غزل شمارهٔ ۷۱۷
آن کس که به بندگیت آید
با او تو چنین کنی نشاید
ای روی تو خوب و خوی تو خوش
چون تو گهری فلک نزاید
روی تو و خوی تو لطیفست
سر دل تو لطیف باید
آن شخص که مردنیست فردا
امروز چرا جفا نماید
چیزی که به خود نمیپسندد
آن بر دگری چه آزماید
از خشم مخای هیچ کس را
تا خشم خدا تو را نخاید
برخیز ز قصد خون خلقان
تا بر سر تو فرونیاید
آن گاه قضا ز تو بگردد
کان وسوسه در دلت نیاید
ای گفته که مردم این چه مردیست
کابلیس تو را چنین بگاید
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن کس که به بندگیت آید
با او تو چنین کنی نشاید
هوش مصنوعی: هر کس که به درگاه تو بیاید و به تو پناه ببرد، شایسته نیست که با او بد برخورد کنی.
ای روی تو خوب و خوی تو خوش
چون تو گهری فلک نزاید
هوش مصنوعی: ای چهرهات بسیار زیبا و منشات خوشایند است؛ چون تو، گوهری نمیتواند آسمان تولید کند.
روی تو و خوی تو لطیفست
سر دل تو لطیف باید
هوش مصنوعی: رنگ و نازکی چهرهات زیباست، بنابراین دل تو نیز باید لطیف و نرم باشد.
آن شخص که مردنیست فردا
امروز چرا جفا نماید
هوش مصنوعی: شخصی که در آینده دچار مرگ نخواهد شد، چرا باید امروز به دیگران آسیب برساند؟
چیزی که به خود نمیپسندد
آن بر دگری چه آزماید
هوش مصنوعی: انسان باید به این نکته توجه داشته باشد که اگر چیزی را برای خود نمیپسندد، نباید انتظار داشته باشد که دیگران آن را بپسندند یا بپذیرند.
از خشم مخای هیچ کس را
تا خشم خدا تو را نخاید
هوش مصنوعی: از کینهتوزی و خشم نسبت به دیگران پرهیز کن، زیرا این خشم میتواند باعث شود که خدا نیز از تو خشمگین شود.
برخیز ز قصد خون خلقان
تا بر سر تو فرونیاید
هوش مصنوعی: از خواب برخیز و نیت بد نکن که حوادث ناگواری برای تو به وجود نخواهد آمد.
آن گاه قضا ز تو بگردد
کان وسوسه در دلت نیاید
هوش مصنوعی: زمانی که قضا و سرنوشت از تو دور شود، دیگر وسوسهها به دل تو راه نخواهند یافت.
ای گفته که مردم این چه مردیست
کابلیس تو را چنین بگاید
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که افرادی که به تو گفتهاند، چگونه است که یک مرد کابلی میتواند تو را به این شکل راهنمایی کند؟ در واقع، شاعر به نوعی به شک و تردید در توانایی یا شایستگی فردی اشاره دارد که از او راهنمایی میشود.

مولانا