غزل شمارهٔ ۷۶۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۷۶۵ به خوانش هانیه سلیمی
غزل شمارهٔ ۷۶۵ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۷۶۵ به خوانش زهرا بهمنی
غزل شمارهٔ ۷۶۵ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۷۶۵ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۷۶۵ به خوانش سید سهیل صدرزاده روح الامینی
غزل شمارهٔ ۷۶۵ به خوانش ارغنون کریمی
غزل شمارهٔ ۷۶۵ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۷۶۵ به خوانش افسر آریا
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
دربیت ماقبل آخر، مصراع دوم ، عبارت "به که ماند" به نظر درستتر است "از به کی ماند"
در آغاز بیت ششم عبارت "گفتم" وزن شعر را در هم می ریزد.ظاهرا عبارت درست "گفتمت" می باشد که با توجه به عبارات "نباشی" ،"گرت" و تکرار کلمه "تو" در شعر منطقی می نماید. البته در بعضی نسخ"گفته ام" هم آمده است
گرت امروز براند نه که فردات نخواند
بنظر درست می اید
به که ماند
به که ماند ... این درسته <3
یکی از غزل هایی که مولوی شناس بزرگ خانم پرفسور ماری شمیل خیلی به ان دلبسته بود . گویند همیشه انرا با خود زمزمه می کرد .
انتهای بیت اول علامت سوال داره
هله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند نه که فردات بخواند
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا
که پس از صبر تو را او به سر صدر نشاند
و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها
ره پنهان بگشاید که کس آن راه نداند
نه که قصاب به خنجر چو سر میش ببرد
نهلد کشته خود را کشد آن گاه کشاند
چو دم میش نماند ز دم خود کندش پر
تو ببینن کین دم یزدان به کجاهات رساند
به مثل گفتم این را و اگر نه کرم او
نکشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند
همگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشد
بدهد هر دو جهان را و دلی را نرماند
دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش
به که ماند به که ماند به که ماند به که ماند
هله خاموش که بیگفت از این می همگان را
بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند
سلام
به نظر من هم مصرع دوم بیت اول باید به صورت :«گرت امروز براند،نه که فردات نخواند» باشه
به این معنی که:«اگه تورو از درگاهش میراند،بدین معنی نیست که فردا تو به درگاهش نخواند»
هله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند، نه که فردات بخواند؟
بخش دوم مصرع دوم باید بصورت سوالی خوانده شود .
یکی از لطیفترین عزلهای مولاناست. دکتر سروش نیز در یکی از سخنرانی هایش به این غزل اشاره می کند
در مصرع دوم اینگونه هم شنیده ام که به نظر بهتر ااست:
نو ببین کین دم سبحان به کجاهات رساند
ارتباط دم با سبحان بسی بیشتر از یزدان می باشد
با اینکه کل دیوان شمس را مطالعه کرده ام به جرات میگویم امیدبخش ترین غزل مولوی همین است
غزل های مولانا فقط با صدای دکتر عبدالکریم سروش لذت بخش است
باسلام ودرود"من آن دسته ازعزیزان که مصرع دوم بیت اول را(نخواند)اعلام نظرکردندتأییدمی کنم.وهمه ی دوستانی که مخالف این نظرندویابعضی هم نظربه این دارندکه بایدباعلامت سوال خواننده بشودقاطع میگویم اشتباه است وخواهشمندم به معنی سخن درشعرتوجه نماییدلاکن به نتیجه صحیح خواهندرسید/مدیح/باسپاس
سلام.
مصراع دوم بیت اول: بخواند => نخواند
مصراع دوم بیت ماقبل آخر => کی => که
سلام به همه عزیزان
از دوستان میخواهم تا معنی این ابیات را برای بنده تذکر دهند. ممنون تان خواهم بود.
