گنجور

غزل شمارهٔ ۷۶۷

صنما جفا رها کن کرم این روا ندارد
بنگر به سوی دردی که ز کس دوا ندارد
ز فلک فتاد طشتم به محیط غرقه گشتم
به درون بحر جز تو دلم آشنا ندارد
ز صبا همی‌رسیدم خبری که می‌پزیدم
ز غمت کنون دل من خبر از صبا ندارد
به رخان چون زر من به بر چو سیم خامت
به زر او ربوده شد که چو تو دلربا ندارد
هله ساقیا سبکتر ز درون ببند آن در
تو بگو به هر کی آید که سر شما ندارد
همه عمر این چنین دم نبدست شاد و خرم
به حق وفای یاری که دلش وفا ندارد
به از این چه شادمانی که تو جانی و جهانی
چه غمست عاشقان را که جهان بقا ندارد
برویم مست امشب به وثاق آن شکرلب
چه ز جامه کن گریزد چو کسی قبا ندارد
به چه روز وصل دلبر همه خاک می‌شود زر
اگر آن جمال و منظر فر کیمیا ندارد
به چه چشم‌های کودن شود از نگار روشن
اگر آن غبار کویش سر توتیا ندارد
هله من خموش کردم برسان دعا و خدمت
چه کند کسی که در کف به جز از دعا ندارد

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صنما جفا رها کن کرم این روا ندارد
بنگر به سوی دردی که ز کس دوا ندارد
هوش مصنوعی: ای محبوب، بی‌رحمی را کنار بگذار، زیرا مهربانی با این رفتار سازگاری ندارد. نگاهی به درد من بینداز که هیچ‌کس قادر به درمان آن نیست.
ز فلک فتاد طشتم به محیط غرقه گشتم
به درون بحر جز تو دلم آشنا ندارد
هوش مصنوعی: از آسمان به زمین افتادم و در محیطی غرق شدم، به درون دریا. جز تو هیچ آشنایی در دل من وجود ندارد.
ز صبا همی‌رسیدم خبری که می‌پزیدم
ز غمت کنون دل من خبر از صبا ندارد
هوش مصنوعی: از باد صبا خبری به من رسید که می‌گفت از غم تو می‌سوزم، اما اکنون دل من هیچ خبری از این باد ندارد.
به رخان چون زر من به بر چو سیم خامت
به زر او ربوده شد که چو تو دلربا ندارد
هوش مصنوعی: چهره‌ات مانند طلاست و چهره‌ای چون نقره داری. دل من به زیبایی تو اسیر شده و هیچ‌کس نمی‌تواند مانند تو دلربا باشد.
هله ساقیا سبکتر ز درون ببند آن در
تو بگو به هر کی آید که سر شما ندارد
هوش مصنوعی: ای ساقی، در را ببند و بگذار افرادی که به دیدارت می‌آیند، بدانند که فقط کسانی که شایسته‌اند می‌توانند به تو نزدیک شوند.
همه عمر این چنین دم نبدست شاد و خرم
به حق وفای یاری که دلش وفا ندارد
هوش مصنوعی: تمام عمر هیچ‌گاه این‌طور شاد و خوشحال نبوده‌ام، به خاطر وفای کسی که دلش به وفا نیست.
به از این چه شادمانی که تو جانی و جهانی
چه غمست عاشقان را که جهان بقا ندارد
هوش مصنوعی: بهتر از این شادی نیست که تو زنده‌ای و در عین حال درد و رنج عاشقان را دلیل بر از دست رفتن دنیا بدانیم؛ چرا که این جهان پایدار نیست.
برویم مست امشب به وثاق آن شکرلب
چه ز جامه کن گریزد چو کسی قبا ندارد
هوش مصنوعی: شب امشب را مست و شاد به دامان آن معشوق زیبای لب‌های شیرین برویم. چه اهمیتی دارد اگر در میانه‌ی شگفتی‌های زندگی، مانند کسی که لباس مناسبی ندارد، از مشکلات بگریزیم.
به چه روز وصل دلبر همه خاک می‌شود زر
اگر آن جمال و منظر فر کیمیا ندارد
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و جذابیت محبوب وجود نداشته باشد، روز وصال او به چه درد می‌خورد؟ در آن صورت، حتی خاک هم نمی‌تواند به طلا تبدیل شود.
به چه چشم‌های کودن شود از نگار روشن
اگر آن غبار کویش سر توتیا ندارد
هوش مصنوعی: اگر چشمان نادان به زیبایی معشوقی که روشن و درخشان است نگاه کند، چه فایده‌ای دارد وقتی که آن غبار و غم ناشی از جدایی او، دل را تیره کرده و چیزی از زیبایی باقی نگذاشته است؟
هله من خموش کردم برسان دعا و خدمت
چه کند کسی که در کف به جز از دعا ندارد
هوش مصنوعی: بیا به من کمک کن تا دعا و خدمت را به دیگران برسانم. چه فایده‌ای دارد کسی که هیچ چیزی جز دعا در دستش ندارد؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۷۶۷ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۷۶۷ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۷۶۷ به خوانش شکوفه‌ی بادام
غزل شمارهٔ ۷۶۷ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1389/04/13 19:07
Reza

