غزل شمارهٔ ۷۵۷
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۷۵۷ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
شعر بسیار فوقالعاده ای که از چشم همه گم مانده است.
در این ابیات، قدرت عشق و عتش مولانا به شمس را بیان می کند.
و بگمانم ارتباط مستقیمی با بیت
در هوس خیال او همچو خیال گشتهام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
دارد. بردن نام عشق و غیرت ورزی بر نام عشق درجات اعلائی را نمایان می کند.
و بدون شک مولانا سناریو و صحنه پردازی بی مانند و بی همتایی برای به تصویر کشیدن عشق خود به شمس خلق کرده که از تدبیر در آن مایه آرام جان می شود...
شبی مولانا دل را گم می کند، بدنبال او می گردد، دل را در مناجات می بیند، صدای غیبی از او نام معشوقش را طلب می کند، که در های عاشقی بر او باز شود، دل مقاومت می کند تا شب تمام می شود و سحر در سپیده دم دل نام تبریز را از صدای غیبی شنید و بی هوش شد و چون بی هوش شد هاتف متوجه شد که عاشق شمس است...
در آخر توصیه می کنم فیه ما فیه مولانا و مقالات شمس و شرح کامل تعاریف، ویژگی ها، صفات، کاربردها، قدرت و توانایی های دل را در کتاب کیمیای سعادت و یا احیا علوم ابوحامد محمد غزالی را بخوانید...
در بیت چهارم :
گر دو صد هستیت باشد در وجودش نیست شو
زانک شاید نیست گشتن از برای آن وجود
شاید به معنای سزاوار است
گر دویست هستی هم داری سزاوار است که در او ( هو ) نیست کنی