گنجور

غزل شمارهٔ ۷۰۵

ای کز تو همه جفا وفا شد
آن عهد و وفای تو کجا شد
با روی تو سور شد عزاها
بی روی تو سورها عزا شد
شد بی‌قدمت سرا خرابه
باز از تو خرابه‌ها سرا شد
از دعوت تو فنا شود هست
وز هجر تو هست‌ها فنا شد
ای کشته مرا به جرم آنک
از من راضی به جان چرا شد
آن تخم عطای تست در جان
کو را کف دست باسخا شد
اعنات مهیجست جان را
ور نی ز چه روی جان گدا شد
گر عاشق داد نیست جودت
پس جان ز چه عاشق دعا شد
زد پرتو ساقییت بر ابر
کز عکس تو ابرها سقا شد
زد عکس صبوری تو بر کوه
تسکین زمین و متکا شد
زد عکس بلندی تو بر چرخ
معنی تو صورت سما شد
از حسن تو خاک هم خبر یافت
شد یوسف خوب و دلربا شد
از گفت بدار چنگ کز وی
بی گفت تو فهم بانوا شد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای کز تو همه جفا وفا شد
آن عهد و وفای تو کجا شد
هوش مصنوعی: ای عشق من، تو که باعث همه آسیب‌ها و بی‌وفایی‌ها شدی، حالا کجاست آن عهد و وعده‌ای که با من بسته بودی؟
با روی تو سور شد عزاها
بی روی تو سورها عزا شد
هوش مصنوعی: با حضور تو جشن‌ها پررنگ و شاداب می‌شوند، اما در غیاب تو جشن‌ها به عزا تبدیل می‌شوند.
شد بی‌قدمت سرا خرابه
باز از تو خرابه‌ها سرا شد
هوش مصنوعی: به خاطر نبودن تو، این جا مثل ویرانه‌ای شده است. اما وقتی به یاد تو می‌افتم، همه جا به یاد تو ویرانه‌ای می‌شود.
از دعوت تو فنا شود هست
وز هجر تو هست‌ها فنا شد
هوش مصنوعی: دعوت تو سبب نابودی وجود می‌شود و دوری از تو باعث از بین رفتن هستی‌ها می‌گردد.
ای کشته مرا به جرم آنک
از من راضی به جان چرا شد
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر رضایت من، جان مرا گرفته‌ای، چرا چنین کردی؟
آن تخم عطای تست در جان
کو را کف دست باسخا شد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که آن چیزی که در دل و جان تو نهفته است، به راحتی و بزرگی در دست شخص بخشنده ای قرار گرفته و هدیه شده است. یعنی احساس خوب و جوهر وجودت با سخاوت و generosity به کسی دیگر منتقل شده است.
اعنات مهیجست جان را
ور نی ز چه روی جان گدا شد
هوش مصنوعی: کمک و یاری چیزی است که جان را به حرکت درمی‌آورد، و اگر این کمک نباشد، باعث می‌شود جان به زحمت بیفتد.
گر عاشق داد نیست جودت
پس جان ز چه عاشق دعا شد
هوش مصنوعی: اگر عشق تو را به کسی نمی‌رسد، پس چرا جان عاشق در دعاست؟
زد پرتو ساقییت بر ابر
کز عکس تو ابرها سقا شد
هوش مصنوعی: پرتو زیبایی تو بر ابر تابید و باعث شد که ابرها به یاد تو مانند سقاها رفتار کنند و آب بنوشند.
زد عکس صبوری تو بر کوه
تسکین زمین و متکا شد
هوش مصنوعی: با آرامش و صبوری تو، کوه‌ها به تسکین روح و آرامش زمین تبدیل شده‌اند.
زد عکس بلندی تو بر چرخ
معنی تو صورت سما شد
هوش مصنوعی: عکس زیبای تو بر آسمان تابید و معنای وجود تو چهره‌ای همچون آسمان زیبا پیدا کرد.
از حسن تو خاک هم خبر یافت
شد یوسف خوب و دلربا شد
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی تو اشاره می‌کند و می‌گوید که حتی خاک هم از زیبایی تو آگاه شده است. در واقع، جذابیت و دلربایی تو به قدری زیاد است که حتی اجزای طبیعی مانند خاک نیز تحت تاثیر آن قرار گرفته و به نوعی با یوسف زیبا و دلربا مقایسه شده‌اند.
از گفت بدار چنگ کز وی
بی گفت تو فهم بانوا شد
هوش مصنوعی: چنگ را رها کن، زیرا از سکوت تو فهم و درک بهتری از موسیقی پیدا می‌شود.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۷۰۵ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1395/08/08 10:11
هنگامه حیدری

در بیت هفتم به جای اعنات می بایست طبق تصحیح مرحوم فروزانفر اغنات باشد و با توجه به واژه ی گدا در مصراع بعد اغنات صحیح به نظر می رسد:
اغنات مهیجست جان را
ور نی ز چه روی جان گدا شد؟
می فرماید: غنا بخشی تو (ای معبود بی همتا) برای جان شگفت آور و مهیج است و اگر غیر از این باشد پس از چه روی جان خواهندگی از تو را ترجیح میدهد