گنجور

غزل شمارهٔ ۷۱۸

آخر گهر وفا ببارید
آخر سر عاشقان بخارید
ما خاک شما شدیم در خاک
تخم ستم و جفا مکارید
بر مظلومان راه هجران
این ظلم دگر روا مدارید
ای زُهره‌ییان به بامِ این مه
بر پرده زیر و بم بزارید
یا نیز شما ز درد دوری
همچون من خسته دلفکارید؟
محروم نماند کس از این در
ما را به کسی نمی‌شمارید
آن درد که کوه از او چو ذره‌ست
بر ذرگکی چه می‌گمارید؟
ای قوم که شیرگیر بودیت
آن آهو را کنون شکارید
زان نرگس مست شیرگیرش
بی‌خمر وصال در خمارید
زان دلبر گلعذار اکنون
بس بی‌دل و زعفران عذارید
با این همه گنج نیست بی‌رنج
بر صبر و وفا قدم فشارید
مردانه و مردرنگ باشید
گر در ره عشق مرد کارید
چون عاشق را هزار جانست
بی صرفه و ترس جان سپارید
جان کم ناید ز جان مترسید
کاندر پی جان کامکارید
عشقست حریف حیله‌آموز
گَرد از دغل و حیل برآرید
در عشق حلال گشت حیله
در عشق رهین صد قمارید
حقست اگر ز عشق آن سرو
با جمله گلرخان چو خارید
حقست اگر ز عشق موسی
بر فرعونان نفس مارید
جان را سپر بلاش سازید
کاندر کف عشق ذوالفقارید
در صبر و ثبات کوه قافید
چون کوه حلیم و باوقارید
چون بحر نهان به مظهر آید
ماننده موج بی‌قرارید
هنگام نثار و درفشانی
چون ابر به وقت نوبهارید
در تیر شهیت اگر شهیدیت
در پیش مهیت اگر غبارید
پاینده و تازه همچو سروید
چون شاخِ بلندِ میوه‌دارید
ز آسیب درخت او چو سیبید
چون سیب درخت سنگسارید
گر سنگ‌دلان زنندتان سنگ
با گوهر خویش یار غارید
چون دامن در پیش دوانید
گر همچو سجاف بر کنارید
چون همسفرید با مه خویش
پیوسته چو چرخ در دوارید
هم عشق شما و هم شما عشق
با اشتر عشق هم‌مهارید
گر نقب‌زنست نفس و دزدست
آخر نه در این حصین حصارید؟
از عشق خورید باده و نقل
گر مقبل وگر حلال‌خوارید
دیدیت که‌تان همی‌نگارد
دیگر چه خیال می‌نگارید؟
اوتان به خود اختیار کرده‌ست
چه در پی جبر و اختیارید؟
محکوم یک اختیار باشید
گر عاشق و اهل اعتبارید
خاموش کنم اگر چه با من
در نطق و سکوت سازوارید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آخر گهر وفا ببارید
آخر سر عاشقان بخارید
هوش مصنوعی: سرانجام، گوهر وفا بارید و در نتیجه، عشقورزان به آرامش رسیدند.
ما خاک شما شدیم در خاک
تخم ستم و جفا مکارید
ما خاک شما شده‌ایم، پس در این خاک، بذر ستم نکارید
بر مظلومان راه هجران
این ظلم دگر روا مدارید
بر کسانی که در راه هجران معشوق، مظلوم واقع شده‌اند؛ ستم روا ندارید 
ای زُهره‌ییان به بامِ این مه
بر پرده زیر و بم بزارید
هوش مصنوعی: به آسمان شب نگاه کنید، که در آن نورهای درخشان و زیبایی مانند زهره وجود دارد. بر روی این پرده‌ی آسمان، یادداشت‌ها و نشانه‌هایی از لطافت و زیبایی را بگذارید.
یا نیز شما ز درد دوری
همچون من خسته دلفکارید؟
هوش مصنوعی: آیا شما هم از درد جدایی به اندازه من خسته و دلbroken هستید؟
محروم نماند کس از این در
ما را به کسی نمی‌شمارید
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از حضور ما محروم نخواهد ماند، و ما هیچ‌کس را در نظر نمی‌گیرم.
آن درد که کوه از او چو ذره‌ست
بر ذرگکی چه می‌گمارید؟
هوش مصنوعی: دردی که برای کوه بزرگ و اساسی است، چگونه ممکن است بر یک ذره کوچک اثر بگذارد؟
ای قوم که شیرگیر بودیت
آن آهو را کنون شکارید
هوش مصنوعی: ای مردم، شما که در گذشته شکارچیان ماهری بودید، اکنون آن آهو را در دام انداختید.
زان نرگس مست شیرگیرش
بی‌خمر وصال در خمارید
هوش مصنوعی: از آن گل نرگس که شیره‌ی جذابیتش انسان را بی‌احتیاط می‌کند، در حالی که هنوز وصال او حاصل نشده، حالت خمار و بی‌تابی به وجود آمده است.
زان دلبر گلعذار اکنون
بس بی‌دل و زعفران عذارید
هوش مصنوعی: از آن معشوق خوش‌چهره، اکنون بی‌دل و بی‌خود شده‌ام و چهره‌اش همچون زعفران زیباست.
با این همه گنج نیست بی‌رنج
بر صبر و وفا قدم فشارید
هوش مصنوعی: با وجود تمام ثروت‌ها و نعمت‌ها، بدون تلاش و زحمت به دست نمی‌آید. پس باید بر صبر و وفا استقامت کرد و پیش رفت.
مردانه و مردرنگ باشید
گر در ره عشق مرد کارید
هوش مصنوعی: اگر در مسیر عشق جدی هستید، باید با عزت و شجاعت رفتار کنید.
چون عاشق را هزار جانست
بی صرفه و ترس جان سپارید
هوش مصنوعی: عاشق به قدری احساس قوی و عمیقی دارد که هیچ ترسی از فدای جانش نمی‌کند و از جان‌های زیادی برخوردار است. برای او، عشق ارزش بیشتری دارد و آماده است تا زندگی‌اش را برای معشوقش فدا کند.
