گنجور

غزل شمارهٔ ۶۲۸

ای دوست‌! شکر بهتر یا آنک شکر سازد‌؟
خوبیِ قمر بهتر یا آنک قمر سازد‌؟
ای باغ‌! تویی خوشتر یا گلشنِ گل در تو‌؟
یا آنک برآرد گُل صد نرگس تر سازد‌؟
ای عقل‌! تو به باشی در دانش و در بینش
یا آنک به هر لحظه صد عقل و نظر سازد‌؟
ای عشق‌! اگر چه تو آشفته و پُرتابی
چیزی‌ست که از آتش بر عشق کمر سازد
بیخود شده‌ی آنم سرگشته و حیرانم
گاهی‌م بسوزد پر گاهی سر و پر سازد
دریای دل از لطفش پُر خسرو و پُر شیرین
وز قطره اندیشه صد گونه گهر سازد
آن جمله گهر‌ها را اندر شکند در عشق
وان عشق عجایب را هم چیز دگر سازد
شمس‌الحق تبریزی چون شمس دل ما را
در فعل کند تیغی در ذات سپر سازد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دوست‌! شکر بهتر یا آنک شکر سازد‌؟
خوبیِ قمر بهتر یا آنک قمر سازد‌؟
هوش مصنوعی: دوست عزیز! آیا شکر بهتر است یا آن که شکر را تولید کند؟ آیا زیبایی ماه بهتر است یا آن که ماه را خلق کند؟
ای باغ‌! تویی خوشتر یا گلشنِ گل در تو‌؟
یا آنک برآرد گُل صد نرگس تر سازد‌؟
هوش مصنوعی: ای باغ! آیا تو از باغ‌های پرگل زیباتری، یا آن گلشن که در آن هزاران نرگس تازه شکوفا می‌شود؟
ای عقل‌! تو به باشی در دانش و در بینش
یا آنک به هر لحظه صد عقل و نظر سازد‌؟
هوش مصنوعی: ای عقل! آیا تو در دانش و بینش برتری، یا اینکه در هر لحظه می‌توانی صدها عقل و نظر جدید خلق کنی؟
ای عشق‌! اگر چه تو آشفته و پُرتابی
چیزی‌ست که از آتش بر عشق کمر سازد
هوش مصنوعی: ای عشق! هرچند تو چیز پیچیده و پر تلاطمی هستی، اما در حقیقت، همچون آتشی هستی که می‌تواند عشق را شکل دهد و به آن قوت ببخشد.
بیخود شده‌ی آنم سرگشته و حیرانم
گاهی‌م بسوزد پر گاهی سر و پر سازد
هوش مصنوعی: من بی‌دلیل به شدت مجذوب و گیج هستم؛ گاهی احساسم به قدری شدید است که مرا می‌سوزاند و گاهی هم آرامش می‌بخشد و مرا در خود غرق می‌کند.
دریای دل از لطفش پُر خسرو و پُر شیرین
وز قطره اندیشه صد گونه گهر سازد
هوش مصنوعی: دل مانند دریایی است که از محبت و خوبی او پر شده است و مانند داستان خسرو و شیرین پر از احساسات گوناگون است. از فکر و اندیشه‌ام، انواع جواهرات و زیبایی‌ها شکل می‌گیرد.
آن جمله گهر‌ها را اندر شکند در عشق
وان عشق عجایب را هم چیز دگر سازد
هوش مصنوعی: عشق می‌تواند تمام زیبایی‌ها و ارزش‌ها را نابود کند و همچنین توانایی تبدیل کردن چیزهای عجیب و غریب را به چیزهای متفاوت و جدید دارد.
شمس‌الحق تبریزی چون شمس دل ما را
در فعل کند تیغی در ذات سپر سازد
هوش مصنوعی: شمس‌الحق تبریزی مانند خورشید، دل ما را به فعالیت و حرکت وا می‌دارد و همچون شمشیری در عمق وجود ما، محافظی در برابر چالش‌ها ایجاد می‌کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۲۸ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۶۲۸ به خوانش عندلیب

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"صد گونه"
با صدای حامد نیک‌پی (آلبوم دیوانه‌تر)

حاشیه ها

1390/01/30 13:03
علیرضا

بیت:
بگذار شکرها را بگذار قمرها را
کاو چیز دگر داند او چیز دگر سازد
نوشته نشده است

1402/07/03 16:10
رازق

آن بیت متعلق به غزل شماره‌ی ۶۰۵ است:

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۵

سلام و مثل همیشه بهترین هستید
بیت آخر مطابق نظر دکتر شفیعی کدکنی:
در فعلْ کند تیغی، در ذاتْ سپر سازد
و دیگر این که در مصرع زیر "توی" ممکن است بد خوانده شود و می‌بایست "تویی" ضبط شود:
ای باغ، تویی خوشتر یا گلشنِ گل در تو؟
بهترین هستید.

1394/03/08 07:06
محمدجواد نوری

این غزل رو دکتر سروش با نوایی مسحور کننده قرائت کردن. واقعاً به ایرانی بودن خودم افتخار می‌کنم و خدا رو سپاسگزارم.

1396/02/03 13:05
سید محمد مهدی شریفی حسینی

مفهوم بسیار بلند و عارفانه در این شعر نهفته است و آن اینکه هر چیزی که نیکوست و خوب است در جهان هستی و عالم امکان اما خداوند خالق اینها برتر و والاتر است و با نوعی استفهام ما را به این مسئله هدایت میکند که محبوب حقیقی و واقعی تو باید خداوند باشد و در مظاهر خلقت متوقف نشو و مقصد اصلی که خداست را در نظر بگیر

1401/09/19 06:12
منطقی ایرانی

عالی و قوی

1402/07/03 16:10
رازق

ترجمه‌ی ترکی از عبدالباقی گلپینارلی

 

Dostum, şeker mi iyidir, yoksa şeker yapan mı
Ay’ın güzelliği mi daha üstündür, yoksa Ay’ı yaratanın güzelliği mi


Ey bağ, sen mi daha hoşsun, yoksa sendeki gül bahçesi mi, gül mü
Yahut da gül bitiren, yüzlerce nerkis meydana getiren mi


Ey akıl, sen mi daha iyisin, bilgide, görüşte sen mi daha üstünsün
Yoksa her an yüzlerce akıl, yüzlerce görüş belirten mi


A aşk, gerçi dağınıksın, açılıp saçılmışsın, pek tezcanlısın
Fakat bir şey var, birisi var ki aşka da ateşten bir kemerdir kuşatıyor


Ben onun yüzünden kendimden geçmişim, onun yüzünden başım dönüyor, şaşırıp kalmışım
Gâh kolumu kanadımı yakıp yandırıyor, gâh baş veriyor bana, kanat bağışlıyor


Gönül denizi, onun lûtfuyla söz katrelerinden
Husrev’e de, Şirin’e de yüz çeşit inciler düzüp sunmada


Fakat bütün o incileri aşkla kırıp dökmede
O şaşılacak aşkta bir başka şey var


Tebrizli Tanrı Şems’i, güneşe benzeyen gönlümüzü
İş bakımından kılıç haline getirmede, öz bakımındansa kalkan etmede

1403/06/24 02:08
H Hj

دریای دل از لطفش پُر خسرو و پُر شیرین