غزل شمارهٔ ۶۸۳
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۶۸۳ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۶۸۳ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۶۸۳ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۶۸۳ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
بیت 4 : میا بی دف به گور من برادر
بیت 8 : آفریده ست
کلیات شمس ، براساس تصحیح بدیع الزمان فروزانفر ، نشر کتاب پارسه ، تهران 1386
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
یه روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا درد این جهان باشد
با صدای شهرام ناظری تجربه کنید زخاک من اگر گندم برآید
زخاک من
باسلام
خمیر و نانبا دیوانه گردد
نانوا درست است
خمیر و نانوا دیوانه گردد تنورش بیت مستانه سراید
با محمدرضا موسوی مقدم موافقم.حتما با صدای ناظری تجربه کنید
دوستان، معنی این بیت چیست؟
بدری زان کفن بر سینه بندی / خراباتی ز جانت درگشاید
در ضمن «موسیقی را با صدای کسی شنیدن» بهتر از ترجمه ی انگلیسی «تجربه کردن» نیست؟
بدر به معنای قرص کامل ماه بدر است و در اینجا به نظر می رسد منظور گردنبندی است که از پارچه یا نخ کفن درست شود که اگر بر گردن آویز گردد درون را متحول کند و شوری معنوی ایجاد نماید.
بدری به معنای دریدن و پاره کردن آمده - اگر تکه ای از کفن مرا بدرانی ( پاره کنی)
@اکبر
بدری زان کفن بر سینه بندی / خراباتی ز جانت درگشاید
اگر یک تکه از کفن من را ببری و به لباست به سینه ات ببندی ببین چه خوش و خروشی ایجاد میشود در سینه ات و سینه ات خرابات میشود(خرابات جای نوشیدن شراب)
نه اینکه من مستم کفنم هم به واسطه ی مستی من مست شده انقدر که من مستم هرچیزی که در رابطه با من است هم مست است و آن مستی شما را هم مست می کند
کلمات کلیدی این غزل از نگاهی دیگر
خاک: گفتار مولانا "دریافتهای مولانا "
گندم : پیش مایه ی روزی
خمیر : روزی آسمانی
نانبا : عامل روزی
تنور : دل عاشق ( یا طالب و مشتاق ) هو هو کشان
زیارت : زیارت فیزیکی نیست ، زیارتی است ادراکی
بدری : ورود به فضای ادراکی و عرفان مولانایی
کفن : آثار مولانا
خرابات : فضایی ادراکی ، که اسرار ، عیان میگردد و مستیی
بدون خماری از آن حاصل می آید
پریدن روح به برج روح شمس الدین : اشاره به تعالی روح مولانا
و در عین حال ، ماندن آثاری از وی بر زمین برای جذب و هدایت
مشتاقان راه ، به چنین سیر عملی ، ، ،
مولانا در معرفی خود میفرماید :
نی نی چو چوگانیم ما ، در دست شه غلطان شده
تا صد هزاران گوی را در دست شه غلطان کنیم
با تشکر از همدلان و دلسوزان گنجور
دوستان راهنمایی کنند خرپشته یعنی چه ؟
خرپشته: بلندی که بر سر گور کنند از آجر و خاک
سلام و تشکری بی حد و حساب از گنجور و عوامل آن-به نظر میرسد برخورد عابرین با پشته های خاکی که بر روی قبرها بوده باعث سکندری خوردن شده و این به هم خوردن تعادل را حضرت مولانا به این سبب دانسته که وقتی به بالین من بیایی خرک گور من هم باعث به هم خوردن تعادل تو شود و تورا چون مستان بی تعادل میکند
A عزیز خرک گور نیست و خاک گور درست است
کتاب عارف جانسوخته-داستان ناگفته های زندگی مولانا -اثری دیوانه کننده از نهال تجدد است که برای جستجوگران عشق و عرفان چون آبی برآتش است و بسیار زیباست-خواندنش را به همه گنجوری های عزیز پیشنهاد میکنم
دکتر حاجی بلند به زیبایی این غزل رو تفسیر کردند پیشنهاد میکنم ببینید 👇
لینک دانلود ویدئو : https://www.aparat.com
با درود، معنی واژهی «بساید» در بیت هشتم «... اگر مرگم بساید» چی هست؟
احتمالا «رساید» به جای «رساند»(به ضرورت حرف ردیف) و در ادامهی اشاره یه «حق» نیست؟
(این شعر رو به انگلیسی ترجمه کردهم و تو این موضوع گیر کردم
سلام . بساید مرگ را یعنی مرگ را خورد کند از بین ببرد . چون عشق باعث زنده شدن می شود و هر کس عاشق نشد یقینا قلب مرده ایی دارد . منظور اینست که عشق قلب مرده را زنده می کند و قلب مرده را می ساید صیقل می دهد و زنده می گرداند.چون مرگی که اینجا عنوان شده مربوط به موت قلب می باشد از لفظ ساییدن برای زنده کردن آن استفاده شده است چون عشق اکسیری است که موت قلب را با ساییدن و صیقل زدن زنده میکند .
