم علم را نوری بیان فرموده که بر دل هرکه "بخواهد" می تاباند و نیازی به درس و مشق و مدرسه که همچون فشردن انگور تعبیر شده، نیست. موافقید؟

1403/10/25 13:12
رضا از کرمان

سلام 

در مصرع دوم  یاز  به چه معناست بنظرم بهترین معنی محدوده دسترسی وبرخورداری است.

شاد باشید

1403/10/25 23:12
بابک چندم

"یار" است که به دلیلی نامعلوم گنجور علامت سکون بر "ر" نهاده.

1403/12/08 00:03
ابوالقاسم افشاری

 سلام، ان شاء الله روزی برسد که تمام نوع بشر به کنه کلام عرفانی حضرت مولانا پی ببرند و از اعجاز وحی آن عارف ربّانی بهرهمند شوند و نورچراغ طریقتش روشنی بخش راه نامعلوم مشتاقان اهل عرفان و ارادتمندان آن عالم عظیم الشآن باشد .

1404/02/05 12:05
Vahid Haha poor

آهای مردم هوشیار باشید در جای که زیستن در آنجا امکان پذیر است شهر یا همان زمین (زندگی زیستن) بر اساس طرح های از قبل مشخص شده بنا شده اند، گفتار ،کردار، پندار . دو سه رندند که میگه پندار و گفتاره که به کردار تبدیل میشه .مه  نشان احساسات و عواطفه که خیلی سریع میشه سر احساسات کلاه گذاشت . در ادامه میگه اگه تدبیری پشت گفتار و رفتار و کردارت نباشه کلاه می‌ره سر احساساتت والان امروزی هیچ تدبیری در گفتار و کردار و پندار نیست که حال روز این است

1404/02/10 00:05
mehmet boss

خیر مقصود این نیست، وقتی دقیق نگفته دوتا یا سه تا، یعنی در بند تعداد نباش، منظور کم بودن و حداقلی این افراد در سطح شهر هست، که میتونه نشان از استادهای عارف باشه یا جریانات و گروه های خاص چون تصوف، آنجا که گفته کلاه از سر مه بردارند هم به این خاطر است که در گذشته مردم معمولی قائل بر این بودند که فلک و اجرام در قضا و قدر و سرنوشت افراد دخیل هستند و بارزترین انها ماه است مثل قمر در عقرب که یک نشانه فلکی بوده، مولانا میگه این افراد  در حقیقت شناختی از امور حتی ماه رو دور میزنن و ماه نمیتونه بر آنها پیشامد تعیین کنه، بلکه نشان از اشراف این افراد بر فراتر از آسمان اشاره میکنه دقیقا به همین خاطر در بیت پایینی میگه فلک را به یک عربده بر چرخ آرند، یعنی نقش به اجرام میدهند درحالی که نقش از اجرام نمیپذیرند. 

 

امیدوارم مفید واقع بشود _ mehmet  boss e boss