اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد
امسال در این خرقه زنگار برآمد
هوش مصنوعی: آن دختری که مانند ماه درخشان و زیبا است، امسال در این لباس کهنه و غمگین، نمایان شده است.
آن ترک که آن سال به یغماش بدیدی
آنست که امسال عرب وار برآمد
هوش مصنوعی: آن جوان زیبای ترک که در سال گذشته به سرقت قلبت پرداخته بود، امسال با شکوه و جذابیتی بیشتر از همیشه درخشان و باوقار به میدان آمده است.
آن یار همانست اگر جامه دگر شد
آن جامه بدل کرد و دگربار برآمد
هوش مصنوعی: دوست همان دوست است، حتی اگر لباسش تغییر کند. او فقط جامهاش را عوض کرده و دوباره ظهور کرده است.
آن باده همانست اگر شیشه بدل شد
بنگر که چه خوش بر سر خمار برآمد
هوش مصنوعی: آن نوشیدنی همان موردی است که اگر ظرفش تغییر کند، توجه کن که بر سر مینوشیدنی که مستی به همراه دارد، چه حال خوشی بر سر آمده است.
شب رفت حریفان صبوحی به کجایید
کان مشعله از روزن اسرار برآمد
هوش مصنوعی: شب به پایان رسید و دوستانی که مست بودند به کجا رفتهاند، زیرا که نور و روشنایی از پنجرههای راز و رمزها به بیرون آمده است.
رومی پنهان گشت چو دوران حبش دید
امروز در این لشکر جرار برآمد
هوش مصنوعی: در روزی که رومیها از چهرهٔ واقعی خود پنهان شدند و به تماشای لشکری بزرگ و متفاوت از خود پرداختند، به ناگاه متوجه شدند که زمان تغییر کرده و اوضاع دگرگون شده است.
شمس الحق تبریز رسیدست بگویید
کز چرخ صفا آن مه انوار برآمد
هوش مصنوعی: شمس الحق تبریز به ما رسید. بگویید که از آسمان پاک، آن ماه نورانی پدیدار شده است.
حاشیه ها
این غزل دوبار تکرار شده غزل شمارهٔ 650 با این غزل شمارهٔ 639 در 3 بیت اختلاف دارند:
ای قوم گمان برده که آن مشعلهها مرد
آن مشعله زین روزن اسرار برآمد
این نیست تناسخ سخن وحدت محضست
کز جوشش آن قلزم زخار برآمد
یک قطره از آن بحر جدا شد که جدا نیست
کدم ز تک صلصل فخار برآمد
این احتمال وجود دارد که کسی عامدانه مفهوم را تغییر داده و 3 بیت کذایی مذکور را بدان گنجانده است به نظز این دعاگو اصل همین غزل میباشد. شعر موصوف از این جهت نفی نژاد پرستی است که ارزش انسان را در روح او میبیند همان که از دیده برون مینگرد. نه به جسم میرا و فانی که بسیاری آن را با خود اشتباه میگیزند. با همین مفهوم شمس عزیز از زبان خداوند میفرماید که ما باز سفید خود (حضرت محمد) را فرستادیم تا ناجی شما باشد. پس برای شمس و مولوی صورت فاقد ارزش بوده و درون را میدیدند و حال را فارغ از ملیت و نژاد و باور داشتند که یک روح مینواند در غالب ملیت ها و نژادهای مختلف بر زمین حاضر شود (تناسخ)و …
1404/02/10 03:05
وحید نجف آبادی
اصن داستان چیز دیگه ایه تناسخ چیه
در بیان مفهوم کلی شعر میتونم این بیت شعر رو مثال بزنم
هرخوشی کو فوت شد از تو مباش اندوهگین
کو به نقش دیگر اید سوی تو میدان یقین