قلب تان زنده به عشق حضرت معشوق ان شاءالله
خرابات در علوم عرفانی بدان معنی است که
پس از آن که از عشق خداوند و بزرگان دین سرمست شدی ،برای این که شخص بهتری شوی ، آن که بودی و شخصیت گذشته خودت را خراب می کنی و کلا تغییر می کنی
...خراباتی ز جانت در گشاید
دو بیت اول ضربان قلب رو بالا میبره
خیلی شیرین و شور انگیزِ
شرح غزل شمارهٔ ۶۸۳ (ز خاک من اگر گندم برآید)
مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
محمدامین مروتی
مولانا در این غزل وصف احوال عاشقانه و عارفانه خود را می گوید با این تاکید که همه اجزای وجودم مست و عاشقند.
ز خاک من اگر گندم برآید
از آن گر نان پزی، مستی فزاید
خمیر و نانبا دیوانه گردد
تنورش بیت مستانه سراید
می گوید حتی اگر از خاکم گندمی سبز شود، نانش هم مست کننده است. نانوا و تنور را هم مست می کند.
اگر بر گور من آیی زیارت
تو را خرپشتهام، رقصان نماید
حتی خرپشته ی روی گورم هم از شدت مستی رقصان می شود.
میا بیدف به گور من برادر
که در بزم خدا غمگین نشاید
بر سر گور من با دف نوازی و شادی بیایید که مرگ من عین وصال و بزم است.
زنخ بربسته و در گور خفته
دهان افیون و نقل یار خاید
در حالی که چانه ام و دهانم را بسته و پر کرده اند، اما دهانم مزۀ مستی و شیرینی را حس می کند.
بدرّی زان کفن، بر سینه، بندی
خراباتی ز جانت درگشاید
اگر از کفن من تکه ای ببری و بر سینه خودت بزنی، تمام وجودت، مثل خرابات می گردد و مست می شود.
ز هر سو بانگ جنگ و چنگ مستان
ز هر کاری به لابد کار زاید
در سینه ات آوای موسیقی مستانه می شنوی و هر دم ذوقی دیگر و شوقی دیگر پدید می آید.
مرا حق از می عشق آفریدهست
همان عشقم، اگر مرگم بساید
خداوند خاک وجود مرا با می عشق مخمر کرده. اگر هم بمیرم، عشقم نمی میرد و باقی است.
منم مستی و اصل من، می عشق
بگو از می به جز مستی چه آید
جوهر وجود من از می است، لذا جز مستی ندارم و جز مستی به کسی نمی دهم.
به برج روح شمس الدین تبریز
بپرّد روح من، یک دم نپاید
روح من می خواهد بدون لحظه ای تاخیر، به برج و باروی روح شمس تبریزی پرواز کند و در آنجا بیارامد.
28 فروردین 1404