غزل شمارهٔ ۶۸۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
جدایی را چرا میآزمایی؟!
پیامی زیبا و سودمند و پایه ای در این غزل هست
که با زبانی ساده و صمیمی بیان شده است
با یار خود جدایی و دوری را تجربه نکن
آنچه اهمیت دارد داشتن یار و دوست است
جلال دین در عرفان خود داشتن دوست را شرط اساسی میداند
و دوستی شمس این نکته را به او آموخت و همواره آن را بکار بست
و همیشه دوستی با وفا در کنار خود داشت
بارها تأکید میکند که از دل به دل راهی هست
که همان راه مستی و پرواز است
چه زیبا دیدن یار را تماس دو جان قلمداد میکند
که بالاترین لذت برای انسان است
مولانا در حالتی قرار دارد که این حالت خود را دوست خطاب می کند، تا زمانی که در این حالت قرار دارد یا با دوست نزدیک است، همه چیز درست و صحیح است،ایمن است،گرفتاری و مشکلات ندارد،اما زمانی که از این حالت دور شود، یا به تعبیر شاعر از دوست فاصله بگیرد، مدام اتفاقاتی برایش می افتد، یا خطرهایی او را تهدید می کند، و مثل زهری زندگی او را تلخ می کند، به خودش می گوید، تو که می دانی نبایست از این حالت(نزدیک یار)دور شوی، پس چرا این کار را می کنی،و می گوید، نفس و واکنش ها فریبم می دهند، می گویند به نفس پاسخ بده و برگرد، یا به خواسته های بد خود را انجام بده و سریع برگرد، در صورتیکه برگشتن دشوار است،
حالتی که مولانا در او قرار دارد، زندگی در لحظه است، یعنی به گذشته، آینده اجازه نمی دهد که او را با خودش به جاهای مختلف ببرند، در زمان حال هم ،همه موضوعاتی که به ذهن او می رسد را کنترل می کند، و اجازه نمی دهد هر موضوعی مطرح شود ، و او را با خودش ببرد، فقط با موضوعاتی است که بایست به آنها بپردازد، بعبارت دیگر بر گفتگوی سر خود کنترل دارد، و گفتگوی سر را خاموش می کند،،
و در ارتباط با اتفاقات ،از عدم تصمیم می گیرد، یعنی مثال گربه گرسنه ای است که برای گرفت موش دست پاچه ،دست در هر سوراخی نمی کند، یعنی واکنشی تصمیم نمی گیرد، از طرفی بی خیال یک جا نمی نشیند و نمی گوید خدایی که مرا خلق کرده بایست روزی مرا برساند، واکنش منفی نمی دهد، یا با تصمیم عقلی نمی گوید من با تحقیق و عقل به این نتیجه رسیدم که ،فقط موش بر فرض در سوراخ 5 است، و به بقیه راه حل های کاری نداشته باشد،
او می داند گرسنه است، و بایست شکمش را سیر کند، منتظر است تا موشی از سوراخی بیرون بیاید و آن را شکار کند،