گنجور

غزل شمارهٔ ۷۱۴

اول نظر ار چه سرسری بود
سرمایه و اصل دلبری بود
گر عشق وبال و کافری بود
آخر نه به روی آن پری بود
آن جام شراب ارغوانی
وان آب حیات زندگانی
وان دیده بخت جاودانی
آخر نه به روی آن پری بود
جمعیت جان‌های خرم
در سایه آن دو زلف درهم
در مجلس و بزم شاه اعظم
آخر نه به روی آن پری بود
از رنگ تو گشته‌ایم بی‌رنگ
زان سوی جهان هزار فرسنگ
آن دم که بماند جان ما دنگ
آخر نه به روی آن پری بود
در عشق پدید شد سپاهی
در سایه چتر پادشاهی
افتاده دلم میان راهی
آخر نه به روی آن پری بود
همچون مه نو ز غم خمیدن
چون سایه به رو و سر دویدن
از عالم دل ندا شنیدن
آخر نه به روی آن پری بود
آن مه که بسوخت مشتری را
بشکست بتان آزری را
گر دل بگزید کافری را
آخر نه به روی آن پری بود
گر هجده هزار عالم ای جان
پر گشت ز قال و قال ای جان
وان شعله نور حالم ای جان
آخر نه به روی آن پری بود
گر داد طریق عشق دادیم
ور زان مه و آفتاب شادیم
ور دیده نو در او گشادیم
آخر نه به روی آن پری بود
آن دم که ز ننگ خویش رستیم
وان می که ز بوش بود مستیم
وان ساغرها که درشکستیم
آخر نه به روی آن پری بود
باغی که حیات گشت وصلش
خوشتر ز بهار و چار فصلش
شمس تبریز اصل اصلش
آخر نه به روی آن پری بود

