گنجور

غزل شمارهٔ ۷۶۹

چه توقفست زین پس همه کاروان روان شد
نگرد شتر به اشتر که بیا که ساربان شد
ز چپ و ز راست بنگر به قطارهای بی‌مر
پی روز همچو سایه به طریق آسمان شد
نه ز لامکان رسیدی همه چیز از آن کشیدی
دل تو چرا نداند به خوشی به لامکان شد
همه روز لعب کردی غم خانه خود نخوردی
سوی خانه باید اکنون دژم و کشان کشان شد
تو بخند خنده اولی که روان شوی به مولی
کرمش روا ندارد به کریم بدگمان شد

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه توقفست زین پس همه کاروان روان شد
نگرد شتر به اشتر که بیا که ساربان شد
هوش مصنوعی: از این پس، کاروان به راه افتاده و دیگر جای توقف نیست. نگران شترها نباش، چون اکنون ساریبان (رهبر کاروان) آماده‌است.
ز چپ و ز راست بنگر به قطارهای بی‌مر
پی روز همچو سایه به طریق آسمان شد
هوش مصنوعی: به اطراف نگاه کن و ببین که زندگی چگونه مانند سایه‌ای در آسمان در حال گذر است، بدون هیچ مرزی و توقفی.
نه ز لامکان رسیدی همه چیز از آن کشیدی
دل تو چرا نداند به خوشی به لامکان شد
هوش مصنوعی: تو از جایی فراتر از امکانات و محدودیت‌ها به همه چیز دست یافتی، پس چرا دل تو از این خوشی بی‌خبر است که به آن جایگاه والایی رسیده‌ای؟
همه روز لعب کردی غم خانه خود نخوردی
سوی خانه باید اکنون دژم و کشان کشان شد
هوش مصنوعی: هر روز به بازی و تفریح مشغول بودی و توجهی به اندوه خانه خود نداشتی، حالا باید به خانه‌ات بروی در حالی که غمگین و افسرده‌ای.
تو بخند خنده اولی که روان شوی به مولی
کرمش روا ندارد به کریم بدگمان شد
هوش مصنوعی: تو بخند، چون اولین خنده‌ات باعث می‌شود تا دل تو به محبت و رحمت باز شود. مولای کریم هیچ‌گاه به کسی که به او بدگمان است، رحم نمی‌کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۷۶۹ به خوانش عندلیب