نه که قصاب به خنجر چو سر میش ببرد
نهلد کشته خود را کشد آن گاه کشاند
چو دم میش نماند ز دم خود کندش پر
تو ببینی دم یزدان به کجا هات رساند
به خصوص کلمه "نهلد" را ندانستم به چه مفهومی به کار رفته است.
نه که قصاب به خنجر چو سر میش ببرد
نهلد کشته خود را کُشد آنگاه کشاند
چو دم میش نماند ز دم خود کندش پر
تو ببینی دم یزدان به کجا هات رساند
هلیدن و هشتن همان گذاشتن و نهادن است
نهلیدن:نگذاشتن
حتی قصاب که با خنجر سر میش را میبرد نمیگذارد کشته خود را(به حال خود) نخست میکُشد و سپس میکشد(وزن میکند)
وقتی دم(نفس) میش نماند با نفس خود آن را باد میکند.
باد کردن پوست میش برای راحت کنده شدن پوست آن است.
میگوید زنده و مرده آن برایش مهم است که هم پیش از مردن و هم پس از آن آن را وزن میکند
پیام شعر این است که هر کاری حکمتی دارد و به قول سعدی:
خدا گر به حکمت ببندد دری
به رحمت گشاید در دیگری
به مثل گفتم این را و اگر نه کرم او
نکشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند
این یک مثل بود و گر نه لطف او چنان است که کسی را نمیکشد بلکه نجات میدهد.
منظور مولانا این است که چگونه قصابی که فقط میکشد برای زنده و مرده یک میش دفتر و دستک داشته باشد و خدایی که همه چیزش حساب و کتاب دارد و به فکر نجات بنده اش هم میباشد نه
میشود اینگونه هم برداشت کرد که قصاب از یک سو دم و جان میش را میگیرد وز سوی دیگر با دم ساختگی در کالبد بی جان میش آن را پف کرده و پرواری نشان میدهد تا به دیگران قالب کند و هدف او فریفتن است ولی در کار خدا فریب نیست و دمیدن او گونه ای دیگر است
سلام،
میخواستم بپرسم اگه میشه معنی بیت آخر رو برام بذارید، ممنون
بیت آخر: خاموش باش که او بدون احتیاج به هیچ سخنی، از این مِی به همه میچشاند(می منظور آگاهیها و سیر و سلوکهای عرفانی)
بنظر من بیت اول همون بخواند درسته فقط باید طرز خواندنش رو خاص کرد و به بیت دوم متصل کرد.
به این معنی خودمونی بیت اول و دوم رو بگم که: اگه امروز تورو برونه، نیست که(نه که) فردا تورو قراره بخونه، پس حتی اگه در رو باز نکرد صبر کن و منتظر بمون.
مثل این مصرع:
نه که قصاب به خنجر چو سر میش ببرد
نا امید نباش و تسلیم باش،صبر کن و به حکمش صبور باش که به مقصد میرساندت.
هله نومید نباشی که تو را یار راند
گرت امروز راند نه که فردات خواند
در اگر بر تو بندد مرو و صبر کن آن جا
ز پس صبر تو را او به سر صدر شاند
. . .
هله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند نه که فردات بخواند / نخواند(با توجه به معنی)
قطعا اصل این بوده که:
هله نومید نباشی که ترایارنخواند،گرت امروز براند نه که فردات نخواند، در اگر برتو ببندد مرو وصبر کن آنجا که ....لطفا ده بار با دقت بخوانید و تفکر کنید.
نهایت اینکه میفرمایند که از خدا زود ناامید نشوید و امروز راند شما را،فردا منتظر دعوتش نباش و صبور باش که تا در رحمتش را نبسته و باز است که همیشه باز است، روزی که خود خیرت را بداند ترا به سر صدر نشاند و صبر را که تا خون کامل نرود،نمیکشاند!
