گنجور

غزل شمارهٔ ۶۴۹

بر چرخ سحرگاه یکی ماه عیان شد
از چرخ فرود آمد و در ما نگران شد
چون باز که برباید مرغی به گه صید
بربود مرا آن مه و بر چرخ دوان شد
در خود چو نظر کردم خود را بندیدم
زیرا که در آن مه تنم از لطف چو جان شد
در جان چو سفر کردم جز ماه ندیدم
تا سر تجلّی ازل جمله بیان شد
نُه چرخ فلک جمله در آن ماه فروشد
کشتی وجودم همه در بحر نهان شد
آن بحر بزد موج و خرد باز برآمد
و آوازه درافکند چنین گشت و چنان شد
آن بحر کفی کرد و به هر پاره از آن کف
نقشی ز فلان آمد و جسمی ز فلان شد
هر پاره کف جسم کز آن بحر نشان یافت
در حال گدازید و در آن بحر روان شد
بی دولت مخدومی شمس‌الحق تبریز
نی ماه توان دیدن و نی بحر توان شد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر چرخ سحرگاه یکی ماه عیان شد
از چرخ فرود آمد و در ما نگران شد
هوش مصنوعی: در صبح زود، ماهی درخشان از آسمان پدیدار شد و به زمین نزول کرد و در دلهای ما نگرانی و شگفتی ایجاد کرد.
چون باز که برباید مرغی به گه صید
بربود مرا آن مه و بر چرخ دوان شد
هوش مصنوعی: وقتی که باز، پرنده‌ای را شکار می‌کند، من نیز آن ماه را از دست می‌دهم و او به سرعت بر فراز آسمان می‌رود.
در خود چو نظر کردم خود را بندیدم
زیرا که در آن مه تنم از لطف چو جان شد
هوش مصنوعی: وقتی به درون خود نگاه کردم، متوجه شدم که خودم را اسیر کرده‌ام، چون در آن ماه روشن، وجودم به لطف و مهربانی جان مانند شده است.
در جان چو سفر کردم جز ماه ندیدم
تا سر تجلّی ازل جمله بیان شد
هوش مصنوعی: وقتی به درون خود سفر کردم، جز نور ماه چیزی ندیدم، تا زمانی که جلوه‌های آغازین هستی به وضوح نمایان شد.
نُه چرخ فلک جمله در آن ماه فروشد
کشتی وجودم همه در بحر نهان شد
هوش مصنوعی: نه دنیای چرخان تمام چیزها در ماه تجلی می‌یابد و کشتی وجود من در دریا پنهان شده است.
آن بحر بزد موج و خرد باز برآمد
و آوازه درافکند چنین گشت و چنان شد
هوش مصنوعی: امواج دریا به شدت بالا آمدند و دوباره آرامش خود را به دست آوردند و صدا و داستان‌هایی را به راه انداختند و اینگونه اوضاع تغییر کرد.
آن بحر کفی کرد و به هر پاره از آن کف
نقشی ز فلان آمد و جسمی ز فلان شد
هوش مصنوعی: آن دریا به قدری خروشان بود که از هر موجش نشانی از یک چیز و شکلی از چیز دیگر به وجود آمد.
هر پاره کف جسم کز آن بحر نشان یافت
در حال گدازید و در آن بحر روان شد
هوش مصنوعی: هر تکه‌ای از جسم که از آن دریا نشانی پیدا کرد، در حال ذوب شدن است و به آن دریا می‌پیوندد.
بی دولت مخدومی شمس‌الحق تبریز
نی ماه توان دیدن و نی بحر توان شد
هوش مصنوعی: بدون وجود شخصیتی بزرگ و والا چون شمس‌الحق تبریزی، نه می‌توان به زیبایی ماه نگریست و نه می‌توان از دریای معنویت بهره‌مند شد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۴۹ به خوانش علی مرادی گنجه
غزل شمارهٔ ۶۴۹ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۶۴۹ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1393/02/10 11:05
صبا

هر پاره کف جسم کز آن بحر نشان یافت
در حال گذارید و در آن بحر روان شد
ممنون میشم اگه کسی بتونه مفهوم این بیت رو توضیح بده.

1393/02/10 21:05
رسته

هر پاره کف جسم کز آن بحر نشان یافت // در حال گدازید و در آن بحر روان شد
این صور صحیح بیت است در چاپ اصلی ( طبع انتقادی فروزانف- جلد دوم صفحهٔ 65). از روی نسخه بدل (چت که یکی از نسخه‌های مورد مقابلهٔ فروزانفر بوده است ) صورت دیگری ازحاشیه به دست می‌آید به این صورت:
هر پاره کف جسم کز آن بحر گهر یافت // در حال گدازید و در آن بحر روان شد
این دو صورت از بیت است مطابق نسخهٔ فروازنفر.
ولی چاپ امیرکبیر را که از روی نسخهٔ فروزانفر گرفته شده است، تا آن جا که من دیده‌ام (‌چاپ چهاردهم!) همان است که مورد استفدهٔ گنجور است( که از روی ری‌را وآن هم از روی درج است) که غلط فاحش چاپی دارد!.

1394/08/31 01:10

باسلام میخواستم نظر خودم را در باره سوال صبا خانم از بیت عنوان شده بگم. با توجه به اینکه هر چیزی در این عالم جزئی از دریای حقیقت است و این حقیقت در این شعر به بحر تشبیه شده است هر چیزی یک روز مانند موجی در این دریا بوجود می آید ( مانند هرکدام از ما انسانها و یا هر موجود دیگری) و روزی دیگر همانند کف موج و یا برفی که آب میشود دوباره در دریای هستی محو میشود و گداخته شدن هم معنی همین ذوب شدن و برگشت به اصل را میدهد.البته به نظر من این بحر میتواند وجود هر کدام از ما انسانها نیز باشد وهمه تغییر و تحولات درونی ما نیز میتوانند همان کفها باشند،حتی این جسم ما هم همینطور یک روز در این دریا محو میشود .

1396/07/20 03:10
سودابه صالحی

بیت یکی مانده به آخر را لطفاً اصلاح کنید و به جای (گذارید) (گدازید) بنویسید:
هر پاره کف جسم کز آن بحر نشان یافت
در حال گدازید و در آن بحر روان شد
.
شعر با صدای پیرایه یغمایی:
پیوند به وبگاه بیرونی

1397/09/11 15:12
یکی (ودیگر هیچ)

هر پاره کف جسم کز آن بحر نشان یافت
در حال گذارید و در آن بحر روان شد
تجسم کل یعنی کلیت این جهان حبابی بر روی دریای بیکرانگی است
پاره کف جسم یعنی موجودات داخل این جهان مجازی
که موجودیت خود را از آن بحر بیکرانگی گرفته اند
درحال گذارید یعنی در دنیایی که در آن حباب در جریان بود زندگی خود را طی نمود و دوباره در دریای بیکرانگی غوطه ور گشت.
بی دولت مخدومی شمس الحق تبریز
نی ماه توان دیدن و نی بحر توان شد
شمس الحق تبریز صورت نور ذات خداوندی بود که بی واسطه نمایان گشته بود و تا در حلقه بندگی او نباشی و عنایت او شامل حال تو نگردد نه قادر به دیدن صورت بی صورت او خواهی بود و نه به هستی واقعی خواهی رسید.

1398/01/13 09:04
نگار

بیان زیبایی از گم شدن در حق.

1403/11/06 09:02
عارف جان سوخته

درود فراوان 

این غزل را حضرت مولانا در مورد شمس و زمان اولین دیدارش با ایشان سروده و گفت: مرا بربود.