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اول نظر ار چه سرسری بود
سرمایه و اصل دلبری بود
هوش مصنوعی: اولین نگاه، حتی اگر کوتاه یا بی‌توجه باشد، خود سرمایه و اصل جاذبه و زیبایی است.
گر عشق وبال و کافری بود
آخر نه به روی آن پری بود
هوش مصنوعی: اگر عشق سبب درد و عذاب و کفر باشد، پس چرا آن پری زیبا به عشق دل بسته است؟
آن جام شراب ارغوانی
وان آب حیات زندگانی
هوش مصنوعی: این بیت به موضوع زیبایی و تاثیر زندگی اشاره دارد. ظاهراً در آن به جامی با شراب ارغوانی و همچنین آبی به عنوان نماد زندگی اشاره شده که می‌تواند نماد شادی و سرزندگی باشد. این تصاویری از لذت و زندگی را به ذهن می‌آورد که در کنار هم، احساس خوشی و نشاط را تداعی می‌کنند.
وان دیده بخت جاودانی
آخر نه به روی آن پری بود
هوش مصنوعی: چشمان شانس جاودان در نهایت به روی آن پری نیست.
جمعیت جان‌های خرم
در سایه آن دو زلف درهم
هوش مصنوعی: جمعیت کسانی که از زندگی شاداب و سرشار هستند، در زیر سایه آن دو زلف به هم پیچیده گرد آمده‌اند.
در مجلس و بزم شاه اعظم
آخر نه به روی آن پری بود
هوش مصنوعی: در جلسه و مهمانی بزرگ‌ترین شاه، در پایان کار، زیبایی اصلی و واقعی در چهره آن پری نبود.
از رنگ تو گشته‌ایم بی‌رنگ
زان سوی جهان هزار فرسنگ
هوش مصنوعی: به خاطر رنگ و زیبایی تو، ما از رنگ و شکل واقعی خود دور افتاده‌ایم و در نتیجه به سمتی از جهان رفته‌ایم که بسیار دور و ناگستنی است.
آن دم که بماند جان ما دنگ
آخر نه به روی آن پری بود
هوش مصنوعی: در آن لحظه که جان ما در حال رفتن است، دیگر توجهی به زیبایی آن پری نداریم.
در عشق پدید شد سپاهی
در سایه چتر پادشاهی
هوش مصنوعی: در محبت و عاشقی، گروهی از سربازان شکل گرفتند که زیر چتر حمایت و قدرتمندی پادشاه قرار داشتند.
افتاده دلم میان راهی
آخر نه به روی آن پری بود
هوش مصنوعی: دل من در میانه‌ی راهی قرار دارد و در انتها نه اثری از آن پری زیبا وجود دارد.
همچون مه نو ز غم خمیدن
چون سایه به رو و سر دویدن
هوش مصنوعی: مانند ماه نو، از اندوهی خم شده‌ام و همچون سایه‌ای در پی شما می‌دوم.
از عالم دل ندا شنیدن
آخر نه به روی آن پری بود
هوش مصنوعی: در دل آدمی ندایی به گوش می‌رسد که حاکی از وجودی زیبا و فریبنده است، و این ندا تنها به خاطر آن موجود دل‌انگیز است.
آن مه که بسوخت مشتری را
بشکست بتان آزری را
هوش مصنوعی: آن ماهی که عشقش دل مشتری را سوزانید، بت‌های عاشقان را شکست.
گر دل بگزید کافری را
آخر نه به روی آن پری بود
هوش مصنوعی: اگر دلی، یک کافر را برگزیده باشد، در نهایت آن به وسیله زیبایی آن پری تحت تأثیر قرار نخواهد گرفت.
گر هجده هزار عالم ای جان
پر گشت ز قال و قال ای جان
هوش مصنوعی: اگر تمام عالم‌ها پر شود از صحبت‌ها و گفت‌وگوها، ای جان، بدان که باز هم تو در درون خودت نیاز به درک و حقیقت داری.
وان شعله نور حالم ای جان
آخر نه به روی آن پری بود
هوش مصنوعی: این شعله‌ای که در آن احساسات من وجود دارد، ای جان، در واقع به زیبایی آن پری نیست.
گر داد طریق عشق دادیم
ور زان مه و آفتاب شادیم
هوش مصنوعی: اگر در راه عشق قدم گذاشته‌ایم، چه عیب دارد اگر از آن ماه و آفتاب شادی بگیریم.
ور دیده نو در او گشادیم
آخر نه به روی آن پری بود
هوش مصنوعی: اگر چشمان‌مان را به او گشادیم، اما در نهایت آن زیبایی که انتظار داشتیم را نیافتیم.
آن دم که ز ننگ خویش رستیم
وان می که ز بوش بود مستیم
هوش مصنوعی: آن لحظه‌ای که از شرم و ننگ خود رهایی یافتیم و از بویی که آن نوشیدنی داشت مست و شاداب شدیم.
وان ساغرها که درشکستیم
آخر نه به روی آن پری بود
هوش مصنوعی: این کلام بیانگر این است که نوشیدنی‌هایی که سرنگون کرده‌ایم، در واقع به خاطر زیبایی آن دختر نبود.
باغی که حیات گشت وصلش
خوشتر ز بهار و چار فصلش
هوش مصنوعی: باغی که عشق و نزدیکی آن شیرین‌تر از بهار و هر چهار فصل است.
شمس تبریز اصل اصلش
آخر نه به روی آن پری بود
هوش مصنوعی: شمس تبریز حقیقت و اصل وجودش تنها به زیبایی ظاهری آن پری نیست.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۷۱۴ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1389/03/03 14:06
میم میمی

به نظر می‌رسد شیوه نمایش شعر در اینجا نادرست است. هر دو مصراع اینجا در واقع یک مصراع از غزل هستند و غزل قافیه درونی دارد.
---
پاسخ: با تشکر، اگر به مصاریعی که در جایگاه ضرایب چهار قرار دارند توجه کنید متوجه می‌شوید که همگی تکراریند، از طرف دیگر مصاریع بلافصل قبلی اینها با هم همقافیه نیستند، لذا قالب این شعر غزل نمی‌تواند باشد و نوعی ترکیب بند است (ترجیع بند که بند ترجیع آن یک تک‌مصرع است). آرایش مصاریع را طوری تغییر دادیم که این مسأله مشخص باشد.