با سلام و احترام به همه حاشیه نویسان گرامی و عاشقان شعر و ادب. به عرض میرساند که قصاب بعد از سر بریدن گوسفند در نقطه ای از قسمت داخلی پوست پای جلو و به بیان مشهور و عرفی، «دست» حیوان، سوراخی ایجاد و سپس در پوست کشته می دمد تا با متورم کردن آن، جداکردن پوست امکان پذیر باشد. بعد از دمیدن و باد کردن باید چنین کشته ای را تا ارتفاع مناسبی بالا بکشد و آنگاه شروع به کندن پوست کند. مولانا این دو نکته را در مثل خود مد نظر داشته است. دمیدن و بالا کشیدن.
به که ماند به که ماند به که ماند به که ماند
نَهِلد کُشته ی خود را، کُشد، آنگاه کِشانَد= کُشته ی خود را وا نمی گذارد، می کُشد، سپس به همراه خود می کِشاند و می بَرَد.
نه که... به معنی "آیا اینطور نیست که..." میباشد همانطور که در بیت چهارم نیز آمده است. با این استدلال، مصرع دوم به صورت سوالی خوانده میشود و "بخواند"درستتر مینماید.
در مورد "کی" به جای "که": در جای جای مثنوی، مولوی از حرف ربط "کی" به جای "که" استفاده کرده به خصوص در عناوین داستانهای مثنوی. "قصه بازرگان کی طوطی محبوس او..." ، " داستان پیرچنگی کی در عهد عمر..." پس در آن زمان نوشتن "کی" بهجای "که" مرسوم بوده و نوشتار متن صحیح است.
کشیدن هم به معنی وزن کردن میباشد و هم به معنی آویزان کردن از چیزی، همانگونه که قصاب بعد از کشتن، گوسفند را از پا آویزان میکند تا پوست را از گوشت جدا کند ضرب المثلی هم در این مورد هست که: "بز را از پای خویش میکشند میش را از پای خویش"..
بسیار زیبا بود.اثری فاخر از شاعری گرانقدر که به مقام والای عرفان دست یافت. هر چند دو سه اشتباه در نسخه شما وجود داشت. سپاس
نهلد کشته خود را کشد آن گاه کشاند
همانطور که قصاب بعد از کشتن کشته را رها نمیکند و انرا بالا میکشد خدا نیز بعد از مصیبت بنده را به حالا خود رها نمیکند و به صبر او پاداش میدهد
چو دم میش نماند ز دم خود کندش پر
قصاب چه زمانی در کالبد میش می دمد؟ زمانیکه نفس میش تمام میشود خداوند نیز زمانیکه انسان به ته خط میرسد و دست از همه چیز و همه کس دست میکشد و از تمام دنیا ناامید است دستش را می گیرد
تو ببینی دم یزدان به کجاهات کشاند
و کسی رو که خدا دستش رو بگیره خواهی دید به کجاها بلند میکند و میبرد
البته برخی از گرفتاری ها در زندگی انعکاس اعمال خود ادم هست مثلا کسی زبان گزنده ای داره و ملاحظه هیچ کس رو نمیکنه و کسی هم ظلم و فریب کاری رو زرنگی میدونه و مادامیکه دست از اعمالش برنداره و پشیمان نشه خدا هم از اون وضعیت خارجش نمیکنه
پاداش در صبر جمیل است نه اینکه تا مصیبتی بهت میرسه به خودت حق بدی که مجاز هستی هر گناهی رو مرتکب بشی.
دوستان عزیزی که فرمودند بیت اول جای "بخواند" باید گفت"نخواند"
دقت کنین لحن خوانش در ادبیات خیلی مهمه و اگر شما مصرع دوم بیت اول رو با لحن سوالی بخونین، متوجه میشید که همون" بخواند "جناب مولوی عزیز درسته.
و مفهومش میشه : اگر امروز تو را براند امکان نداره که فردا تو رو بخونه؟
تو ادبیات به این سوالات که جوابش قطعا مثبت میشه میگن"استفهام انکاری"که شاعر برای قطعیت سخنش استفاده میکنه!