جان کم ناید ز جان مترسید
کاندر پی جان کامکارید
هوش مصنوعی: هرگز از جان خود نترسید، زیرا در پی رسیدن به هدف خود هستید و این تلاش شما به نتیجه خواهد رسید.
عشقست حریف حیله‌آموز
گَرد از دغل و حیل برآرید
هوش مصنوعی: عشق، رقیبی است که با تدبیر و ترفندهای خود، از نیرنگ و فریب دیگران برمی‌خیزد.
در عشق حلال گشت حیله
در عشق رهین صد قمارید
هوش مصنوعی: در عشق، ترفندها و دسیسه‌ها مجاز شدند و در عشق، تمام احساسات و تصمیم‌ها به حالت قمارگونه درآمدند.
حقست اگر ز عشق آن سرو
با جمله گلرخان چو خارید
هوش مصنوعی: اگر در عشق آن سرو با دیگر گلرخ‌ها خار باشی، حق با توست.
حقست اگر ز عشق موسی
بر فرعونان نفس مارید
هوش مصنوعی: اگر عشق واقعی وجود داشته باشد، این عشق می‌تواند مانند موسی جلوی فرعونیان بایستد و قدرت خود را نشان دهد.
جان را سپر بلاش سازید
کاندر کف عشق ذوالفقارید
هوش مصنوعی: جان خود را فدای عشق کنید، زیرا در دل عشق مانند شمشیری قوی و شکست‌ناپذیر هستید.
در صبر و ثبات کوه قافید
چون کوه حلیم و باوقارید
هوش مصنوعی: شما مانند کوهی محکم و باوقار هستید و در برابر سختی‌ها صبر و ثبات را حفظ می‌کنید.
چون بحر نهان به مظهر آید
ماننده موج بی‌قرارید
هوش مصنوعی: وقتی که یک عمق پنهان به سطح می‌آید، همچون موجی ناآرام و بی‌قرار خواهید بود.
هنگام نثار و درفشانی
چون ابر به وقت نوبهارید
هوش مصنوعی: زمانی که به بخشش و انتشار محبت می‌پردازید، مانند ابر در بهار هستید که باران رحمتش را نثار می‌کند.
در تیر شهیت اگر شهیدیت
در پیش مهیت اگر غبارید
هوش مصنوعی: اگر در تیرگی زندگی به مرتبه شهادت برسی، حتی اگر در جلوی چهره‌ی زیبایت غباری باشد، باز هم از ارزش تو کم نمی‌شود.
پاینده و تازه همچو سروید
چون شاخِ بلندِ میوه‌دارید
هوش مصنوعی: همچون درخت سرو که همیشه سرسبز و شاداب است، شما نیز باید همیشه پایدار و تازه بمانید، همانند شاخه‌های بلند و میوه‌دار.
ز آسیب درخت او چو سیبید
چون سیب درخت سنگسارید
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که وقتی درختی آسیب می‌بیند، میوه‌اش مثل سیب آسیب می‌بیند و دچار مشکلات می‌شود. این بیت به نوعی به ارتباط بین ریشه درخت و میوه‌اش اشاره دارد و نشان می‌دهد که هر تغییری در یک بخش می‌تواند اثراتی بر بخش‌های دیگر داشته باشد.
گر سنگ‌دلان زنندتان سنگ
با گوهر خویش یار غارید
هوش مصنوعی: اگر سنگ‌دل‌ها به شما آسیب برسانند، تو با ارزش‌های اصیل خود هم‌دل و همراه باش.
چون دامن در پیش دوانید
گر همچو سجاف بر کنارید
هوش مصنوعی: اگر درختی به بار نشسته و میوه‌هایش را به سمت زمین رها کند، به مانند یک چادر که در طرفین باز شده باشد، به سرعت دامن خود را جمع می‌کند و از کنار می‌رود.
چون همسفرید با مه خویش
پیوسته چو چرخ در دوارید
هوش مصنوعی: چون شما با دوست خود مانند دورانی که دور می‌زند، همیشه کنار هم هستید و با هم در حرکتید.
هم عشق شما و هم شما عشق
با اشتر عشق هم‌مهارید
هوش مصنوعی: عشق شما و خودتان به یکدیگر، مانند مهارهایی هستند که در کنار هم حرکت می‌کنند.
گر نقب‌زنست نفس و دزدست
آخر نه در این حصین حصارید؟
هوش مصنوعی: اگر نفس ما در حال نفوذ است و دزدانه به درون وجود ما می‌آید، پس چگونه می‌توانیم در این دیوار محکم و غیرقابل نفوذ ایستادگی کنیم؟
از عشق خورید باده و نقل
گر مقبل وگر حلال‌خوارید
هوش مصنوعی: از عشق بنوشید و لذت ببرید، چه کسی ممکن است درآید و چه کسی حلال‌خوار باشد.
دیدیت که‌تان همی‌نگارد
دیگر چه خیال می‌نگارید؟
هوش مصنوعی: آیا می‌بینی که دیگران چه نوشته‌اند، پس چرا تو هم خیال و افکار خود را نمی‌نویسی؟
اوتان به خود اختیار کرده‌ست
چه در پی جبر و اختیارید؟
هوش مصنوعی: شما خود انتخاب کرده‌اید که به کدام مسیر بروید. آیا در حال دنبال کردن سرنوشت هستید یا اختیار و آزادی خود را دارید؟
محکوم یک اختیار باشید
گر عاشق و اهل اعتبارید
هوش مصنوعی: اگر عاشق هستید و شخصیت معتبری دارید، باید خود را ملزم به انتخاب‌های درست کنید.
خاموش کنم اگر چه با من
در نطق و سکوت سازوارید
هوش مصنوعی: اگرچه بتوانم با سکوت و یا صحبت کردن، حواشی را کنار بزنم و آرامش را برقرار کنم، اما در درونم همواره در کشمکشم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۷۱۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1395/03/19 05:06

