گنجور

غزل شمارهٔ ۶۵۴

هر نکته که از زهر اجل تلختر آید
آن را چو بگوید لب تو چون شکر آید
در چاه زنخدان تو هر جان که وطن ساخت
زود از رسن زلف تو بر چرخ برآید
هین توشه ده از خوشه ابروی ظریفت
زان پیش که جان را ز تو وقت سفر آید
از دعوت و آواز خوشت بوی دل آید
لبیک زنم نفخه خون جگر آید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر نکته که از زهر اجل تلختر آید
آن را چو بگوید لب تو چون شکر آید
هوش مصنوعی: هر حرفی که از غربت مرگ تلخ‌تر باشد، وقتی تو آن را بگویی، مانند شکر شیرین به نظر می‌رسد.
در چاه زنخدان تو هر جان که وطن ساخت
زود از رسن زلف تو بر چرخ برآید
هوش مصنوعی: در عمق زیبایی‌های تو، هر کسی که جایی برای زندگی انتخاب کند، به زودی از نخی که زلف‌های تو به دورش پیچیده، به آسمان خواهد رفت.
هین توشه ده از خوشه ابروی ظریفت
زان پیش که جان را ز تو وقت سفر آید
هوش مصنوعی: بخواب بیدار باش و از زیبایی ابروی نرم و لطیفت بهره‌مند شو، زیرا این زیبایی می‌تواند در زمان جدایی و سفر جان و دل را به سویت بخواند.
از دعوت و آواز خوشت بوی دل آید
لبیک زنم نفخه خون جگر آید
هوش مصنوعی: صدای دلنوازتو مرا به وجد می‌آورد، با شوق می‌گویم لبیک، چرا که درد و شوق در وجودم به جریان می‌افتد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۵۴ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۶۵۴ به خوانش عندلیب