با لحن صحیح بخونید درسته: "گرت امروز براند، نه که فردات بخواند؟؟!"
دوستان عزبزی که فرمودند بیت اول به جای "بخواند "باید گفت "نخواند"
دقت کنین لحن خوانش د ادبیات خیلی مهمه و اگر شما مصرع دوم بیت اول رو با لحن سوالی بخونبن ، متوجه میشید که همون "بخواند" جناب مولوی عزیز درسته.
و مفهومش میشه: اگر امروز تو را براند، امکان نداره که فردا تو را بخواند؟؟
تو ادبیات به این سوالات که جوابش قطعا مثبت میشه میگن" استفهام انکاری" که شاعر برای قطعیت سخنش استفاده میکنه!
با لحن صحیح بخونید درسته:"گرت امروز براند، نه که فردات بخواند؟؟!"
در بیت دوم به جای به سر صدر بر سر صدر مناسب تر به نظر میرسد
درمصرع دوم بیت اول کاملا با نظر شاعر موافقم ولی باید مکث را در جای درست استفاده نمود:
گرت امروز براند نه(با تاکید محکم و منفی)، که فردات بخواند.
البته با نظر بقیه دوستان هم که بخواند را نخواند تبدیل میکنند موافقم، امکان پذیر هست ولی نظر اصلی نظر شاعر است
و با مکث و لحن مناسب میتوان حس شعر را استخراج کرد
ببخشید من کاملترش کنم :
گرت امروز براند نه(مکث کامل)، که فردات بخواند
به این معنی که "نه اینکه امروز شما را براند نه، بلکه فردا دوباره شما رو میخواند نگران نباش و صبوری کن
و اگر بر تو ببندند همه رهها و گذرها/ره دیگر بنماید که کس آن راه نداند
معنی این بیت چه و منظور شاعر چیه؟
اگر احساس کردی که هیچ راهی پیش رو نداری، و از هر طرف به در بسته میخوری، خداوند راهی پیش روی تو باز میکند، که نه خودت فکرت به آن میرسید نه کسی دیگر..
با سلام،
بنظرم «نه» در مصرع : گرت امروز براند نه که فردات بخواند،
در واقع تکرار «نومید نباشی» در مصرع قبلشه،
یعنی : گرت امروز براند،نه«نومید نباش»(مکث) که فردات بخواند،
یعنی اگر وزن و قواعد دیگه ی شعری اجازه میداد اینجا شاعر همون نومید نباشی رو میاورد ولی چون نمی شد مختصرش کرد و کلمه ی «نه» رو آورد که هم منظورو برسونه هم وزن و آهنگ مصرع به هم نخوره
مولانا هله نومید نباش
بسیار زیبا...
و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند...
دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش
به که ماند به که ماند به که ماند به که ماند...
با سلام خدمت بزرگواران و صاحب نظران
گمان میکنم در بیت چهارم مصرع دوم ، "کشاند" به معنای "وزن کردن" باشد. در این صورت نیازی به علامت سوال نخواهد بود.
با تشکر
کشاند به معنای کشیدن هست
خداوند در اینجا وزن نمی کنه ببینه کمیم یا زیاد ، کشیدن و به دنبال خودش کشیدنه
درود بر شما
منظور از کشیدن یا وزن کردن در واقع میتواند همان ترازویی باشد که خداوند پس از مرگ ، خوب و بد انسان را با آن سنجش میکند و انسان به حال خود رها نمی گردد.
فکر میکنم به زیبایی می تواند هردو معنی را دارا باشد.
با سپاس
در بیت ۴ نه که قصاب ...
