گنجور

غزل شمارهٔ ۶۴۳

در کوی خرابات مرا عشق کشان کرد
آن دلبر عیار مرا دید نشان کرد
من در پی آن دلبر عیار برفتم
او روی خود آن لحظه ز من باز نهان کرد
من در عجب افتادم از آن قطب یگانه
کز یک نظرش جمله وجودم همه جان کرد
ناگاه یک آهو به دو صد رنگ عیان شد
کز تابش حسنش مه و خورشید فغان کرد
آن آهوی خوش ناف به تبریز روان گشت
بغداد جهان را به بصیرت همدان کرد
آن کس که ورا کرد به تقلید سجودی
فرخنده و بگزیده و محبوب زمان کرد
آن‌ها که بگفتند که ما کامل و فردیم
سرگشته و سودایی و رسوای جهان کرد
سلطان عرفناک بدش محرم اسرار
تا سر تجلی ازل جمله بیان کرد
شمس الحق تبریز چو بگشاد پر عشق
جبریل امین را ز پی خویش دوان کرد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در کوی خرابات مرا عشق کشان کرد
آن دلبر عیار مرا دید نشان کرد
هوش مصنوعی: در کوچه‌ي خرابات، عشق مرا به خود کشید و آن معشوق زیرک، نشان من را دید و شناسایی کرد.
من در پی آن دلبر عیار برفتم
او روی خود آن لحظه ز من باز نهان کرد
هوش مصنوعی: من به دنبال معشوقه فریبنده‌ام رفتم، اما او در آن لحظه چهره‌اش را از من پنهان کرد.
من در عجب افتادم از آن قطب یگانه
کز یک نظرش جمله وجودم همه جان کرد
هوش مصنوعی: من شگفت‌زده‌ام از آن سرور بی‌همتا که با یک نگاهش کل وجودم را زنده کرد.
ناگاه یک آهو به دو صد رنگ عیان شد
کز تابش حسنش مه و خورشید فغان کرد
هوش مصنوعی: ناگهان یک آهو با زیبایی‌های بسیار نمایان شد، به طوری که از نور زیبایی‌اش، ماه و خورشید نیز به زاری درآمدند.
آن آهوی خوش ناف به تبریز روان گشت
بغداد جهان را به بصیرت همدان کرد
هوش مصنوعی: آن آهوی زیبا و خوش‌رفتار به سمت تبریز حرکت کرد و بغداد دنیا را با دانایی و بینش همدان روشن ساخت.
آن کس که ورا کرد به تقلید سجودی
فرخنده و بگزیده و محبوب زمان کرد
هوش مصنوعی: آن کسی که به خاطر او به طرز خاصی سجده می‌کند و او را محبوب و مورد توجه زمانه قرار می‌دهد، در واقع به نوعی ارادت و احترام به او نشان می‌دهد.
آن‌ها که بگفتند که ما کامل و فردیم
سرگشته و سودایی و رسوای جهان کرد
هوش مصنوعی: آن‌هایی که ادعا کردند که ما کامل و بی‌نقص هستیم، در واقع دچار سرگشتگی و جنون شده‌اند و باعث رسوایی خودشان در دنیا گردیده‌اند.
سلطان عرفناک بدش محرم اسرار
تا سر تجلی ازل جمله بیان کرد
هوش مصنوعی: سلطان عالم و عرفان، به کسی که با اسرار پنهانی آشناست، تعلق خاطر دارد و همه حقایق و جلوه‌های ابتدایی هستی را به وضوح بیان می‌کند.
شمس الحق تبریز چو بگشاد پر عشق
جبریل امین را ز پی خویش دوان کرد
هوش مصنوعی: زمانی که شمس الحق تبریزی عشق را به تصویر کشید، مانند جبرئیل امین که برای پیدا کردن او به شتاب افتاد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۴۳ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1393/12/24 10:02
م.م.ب

آن‌ها که بگفتند که ما کامل و فردیم
سرگشته و سودایی و رسوای جهان کرد...
اعنی ملامتیه‌مسلک باش که بلا نکشی

