غزل شمارهٔ ۷۷۲
صنما سپاه عشقت به حصار دل درآمد
بگذر بدین حوالی که جهان به هم برآمد
به دو چشم نرگسینت به دو لعل شکرینت
به دو زلف عنبرینت که کساد عنبر آمد
به پلنگ عزت تو به نهنگ غیرت تو
به خدنگ غمزه تو که هزار لشکر آمد
به حق دل لطیفی خوش و مقبل و ظریفی
که بر او وظیفه تو ابدا مقرر آمد
که خلیل حق که دستش همه سال بت شکستی
به خیال خانه تو شب و روز بتگر آمد
تو مپرس حال مجنون که ز دست رفت لیلی
تو مپرس حال آزر که خلیل آزر آمد
به جهانیان نماید تن مرده زنده کردن
چو مسیح خوبی تو سوی گور عازر آمد
چه خوش است داغ عشقت که ز داغ عشق هر جان
ز خراج و عشر و سخره ابدا محرر آمد
به سوار روح بنگر منگر به گرد قالب
که غبار از سواری حسن و منور آمد
ز حجاب گل دلا تو به جهان نظارهای کن
که پس گل مشبک دو هزار منظر آمد
دو سه بیت ماند باقی تو بگو که از تو خوشتر
که ز ابر منطق تو دل و سینه اخضر آمد
غزل شمارهٔ ۷۷۱: هله عاشقان بکوشید، که چو جسم و جان نماندغزل شمارهٔ ۷۷۳: سحری چو شاه خوبان به وثاق ما درآمد
اطلاعات
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صنما سپاه عشقت به حصار دل درآمد
بگذر بدین حوالی که جهان به هم برآمد
هوش مصنوعی: ای معشوق، سپاه عشق تو به دل من نفوذ کرده است. لطفاً از این مکان عبور کن، چرا که جهان به هم ریخته است.
به دو چشم نرگسینت به دو لعل شکرینت
به دو زلف عنبرینت که کساد عنبر آمد
هوش مصنوعی: دو چشمهای زیبا و نرگس مانند تو، به مانند دو لعل شیرین و خوشمزه، و زلفهای معطر و خوشبو که همچون عنبر هستند، همه اینها نشان از زیبایی و جذابیت تو دارد، بهطوری که هیچکس نمیتواند این زیبایی را نادیده بگیرد.
به پلنگ عزت تو به نهنگ غیرت تو
به خدنگ غمزه تو که هزار لشکر آمد
هوش مصنوعی: به شان و مقام تو مانند پلنگ است، به غیرت و تعصب تو همچون نهنگ، و به زیبایی و جذبهات چون تیرکی است که قادر است هزاران سپاه را تحت تأثیر قرار دهد.
به حق دل لطیفی خوش و مقبل و ظریفی
که بر او وظیفه تو ابدا مقرر آمد
هوش مصنوعی: دل لطیف و شیرین و خوشروبان، به حقیقت دینی زیبا و نیکو است و بر دوشش وظیفهای زیبا و خاص نهاده شده است.
که خلیل حق که دستش همه سال بت شکستی
به خیال خانه تو شب و روز بتگر آمد
هوش مصنوعی: خلیل حق، که هر سال بتها را میشکست، در خواب و خیال خانه تو، شب و روز مشغول کار بود.
تو مپرس حال مجنون که ز دست رفت لیلی
تو مپرس حال آزر که خلیل آزر آمد
هوش مصنوعی: حال مجنون را نپرس که لیلی را از دست داده است و حال آزر را نیز نپرس که ابراهیم خلیل به آزر نزدیک شده است.
به جهانیان نماید تن مرده زنده کردن
چو مسیح خوبی تو سوی گور عازر آمد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که خوب بودن تو میتواند به انسانهای دیگر زندگی تازهای ببخشد، مانند داستان مسیح که مردهای را به زندگی برمیگرداند. این نشاندهنده تأثیر مثبتی است که یک شخص میتواند بر دیگران داشته باشد و آنها را از ناامیدی و مرگ روحی نجات دهد.
چه خوش است داغ عشقت که ز داغ عشق هر جان
ز خراج و عشر و سخره ابدا محرر آمد
هوش مصنوعی: عشق تو چنان دلانگیز و زیباست که حتی گرما و شدت آن، جانها را از پرداخت مالیات و هزینههای زندگی آزاد کرده است.
به سوار روح بنگر منگر به گرد قالب
که غبار از سواری حسن و منور آمد
هوش مصنوعی: به روح و ویژگیهای درونی اهمیت بده و به ظاهر بیرونی و ظاهری کمتر توجه کن، چرا که زیبایی و نور از داخل و از وجود حقیقی فرد نشأت میگیرد.
ز حجاب گل دلا تو به جهان نظارهای کن
که پس گل مشبک دو هزار منظر آمد
هوش مصنوعی: از میان حجاب گل، به جهانی که در آن زندگی میکنیم نگاه کن، چرا که پس از این گل زیبای مشبک، دو هزار منظر زیبا و دلربا وجود دارد.
دو سه بیت ماند باقی تو بگو که از تو خوشتر
که ز ابر منطق تو دل و سینه اخضر آمد
هوش مصنوعی: چند بیت باقی مانده است، بگو چه چیزی از تو زیباتر است که دل و سینه من تحت تأثیر کلمات تو سرشار از احساس شده است.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۷۷۲ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1396/11/01 10:02
نادر..
ز حجاب گل دلا تو به جهان نظارهای کن
که پسِ گل مشبک، دو هزار منظر آمد!..