گنجور

غزل شمارهٔ ۶۷۳

کسی کز غمزه‌ای صد عقل بندد
گر او بر ما نخندد پس که خندد
اگر تسخر کند بر چرخ و خورشید
بود انصاف و انصاف آن پسندد
دلا می‌جوش همچون موج دریا
که گر دریا بیارامد بگندد
چو خورشیدی و از خود پاک گشتی
ز تو چنگ اجل جز غم نرندد
شکرشیرینی گفتن رها کن
ولیکن کان قندی چون نقندد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کسی کز غمزه‌ای صد عقل بندد
گر او بر ما نخندد پس که خندد
هوش مصنوعی: اگر کسی با یک نگاه فریبنده‌اش، عقل‌ها را در بند می‌آورد و اگر او بر ما نخرند، پس چه کسی می‌تواند بخندد؟
اگر تسخر کند بر چرخ و خورشید
بود انصاف و انصاف آن پسندد
هوش مصنوعی: اگر کسی بر گردونه زمان و خورشید بخندد، این انصاف نیست و انصاف چیزی است که مورد پسند همه قرار می‌گیرد.
دلا می‌جوش همچون موج دریا
که گر دریا بیارامد بگندد
هوش مصنوعی: ای دل، همچون موج دریا شاداب و پرحرکت باش، زیرا اگر دریا آرام بگیرد، دچار کثیفی می‌شود.
چو خورشیدی و از خود پاک گشتی
ز تو چنگ اجل جز غم نرندد
هوش مصنوعی: تو مانند خورشید هستی و از هر آلایشی رها شده‌ای، تنها چیزی که از تو باقی می‌ماند، غم جدایی از زندگی است.
شکرشیرینی گفتن رها کن
ولیکن کان قندی چون نقندد
هوش مصنوعی: به جای اینکه مدح و دلداری بی‌فایده بگویی، به واقعیت و حقیقت نگاه کن؛ چون آن کسی که شیرینی را در کلامش دارد، به مانند قند شیرین است و لازم نیست او را به زبانی بپرورانی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۷۳ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1404/02/12 20:05
افسانه چراغی

شمس تبریزی در مقالات می‌گوید: «آبی بودم و بر خود می‌جوشیدم و می‌پیچیدم و بو می‌گرفتم؛ تا وجود مولانا بر من زد.»

و مولانا می‌سُراید:

دلا! می‌جوش همچون موج دریا

که گر دریا بیارامد، بگندد