مصرع اول بیت سوم اشتباه املایی دارد. درست آن به صورت زیر می باشد:
ز صبا همی رسیدم خبری که می پریدم
(ر بجای ز)
---
پاسخ: از دوستانی که به دیوان چاپی دسترسی دارند، خواهشمندم در این زمینه ما را راهنمایی کنند.

1389/09/11 12:12

به نظر مدرباره ی مصراع اول بیت سوم همین می پزیدم درست تره - ای نفقط نظر شخصی منه -

1391/03/07 13:06
جواد یاوری

آقای شجریان در تصنیف "صنما" در آلبوم "مجنون" بیت سوم را "می پزیدم" میخواند .

1391/03/12 19:06
جواد یاوری

بیت پایانی به قسمتی از دعای کمیل اشاره دارد:
(اغفِر لِمَنْ لایَمْلکُ الا الدُّعا)
ببخش بر کسی که چیزی جز دعا در دست ندارد

1393/06/23 21:08
سینا

مصرع دوم بیت ششم "به حق وفای یاری که دلش وفا ندارد"
به این تریت اصلاح شود "به حق وفای یاری که ز کس وفا ندارد"
با تشکر

1394/03/21 09:06
ولی زاده

در مصراع اول بیت سوم طبق تصحیح استاد فروزانفر می پزیدم درست است

1394/09/19 22:12
سید محمد حسین هاشمی

یحتمل مصراع در شانزدهم «که» باید جایگزین «چه» شود. یعنی بشود که ز جامه کن گریزد

1396/03/24 00:05
سراج

در نسخه تصحیح و طبع استاد بدیع الزمان فروزانفرمصرع اول بیت سوم به همین طور که در گنجور آمده صحیح است،» ز صبا همی‌رسیدم خبری که می‌پزیدم « لطفاً تغییر ندهید،بی کران درود و مهر...سراج

1396/03/15 08:06
سید عارف حسینی

استاد بزرگوار شجریان چه زیبا این شعر را خوانده اند.