یک گزارش دردناک دیگر از مردمی که به تقدیر آسمانی چسبیده اند و نمی خواهند دریابند که به جبر محکوم نیستند بلکه به اختیار محکوم اند " محکوم یک اختیار باشید اگر اعتبار انسانی می طلبید" در غیر اینصورت موجودات معتبری نیستید ای آقایان که شعرهای مولوی را چپ اندر قیچی و دینی تاویل می کنید! شاید اشاره اش به همین سایت هاست؟ و شاعر باید خفقان بگیرد از دست این تفسیرها "خاموش کنم اگرچه با من در نطق ِ سکوت و خفقان سازگارید" شما " مرد ِ رِنگ و موسیقی" نیستید "مرد رند" هستید! تفسیر کوتاهی بر غزل 718 دیوان شمس

1402/09/03 15:12
فرهود

«پرده زیر» در اشعار مولانا حداقل دو معنی دارد یکی یعنی نُت‌های زیر و دیگری نام یکی از مقام‌های موسیقی است.

1403/05/19 08:08
محمد سلماسی زاده

در بیت : 

اوتان به خود اختیار کرده‌ست

چه در پی جبر و اختیارید؟

 

منظور آن است که "او" شما را برای خود برگزیده است و شما اسیر مسائل فلسفی مانند جبر یا اختیار هستید.

اوتان = یعنی او شما را

او همان هو است و هو همان هستی بی رنگ و شکل است همان هوش کائنات و همان که نمی توان تعریف کرد مگر به "هو"