1396/09/19 22:12
همایون

غزل سّر تجلی ،غزل کامل ، غزل همدان
هر چه در باره این غزل بگوئیم کم است
جلال دین خود را اینجا جای داده است در نه‌ بیت
جلال دین منزل در کوی عشق داشت چون پدر و آشنایان او همه اهل معرفت بودند و از دکان مذهب ارتزاق نمی‌‌کردند
و نان دین به مذاق آنان مزه‌ای نداشت بلکه خود دین را می‌‌یافتند
پس عشق دست او را گرفت و به خانه شماره دویست و نه‌ در کوچه‌ خرابات برد که بعدا فهمید در خیابان تبریز و در شهر همدان است
شمس یکبار با جلال دین روبرو می‌‌شود ولی ارتباط برقرار نمی شود چون این ارتباط هرگز اتفاقی‌ ساده نبود
البته پیر او را نشان کرد ولی ساعت عشق زمان پرواز را به تاخیر انداخته بود
این عشق با همه عشق‌ها ی دیگر فرق می‌‌کرد چرا که بر خلاف عشق‌های ماورای آسمانی عشقی‌ زمینی بود و بر عکس همه عشق‌های زمینی‌ عشقی‌ غیر جسمانی‌ بود و زمین را و جسم را با باور‌های آسمانی‌اش و درماندگی‌اش در برابر آسمان به هم زد و نظمی نوین را بر آن حاکم ساخت
بغداد را که هم نزد عرفا مظهر جایگاه معشوق بود و هم نزد زهدا مرکز خلیفه اکنون از پایتختی می‌‌اندازد و با بصیرتی ویژه همدان را که شهر دل‌ عاشق است بجای آن قرار می‌‌دهد
و سلاله بایزید را به پادشاهی می‌‌رساند که باور می‌‌داشت در لباس انسان چیزی جز خدا نیست
و جبراییل را به دنبال انسان روانه می‌‌کند تا پیام‌های معانی را از انسان دریافت کند و اینگونه همه راز‌های پیدایش را یکباره باز می‌‌گشاید
و تکلیف همه ما را روشن می‌‌کند تا پیروی کردن حقیقی‌ را بیاموزیم و با رعایت کورکورانه دستورات بی‌ معنی‌ خود را به درجه کمال نرسانیم
وقتی معنی‌ حاکم میشود شعر‌های آسمانی جلال دین پیدا می‌‌شوند که از معانی سر شارند و از زیبایی
که این دو هنگامی که با هم همراه میگردند آهوی خوش نافی می‌‌شود که بوی حقیقت را با خود به همه جا می‌‌پراکند

1403/02/05 05:05
پرویز شیخی

دوست محترم ، «شمس الحق» ، انسان نیست بلکه خداوند حقیقی و حضرت اعلی است که در این دنیا تجلی می کند .....

شمس : بمعنی نور خداوند است

الحق : بمعنی حقیقی و واقعی و زنده است

تبریزی : تبری + زی بمعنی « بیزار از زندگی این دنیا » تخلص مولویست

شمس الحق تبریزی : نور حقیقی خدای من بیزار از زندگی این دنیا

1403/02/05 08:05
رضا از کرمان

سلام 

    دوست گرامی این وجه تسمیه برای تبریز،درهیچ واژنامه ای  بکار برده نشده است و بعید بنظر میرسد مولانا  درتخلص بکار رفته در غزلیاتش  چنین منظوری را در نظر داشته باشد وبیشتر به اصالت وتبار شمس اشاره دارد . مضافا با تعبیر حضرتعالی شمس مقام الوهیت دارد  وبه گفته شما انسان نیست .در صورتی که این موضوع با آموزه های قرآن منافات دارد چرا که خداوند در جای جای قرآن به خود حضرت رسول (ص) وتمامی مومنان یادآوری میکند که بگو من بشری مانند شمایم که فقط به من وحی میگردد .حال چگونه میشود مقام انسانی ،فردی مثل شمس را انکار کرد. 

   شاد باشی عزیز

1403/02/09 08:05
پرویز شیخی

 

دوست محترم ، شاید این کمترین حقیقتی گفته باشد که نیروهای تاریکی همیشه در انکار او هستند ... کافیست به اشعار مولانا دقت کنید ؟.. چون او شمس الحق را بارها بعنوان خدا ، شهِ دو عالم ، کعبه عشاق و نور.... نامبرده و با عرض معذرت ، مولانا می گوید:

 شمس تبریز را بشر بینند

چون گشایند دیده‌ها کفار

همچنین مولانا در مورد یکتا برستان می گوید:

شمس الحق تبریز چو بگشاد پر عشق

جبریل امین را ز پی خویش دوان کرد

آن‌ها که بگفتند که ما کامل و فردیم

سرگشته و سودایی و رسوای جهان کرد

1403/02/09 14:05
رضا از کرمان

سلام

بنده مانند نیروهای تاریکی که   فرمودید منکر وجود شخصی بنام شمس  اهل تبریز نیستم 

شاید هم شما درست میفرمایید الله اعلم بالصواب شاد باشی عزیز

1397/01/12 21:04
برگ بی برگی

با سپاس از همایون عزیز که به زیبایی هرچه تمامتر تصویر این دیدار بزرگ را
هرچه روشنتر و شفاف تر به ما نمایاندی .قابل توجه اساتیدی که اظهار میدارند
تصویر روشنی از دیدار مولانا و شمس در دست نیست .

1399/07/24 13:09
جواد

آنکس که به تحقیق ورا کرد سجودی
نه به تقلید عزیز!!!