1396/05/18 10:08
فضه

زفلک فتاد طشتم به چه معنایی است؟

1396/05/18 11:08
۷

تشت درست است نه طشت
ز فلک فتاد تشتم: بیچاره شدم.بدبخت شدم
یک مثلی هم هست که: تشت فلانی از بام افتاد: رسوا شد
زنی حائضه همیشه کاری می کرد پارچه های قرمز رنگ حیض را در جایی پنهان کند که حتی کسی از خانواده چشمش ناگهانی نیز به آن نیفتد.
برای این کار هیچ جایی بهتر از پشت بام نبود زیرا در بلند ترین نقاط خانه و دور از چشم و رفت و آمد قرار داشت.
گاهی اتفاق می افتاد که باد شدیدی می وزید و تشت از پشت بام به حیاط منزل پرتاب میشد. از بر خورد تشت با کف حیاط منزل صدای مهیبی بلند میشد و پارچه های حیض به زمین می ریخت و تمام افراد خانواده و حتی همسایگان متوجه آن صدا می شدند و راز پنهان فاش می گردید.
تشت رسوایی همان تشت محتوی پارچه های مورد بحث است که چون آشکار می شد زنان عفیفه از این برملایی احساس شرم و آزرم می کردند و تا مدتی روی نشان نمی دادند .
مولوی در اینباره ضرب المثل بالا سروده:
دردمندی کش ز بام افتاده تشت
زو نهان کردیم حق پنهان نگشت

1396/05/18 13:08
فضه

@7 ریشه ی این کنایه خیلی جالب و خنده دار بود ممنونم.

1396/05/18 18:08
۷

به این دلیل صدای مهیب میداد که در آن روزگار مانند این زمانه تشت پلاستیکی نبود و جنس تشت چه بسا از مس بوده با آن سنگینی که هر بار که بادکی میوزید و پرت میشد احتمال تلفات و آسیب مغزی این و آن کم نبود.

1396/09/23 10:11
آذین

ز فلک فتاد طشتم:
طشت از بام افتادن
معنی:
بی آبرو و رسوا شدن ، آنچه پوشیده بوده برملا گشتن

1396/11/13 20:02
جلیل

مفهوم بیت: "برویم مست امشب به وثاق آن شکرلب چه ز جامه کن گریزد چو کسی قبا ندارد" را متوجه نمیشوم. لطفا دوستان راهنمایی فرمایند.

1396/11/19 23:02
بهرام

وثاق به معنی سرا , خیمه یا خانه میباشد , در این بیت شاعر , مجبوب را چون راهزنی جامه کن تمثیل میکند که چیزی برای او باقی نمیگذارد. لذا میگوید ما که چیزی برای از دست دادن نداریم پس امشب مست به دیدار او میرویم .

1397/01/27 18:03

@سید محمد حسین هاشمی
در مصراع شانزدهم همان "چه" درست است، یعنی چرا باید از جامه دزد گریزد کسی که جامه ای به تن ندارد؟

1397/03/23 21:05
اشکان

با احترام به همه بزرگواران
استاد همایون شجریان
در آلبوم ((آب،نان،آواز)) این شعر را به بهترین شکل ممکن خوانده اند
ترک پنجم مقدمه دشتی

1398/01/12 11:04
زکریا

سلام ببخشید من معنی این سه بیت رو نمی‌دونم میشه برام بررسیش کنید:
ز صبا همی‌رسیدم خبری که می‌پزیدم
ز غمت کنون دل من خبر از صبا ندارد
به رخان چون زر من به بر چو سیم خامت
به زر او ربوده شد که چو تو دلربا ندارد
هله ساقیا سبکتر ز درون ببند آن در
تو بگو به هر کی آید که سر شما ندارد

1399/11/10 00:02
اییار

طبل٬پنهان چو زدم تشت من از بام افتاد.
کوس رسوائی ما بر سر بازار زدند.

1399/11/10 00:02
اییار

طبل ٬پنهان چو زدم تشت من از بام افتاد.
کوس رسوائی ما بر سر بازار زدند.

1400/11/13 16:02
شهاب عمرانی

کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام (الرحمن ۲۶ و ۲۷)

به از این چه شادمانی که تو جانی و جهانی/ چه غم است عاشقان را که جهان بقا ندارد

 

 

1403/01/05 14:04
منیر

عرض ادب 

در دیوان که در اختیار دارم می پزیدم آمده

1403/06/11 23:09
erfan asgari

زحمت میکشید یکی بیت به بیت مفهومو منظور شاعرو بگه