منظور اینه که قصاب وقتی گوسفند رو میکُشه ، اون رو رها نمی کنه و بدنبال خودش می کِشه
که کنایه از رها نکردن خداوند هستش
در بیت بعدی زمانی که گوسفند رو می خوان پوستش رو جدا کنن یه نی می زارن و در پوستش فوت می کنن ، این اتفاق زمانی می افته که خود حیوان نفس نمی کشه
انسان چگونه می تونه این کار رو کنه؟ با خارج کردن هوای نَفس و هوی و هوس
که جاش رو دم خداوند یا همون رستگاری می گیره
با تشکر
سلام خواستم بپرسم اگه میشه این دو بیت رو معنی کنید
به مثَل گفتهام این را و اگر نه کرَم او
نکُشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند
هله خاموش که بیگفت از این می همگان را
بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند
خانم احمدی سلام
۱_ برای درک موضوع مثال میش وقصابی را آوردم وگرنه خداوند از لطف وکرم خودش هیچگاه باعث هلاک ونابودی نمیشه که هیچ، بلکه دلیل نجات شماست
۲_نیاز به گفتن نیست وبی شک خداوند نسبت به تمامی بندگان دارای لطف است واز می جام حضور خودش به همگان هریک به نوعی میچشاند
ضمنا در مثال قصابی میش حدیث موتو قبل ان تموتو به نوعی در ذهن تداعی میشود بدین صورت که تا زمانی که از نفسانیت ومنیت رها نگردی نفس حق در تو نمیدمد وتورا به همراه خود نمیکشاند
شاد باشی
نه که قصّاب به خنجر چو سر میش ببُرّد
نهلد کشتهٔ خود را، کُشد آن گاه کشاند
در این بیت اشاره به این موضوع دارد که ،آیا نمیبینی که قصاب بعد از بریدن سر میش،اول صبر میکنه تا خون قربانی بصورت کامل تخلیه بشه و بعد این حیوان رو وزن میکنه و سپس جهت راحتتر بریدن گوشت ،حیوان رو یا قلاب بالا میکشه و آویزان میکنه (همون حدیث رهایی از منیت انسان و متعاقب آن رستگار شدن رو بیان میکنه،که اشاره به پا گذاشتن روی خودخواهیست).شاید خلاصش بشه این👇
اول باید کامل از منیت و خودخواهی رها بشی تا اون موقع در خدمت خلق خدا قرار بگیری تا آنگاه آماده عروج ملکوتی بشی
در بیت بعد،👇
چو دم میش نمانَد ز دم خود کُنَدش پُر
تو ببینی دم یزدان به کجاهات رساند
بنظر من به اشاره به ساختن انبان(ساز نی انبان)از پوست میش دارد .که چه نوای زیباتری نسبت به صدای خود میش،را قصاب یا (در مورد ما انسانها آفریدگار)میتواند از پوست این حیوان تولید کند.
یعنی کافیه خودت رو به اراده آفریدگار بسپاری تا بهترین کاربردت را برایت رو کند.به نوعی میخواد بگه خدا بهتر از تو میدونه چی ساخته.و اگه خودت رو واقعا به او بسپاری ،چیزی از تو میسازه که بقیه و حتی خودت به حیرت می افتی
بسیار عالی، درود و سپاس👏👏
پرفسور آنه ماری شیمل آلمانی
مولوی شناس معروف میگوید:
اگر از من سؤال شود که کدامیک از ابیات مولانا هست که در عمیق ترین غمهایی که احساس می کردم، بارها به من تسلّی خاطر داده است،
بیت زیر را می خوانم:
«و اگر بر تو ببندد همه ره ها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند»
نعیمه عطامنش
یه سوال از اهل ادب در مصرع دوم آیا می شود نَه را نِه با کسره خواند؟ ( نهادن نِه بِنه) به معنی بنه نهادن گذاشتن یا بگذار که در کل معنیش این بشه:
اگر امروز تورا از خودش راند، نهِ=بگذار براند چونکه فردا حتما تورا به سوی خودش باز میخواند و بر میگردد
البته در اینصورت دیگر علامت سوال نمیخواست
پس درست تر اینه که نه همان معنیه واضح نمی شود که بدهد یعنی اگر امروز براند تورا نمی شود که فردا دوباره بخواند تورا؟